ما و معذرت خواهی!؟
توجيه خطا و تقصير گناه خویشتن را بر گردن ديگران و گاه شرایط مکانی و زمانی گذاشتن و بعبارت دیگر به صد ریسمان چنگ زدن برای فرار از قبول اشتباه و معذرت خواهی، از ویژگیهای دیگر فرهنگی رایج در بین ماست. علت وجود این ویژگی را شاید بتوان در نظام بشدت طبقاتی حاکم بر جامعه که در آن قانونی از شهروندان حمایت نمی کند، جستجو نمود. جوامعی که تبعیض از هر نوع آن چه مقام و موقعیت اجتماعی و چه جنسی و سنی و قومی و ... بشدت در آن گسترده است. در جوامعی که همواره آنانكه در رأس قدرت و بعبارتی هرم اجتماعی قرار دارند خود را سايه و نمايندۀ خداوند در روی زمین می دانند. از آنجا که نماینده خداوند بایستی به صفات خدایی آراسته باشد و یکی از این صفات مبرا بودن از خطا و اشتباه است، بنابراین اینان یعنی حاکمان و قدرتمندان زمانه، هیچگاه تن به قبول اشتباهات خود نمی دهند. چرا که قبول اشتباه باعث نزول آنان از شأن و جايگاه خدائی شان می شود و این به نوبه خود به از بین رفتن حرمت آنان در چشم زیر دستانشان منجر می گردد. بنابراین در جهت حفظ شان خویش، اشتباه و خطای خویش را هرگز پذیرا نمی شوند.
از طرفی از آنجا که در این جوامع هر كس به نوبه خود سلطانكى است و بندگانی دارد، بدین معنی که اگر رئیس است کارمندانی دارد، اگر معلم است و استاد شاگردانی، اگر کارفرماست کارگرانی، اگر مرد است همسری، اگر پدر است فرزندانی و اگر برادر بزرگتر است خواهران و برادران کوچکتری، اين احساس و متعاقب آن این ویژگی بر كل جامعه تسرى يافته است.
طبیعتا فاصله فرادست و فرودست خود نقش اساسی در چگونگی عمل عذر خواهی خواهد داشت. بدین معنی که هر چه این فاصله بیشتر باشد عذرخواهی از جانب فرادست سخت تر می گردد و بهمان میزان انجام این عمل برای فرودست سهل تر می گردد. بعنوان مثال عذر خواهی یک مستخدم از ارباب، یک آبدارچی از رئیس اداره و یا یک شاگرد مدرسه از مدیر براحتی صورت می گیرد، حتی گاه اگر خطائی نیز مرتکب نشده باشند. با این ترتیب می توان دید که چرا و چگونه عمل عذر خواهی با نوعی احساس فرودستی/حقارت توام می شود و همین احساس مانع از آن می گردد که افرادی که خود را هم شان و هم سطح یکدیگر می دانند بتوانند براحتی اشتباه خود را پذیرفته و برای آن طلب پوزش نمایند.
مذموم شمرده شدن عمل قبول اشتباه و عذر خواهی در جوامع طبقاتی و غیر عدالتمند بدلیل حقارتی که در درون آن نهفته است، تا بدانجاست که آنرا حتی معادل خوردن مدفوع قلمداد کرده اند. بسيار دیده می شود كه كودكان وقتی مورد خشم پدر، معلم، ناظم یا مدیر قرار می گیرند، از عبارات غلط کردم و ... خوردم برای جلب بخشایش آنان سود می جویند. بزرگترها بکرات به کوچکترها چنین توصیه کرده و می کنند كه : انسان نباید کاری کند كه مجبور به ... خوردن شود". چنین توصیه هایی انسانها را مجبور می کند که وقتی کار اشتباهی صورت دادند، به صدها بهانه چنگ بزنند تا فقط معذرت نخواهند و بعبارتی ... نخورند.
این نوع برداشت هم چنین باعث می شود که وقتی کسی اشتباه خویش را صادقانه می پذیرد، به جای اینکه مورد تحسین و بخشش واقع شود، با بی محبتی و بی احترامی مخاطب خویش روبرو می شود. چرا که تصور مخاطب بر اینست که فرد با قبول اشتباه، حقارت خویش را پذیرفته است و کسی که خود را حقیر ببیند شایسته تحقیر است.
