زندگی

 دا ستان « آ د م » و« گند م »

  دستگیر نایل

      داستان « هبوط» «آدم » را تبعید او از بهشت،دانسته اند.این داستان، از آیین های ابراهیمی« توحیدی» ( یهودیت، مسیحی واسلام ) نقل شده است.که « آدم » و « حوا » دربهشت بودند که به نسبت سرکشی از فرمان خدا وخوردن میوهء« درخت ممنوعه»،( گندم )، ازبهشت رانده شدند و به زمین،رها گردیدند.دلیل خوردن « گندم »بوسیله آدم و حوا، تحریک و تحریص « شیطان» عنوان شده است.زیرا شیطان وقتی به نسبت نافرمانی از امر خداوند وسجده نکردن به « آدم» لعنت شد، او هم در پی انتقام گیری از « آدم » برآمد:

 « پدرم روضهء رضوان، به دوگندم بفروخت

   نا خلف با شم اگر من، به  جوی  بستا نم ( حافظ)

    بنا بر روایات وتصریح اد یان ابراهیمی ( توحیدی)،آدم،« ابوالبشر»،اولین انسان روی زمین است که فرزندان او تا به امروز، به حیات خود ادامه میدهند.و این تنازع البقا ، کما کان ادامه دارد.روایت دیگری هم در تاریخ وجود دارد که گفته میشود:«آدم»،درعصر فرمانروایی پادشاه« شوش » که درمیان مردم ازاحترام وقدرت اهورایی برخوردار بوده و « مظهر توانایی ودانایی» درسمبول« انسان نمونه» دوران خود بوده است،که با نام« رب» ازاو یاد می شده است، در فلات پامیر یا فلات ایران ودرمیان آریاییان زنده گی میکرده است.وبخاطر خطا هایی که مرتکب میشود،« رب»، فرما نده ورهبر بزرگ وشاهنشاه ( شهرشوش) حکم بر تبعید آدم در صحرای « برهوت سینا» میدهد.» ( 1 )

     ازتصریح ونص کتاب های آسمانی که بگذریم، تاریخ تمدن بشرنشان میدهد که بشر اولیه صدها هزار سال پیش از امروز ( پیش ازظهور آدم ) به روی زمین زنده گی می کرده اند.از جمله سرخ پوستان امریکا وسیاهان افریقا وبومیان آسترالیا دهها هزار سال پیش سا بقهء تمدنی دارند.وتمدن آریایی ها هم قریب به هفت هزار سال پیش از امروز به ثبت رسیده است.آریایی ها، هزاران سال پیش از ظهور « آدم» ، دارای تمدن « شهر نشینی» زراعت و صنعت بوده اند که پنجهزار سال قبل از میلاد را نشان میدهد.که تمدن های « حسونه» واقع در جنوب ( موصل)،تمدن« تل حلف» واقع در دشت ( دجله علیا) وتمدن « اریدو» درجنوب خاک بین النهرین، درکنار هم وجود داشتند.»(2 )

   اولین نشانه های کشف شده از تمدن در ( نجد ایران ) که همین تاجیکستان واستانهای بسیاری را هم شامل میشوند، حداقل به هفت هزارسا ل پیش از امروز میرسد.حکیم عمرخیام،با همه سختگیری وتعصب روحانیون وقشریون مذهبی ونفوذ دین، بیبا کا نه و بدون ترس گفت که:

 « ای دوست، بیا تا غم فردا نخوریم            وین یکدم عمر را، غنیمت شمریم

  فردا که از این دیر فنا، در گذریم            با هفت هزار سا لگان، سر بسریم

        خوردن میوه درخت ممنوعه« گندم»، بوسیلهء آدم ونا فرمانی او از امر خداوند، تنها گناهی نیست که او مرتکب شده باشد.بلکه به روایت تورات، پسران آدم ( هابیل وقا بیل) نیز برای تصرف خواهران خود مرتکب قتل نفس یکدیگر شده اند اولاد «آدم»مانند نوح وابراهیم و داوود وسلیمان ولوط و دیگران هم در برابرامتحان خداوند نا موفق بدر آمده اند.اینجا سوالی پیش می آید که چرا خوردن« گندم»، ممنوع اعلام شده بود؟ بنظر می رسد که گند م، نما دی از برکت، قد سیت،جاودانگی نیرو و توانا نی بوده است.بهمین سبب، « آدم » میخواسته است با خوردن گندم، در بهشت همیشه بماند.ازطرف دیگر، سرکشی « آدم» از امرخداوند وخوردن گندم، نشانهء آنست که انسان از همان ابتدا ذهن پرسشگر  وکنجکاو داشته است ومیخواسته بداند که چرا خوردن مثلا فلان چیز برایش قدغن است مگر سرنوشت چنان رقم زده شده بود که آدم، به خاکدان زمین واین دیر خراب آباد بیاید ونسل آدم درهمین جا به کار وعبادت خدا مشغول باشند.

     گندم وشراب،در افسانه های کهن ، ادیان واساطیر قدیمی، جایگاه والای داشته است.درخت انگور، مظهر باروری وبرکت بوده وآب انگور،درآیین های قدیمی،به منزلهءخون این روح نباتی است.ونوشیدن شراب ازراه جادوی سرایتی به آنها سرایت میکرده وبه آنها، باروری و برکت می داده است.گندم نیز، ما نند درخت انگور،مظهر بار وری و برکت است وخون آن در انسان،قوت وبرکت ونیرو میبخشد.به پندار برخی از آیین های مذهبی،با خوردن نان گندم، بعضی از صفات ایزدی را انسان بخود منتقل میکرده است.بهمین دلیل، نان گندم نزد مردم مقد س است و بدون نان، هیچ غذایی لذت بخش نیست.بیدل، بیت های دلنشینی در بارهء اهمیت نان وگندم درحیات انسانها دارد. اینک چند بیت ازآن:

« لیک زر، جای نا ن نمی گیر                    هرکه نا نش نما ند، می میرد

  زر،غم نان خورد،نه نان غم زر                گر بود نان، به زر برات مبر

    نان که ازوی حیات، با برگست                چون شود گم،حقیقت مرگ است

   شاه بی نان، اگر نفس شمرد                    گو بلیسد نگین و سنگ خورد

    با همه شوکت وکرو فرو گنج                  نان اگر نیست،خاک برسر گنج!»

     طبع، از نان گند مین و جوین                  بی جوی، زر به مردن است قرین

     نان، موجود نی و زر، مفقود                   غیر مردن، دگر چه خواهد بود؟»

     در روایات دینی آمده است که « شیطان» در وجود « حوا » حلول کرد تا آدم را وادار سازد که گندم را بخورند.وآن نافرمانی از امر خداوند، سبب شد که از بهشت خارج ودر زمین رها شدند.بیدل گوید:

 « آدم   بغیر  آفت   گند م ، چه  داشتی؟

 یارب تو شکل زن، نپسندی دچارمرد!»

بیت دیگر از حافظ، درهمین معنی که یعنی « آدم » بود که ما را از اصل مان جدا کرد.ودر این دیر خراب آباد آورد:

 « من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

« آدم » آورد  در این  د یر خراب  آبا دم »

     در ادب فارسی،« گندم »و« آدم» با نفوذی که از راه دین داشته اند، معناها وتعبیر های جالب ومتفاوت بخود گرفته است.« گندم»، سر چشمهء فیض وبرکت وعشق، آگاهی وشور ومستی در ابیا تی از مولانا:

 _ « زخاک من، اگر گندم، بروید               ازآن گر نان پزی، مستی فزاید

      خمیر و نا نوا، دیوانه گردد                 تنورش، بیت مستا نه  سراید

      میا بی دف، بگور من برادر                که در بزم خدا، غمگین نشاید

     مراحق،ازمی عشق آفریده است            همان عشقم، اگر مرگم، بساید

شکل گندم، دونیم ومانند دل انسان است.دربیت زیر از بیدل،خوشهء گندم پیام آور دلهای خفته درزیر خاک است:

_ « چون خوشهء گندم،چه دهم عرض تبسم

     از  خاک، پیام   آور  دل  های  دو نیمم»

دل دونیم، یعنی دل تنگ، دل غمگین وافسرده وسرگردان. صایب تبریزی هم بیت زیبایی از دل دونیم دارد:

_ « دل   دونیم،   به  زیر   فلک   نمی ما ند

     بیرون زپوست رود،پستهء که خندان شد»

گندم نمایی کردن، در بیتی از شیخ سعدی:

_ « جو فروش است آن نگار سنگ دل

     با  من   و گند م  نما یی   می   کند»

جو فروشی وگندم نمایی کردن، کنایه از فریب کاری تقلب کاری خاک به چشم خریدار زدن.،عاشق فریبی کردن.

گندم سبز: یعنی عشق وامید، برکت ورویش بیتی از بیرنگ کهدامنی دراین معنی:

_ « همه  مرغا ن چمن، نام  ترا  میخوانند

     گندم سبز من، آیا  که  درود ت امشب؟»

یار گند مگون: معشوقی که نه سفید باشد ونی سیاه زیبا روی، گرم وبا نمک.چون بخت « آدم » با گندم گره خورده است، پس اولاد ادم هم چیزی جز همان را نمی خواهد:

_ « در جهان یک یار گند مگون، نصیب ما نشد

       ما سیه بختا ن مگر اولاد « آدم » نیستیم ؟»

گندم حسن: یعنی حسن گند مگون، حاصل حسن و حا صل کشت.:

_ « گندم حسن تو یک خوشه ویک شهر، گدای

     دانهء خال تو یک دانه و صد مسکین است» ( ؟ )

بیت دیگر از بیدل:

_ « هرکجا  با شد قناعت، آبیار اتفا ق

    پهلوی از نان تهی، ایجاد گندم میکند»

 گندم، به معنی روینده گی،طراوت وتازه گی خرمی وسر سبزی. دوبیتی زیبایی در این معنی:

_  « شما لک می زند با برگ گند م 

      مسا فر مانده ام در ملک مرد م

      مسا فری   مرا،  د لگیر   کرده

      فلک  بر گرد نم،  زنجیر   کرده »

      گفته میشود که گندم، نخستین بار در افغانستان شناخته شده است.واز ان بحیث غدا استفاده شده وسپس بدیگر نقاط دنیا برده شده« انسان آریایی، نه هزار سال قبل از میلاد مسیح با ابزار وادواتی که برای بریدن ونرم کردن گندم اختراع کرده ، زنده گی جدید زراعتی را نیز آغاز نموده وبه نوشتهء( گیرشمن) باستان شناس فرانسوی، هفت هزار سال پیش از میلاد مسیح وچهار هزار سال پیش از ظهور « آدم» در نواحی کوهستانی « زاکرس وکردستان وآسیای صغیر»، تمدنهایی مبتنی بر کشاورزی ودامداری ودهزیستی، ایجاد شده بود...».(3 )

____________( هالند_ اگست 2006 )

یاد داشت ها :

___________

1 _2 و 3 : تاریخ آریایی وهویت ملی. از سخنرانی حسن عباسی،

 برای کنگره تاجیکستان وکنفرانس واشنگتن. سالهای 1995 و1996 .