همین برداشت باعث می شود که کسانی که باور و اعتقادشان را به یک مکتب یا ایدئولوژی در طی زمان ازدست داده اند، حاضر به اعتراف به آن نشوند، اعترافی که گاه حتی نیازی به معذرت خواهی از کسی نیز ندارد، اعترافی که خود نشانی از رشد فکری و تکامل معنوی شخص دارد. به دیگر سخن اگر انسانی در پنجاه سالگی همان نگاهی را به دنیا و زندگی داشته باشد که در بیست سالگی داشته است، معنایش اینست که سی سال به لحاظ عقلی و فکری راکد مانده است. اما ما بدلیل ترس از برخورد و قضاوت دیگران ترجیح می دهیم توقف رشد عقلی خویش را قبول کنیم و بر باور به یک عقیده در تمام عمر پافشاری نماییم! در این جوامع فقط فرهیختگان و هوشمندانی که خود را از زنجیر اسارت این دایره بسته و ترس از برخورد دیگران رهانیده اند براحتی و با تواضع به اشتباهات خویش معترف می شوند.
روشن است که این نوع برخورد با قبول اشتباه افراد را به دروغ گوئی، تهمت زدن به دیگران، توجیه کردن خطا و نهایتا به سلب مسئولیت از خود سوق می دهد. برخوردی که آن را در تمام سطوح جامعه می توان مشاهده نمود؛ از کودک سه ساله گرفته تا سیستم های حکومتی که گناه تمامی شکست ها و عقب ماندگیهامان را به گردن اوضاع اقلیمی و جغرافیائی، حمله ها، جنگها، مذاهب و بالاخره امپریالیسم جهانی می گذارند و هیچ نقش و مسئولیتی برای خود در این رابطه قایل نمی شوند.
قابل توجه اینکه هر چه انسان ها تعداد بیشتری از افراد را تحت پوشش تربیتی خود داشته باشند ویژگی های آنان، چه منفی و چه مثبت ابعاد گسترده تری یافته و تاثیرات منفی یا مثبت بیشتری بر جامعه خواهند گذاشت. بعنوان مثال اگر پدری اشتباهش را با تواضع بپذیرد، فرزندان او این عمل نیک را از او خواهند آموخت و اگر معلمی خطای خویش را پذیرفت و در مقابل دیگران از شاگردش عذر خواهی کرد، تمامی شاگردانش را تحت تاثیر قرار خواهد داد و این عمل زیبا را به آنها خواهد آموخت. با این ترتیب اهمیت وجود چنین ویژگیهایی در افرادی که داعیه رهبری فرهنگی و سیاسی افراد، گروهها و به نحو اولی جامعه ای را بعهده دارند روشن می شود. شاید یکی از دلایلی که ما قرنهاست در وضعیت خود در جا می زنیم (اگر عقب تر نرفته باشیم) همین باشد که در تار و پود خلقیات خویش اسیریم و ویژگیهای منفی مان را در پوشش های زیبایی پیچانیده ایم و همین پوشش نمی گذارد که ما آنها را وانهیم. بعنوان مثال عدم قبول اشتباه را در جامهء حفظ غرور و عدم صراحتمان را در جامهء احترام و دخالت در زندگی یکدیگر را در جامه مهر و محبت و...
آموزش "عدم قبول اشتباه و تقصیر خطای خود را به گردن دیگری گذاشتن" از اوان کودکی شروع مىشود. از آن زمان كه خشم نا آگاهانه و بیجای پدر به دلیل خطائی که از کودک سر زده است، مادر را مجبور می کند که به حمايت غیر اصولی از او بپردازد و خطای او را به نوعی توجیه کند و کار اشتباه او را به گردن کلاغه یا گربه محله با نام مستعار گربه سیاهه بیاندازد. عملی که به کودک می آموزد که می توان خطائی کرد و گناه آنرا به گردن دیگری انداخت. بارها شاهد بوده ایم که مادران در جهت تشويق كودك به غذا خوردن، چشمان خود را بسته، قاشق را به دهان او نهاده و سپس چشمان خود را باز كرده و پرسیده اند که چه كسى غذا را خورده است و کودک در حالىكه مشغول بلعيدن غذا بوده است به شخص ديگرى یا عروسکی که در بغل دارد و یا گنجشک روی درخت اشاره کرده و مادر با عشق و هیجان او را به ادامۀ اينكار واداشته است. آری همين كارهاى بهظاهر ناچيز به كودكان مىآموزد كه مىتوان كارى را انجام داد و مسئوليت آنرا به گردن شخص يا حادثۀ ديگرى انداخت.
دريافت اهميت موضوعاتى به اين كوچكى، ما را به اين امر واقف مىكند كه علاوه بر از بين بردن فقر و بىعدالتى و اجراى صحيح قانون، چه برنامههاى وسيع، طولانىمدت و همگانى ديگرى براى پاكسازى فرهنگى جامعه مان باید تدارک بیبنیم.
مىگويند بشر جايزالخطاست؛ بیاییم با قبول اشتباهات خود، همبستگى خود را با جامعۀ بشرى اعلام نماییم و اين فضيلت را به ديگران نيز بياموزيم.