زندگی

فيدل کاسترو و سوسياليسم کوبايی

در روز بيست و پنج نوامبر ۱۹۵۶ هشتاد و دو چريک به رهبری فيدل کاسترو، که اعضای جننبش بيست و شش جولای را تشکيل می دادند، مکزيک را برای آغاز کردن يک انقلاب مسلحانه به سوی کوبا ترک کردند. اين گروه در دوم دسامبر همان سال در ساحل کوبا پياده شدند و بلافاصله توسط نيروی هوايی باتيستا ديکتاتور وقت کشور مورد حمله قرار گرفتند. دوازده نفری که از حمله ی ارتش جان سالم در بردند در کوه های سييرا ماسترا به هم پيوستند تا جنگی را شروع کنند که دو سال بعد با سرنگون کردن دولت باتيستا کوبا را تبديل به کشوری سوسياليستی کرد و به اين ترتيب گرايش جديدی در سوسياليسم، سوسياليسم آمريکای لاتين را بنياد گذاشت.

داوود پزشک


سوسياليسم کوبايی و جنبش ۲۶ ژوئيه

مشخصه ی عمده ای که انقلاب کوبا را از انقلاب های سوسياليستی پيش از آن متمايز می کند ماهيت چريکی آن است. آغازگر اين انقلاب به جای يک حزب انقلابی که از طريق به دست آوردن رهبری اعتراضات طبقه ی کارگر قدرت سياسی را در دست می گيرد گروهی کوچک چريک بودند که با به دست گرفتن اسلحه با دولت حاکم وارد مبارزه مسلحانه شده بودند.

حزب کمونيست هوادار شوروی کوبا يا حزب سوسياليست مردم کوبا، تشکيل شده در دهه بيست ميلادی و عضو کمنترن، تحت هدايت مسکو علاوه بر حمايت از حکومت باتيستا در کابينه اوهم دارای وزرايی بود. به همين دليل در ابتدای به دست گرفتن قدرت توسط انقلابيون، حزب کمونيست و اپوزيسيون سنتی چپ کوبا ترديدهای جدی نسبت به نيات شورشيان جنبش بيست و شش ژوئيه ابراز می کرد.

با اين حال تا ۱۹۶۱ گرايش کاسترو و نيروهای سنتی کمونيسم در کوبا به طور روز افزون به هم نزديک تر شدند تا سرانجام در اين سال جنبش بيست و شش ژوئيه، حزب سوسياليست مردم کوبا و گروه انقلابی سيزده مارس با پيوستن به يکديگر سازمان متحدی تشکيل دادند که بعدها تبديل به حزب کمونيست کوبا گرديد و تا امروز قدرت سياسی را در کشور کوبا در دست دارد.

کاسترو و سازمان اش در بدو امر و حتی تا مدتی پس از تصرف قدرت سياسی خود را کمونيست نمی دانست. جنبش بيست و شش ژوئيه بيش از همه چيز جنبشی ضد امپرياليست با گرايشات قوی ناسيوناليستی بود. حرکت کاسترو در واقع و واکنشی به دخالت همه جانبه ی دولت ايالات متحده در امور کوبا، تسلط کمپانی های آمريکايی بر تمام شئون اقتصاد اين کشور، و فقر و عقب ماندگی شديد مردم کوبا در نتيجه اين عوامل بود.

استقلال طلبی و برنامه پيشرفت کوبا

 

اين گرايش ضد امپرياليستی جنبش کاسترو در کنار شاخصه ای شديدا استقلال طلبانه قرار می گرفت که تمام ملت های آمريکای لاتين را مخاطب خود قرار می داد و خواهان پاسخی به آن چه استعمار آمريکايی می دانست بود. اين در حالی است که مفهوم استعمار برای کشورهای آمريکای لاتين، که استقلال خود را از پی قرن ها سلطه اسپانيا از طريق جنگ های استقلال خونين با اين کشور به دست آوردند تا هژمونی دولت آمريکا بلافاصله جايگزين استعماراسپانيا شود، مفهومی بنيادين است.

اين مسئله در سخنرانی ۲۶ سپتامبر ۱۹۶۰ فيدل کاسترو درمجمع عمومی سازمان ملل به وضوح ديده می شود. در اين سخنرانی که مدت کوتاهی بعد از انقلاب صورت گرفته و در دوره ای که اختلاف با ايالات متحده در حال بالا گرفتن است، کاسترو تلاش می کند چارچوب های انقلاب کوبا را برای رهبران دنيا بيان کند و در واقع در رو در روی رهبران دنيا از سياست های انقلاب دفاع نمايد.

در اين سخنرانی کاسترو از يک سو، در عين حالی که نسبت به بلوک شرق همدلی نشان می دهد در برابر کمونيست خوانده شدن از سوی ايالات متحده مقاومت می کند؛ و از سوی ديگر، با برشمردن مشکلاتی که مردم کوبا با آن دست به گريبان اند، و کاسترو امپرياليسم را برای آن سرزنش می کند، راه حل های 'دولت انقلابی' را برای اين مشکلات اعلام می کند.

او از جمله درصد بيکاری بالا، برخوردار نبودن نيمی از جمعيت کوبا از انرژی برق، عدم مسکن قابل زندگی برای سه ونيم ميليون از مجموع ۶ ميليون کوبايی، وضعيت نامناسب آموزش و پرورش و بهداشت، و عدم مالکيت ۸۵ درصد از دهقانان کوبايی بر زمين هايی که بر آن کار می کردند به عنوان مشکلات به جای مانده از دوران پيش از انقلاب اشاره می کند.

توجه به اين نکته ضروری است که بخش اعظم زيرساخت های اقتصادی کوبا اعم از زمين های کشاورزی، صنايع برق و تلفن و غيره پيش از روی کار آمدن 'دولت انقلابی' در اختيار کمپانی های آمريکايی قرار داشت که همه اين ها موجب تراز مثبت تجاری به نفع آمريکا و به ارزش بيش از يک ميليارد دلار در طول دهه پنجاه ميلادی شده بود.

در پاسخ به اين وضعيت است که 'دولت انقلابی' علاوه در بر در پيش گرفتن سياست هايی از قبيل کاهش اجاره مسکن، لغو امتيازهای داده شده به سرمايه های خارجی، اصلاح قوانين و توزيع مجدد اراضی کشاورزی، ملی کردن صنايع و معادن دست به کمپين هايی برای بهبود وضع بهداشت و ريشه کن کردن بی سوادی می زند. از همه اين سياست ها مهم تر 'دولت انقلابی' قول می دهد اقتصاد کوبا را از اتکا به صادرات شکر نجات دهد و برنامه ای برای صنعتی کردن کوبا در پيش بگيرد.

اتحاد با بلوک شرق

تقسيم مجدد اراضی و اصلاح قوانين کشاورزی ازپايه ای ترين قول های 'دولت انقلابی' بود. با اين حال اين سياست ها که شامل خلع مالکيت سرمايه ايالات متحده بر زمين های کشاورزی می شد، دولت اين کشور را وادار به واکنش کرد. در نتيجه اين تنش و اقدام دولت کاسترو در جستجوی بازار جديد برای محصول شکر خود، کوبا از سال ۱۹۶۱ ميلادی آغاز به برقراری روابط تجاری نزديک با دولت شوروی نمود. اين چرخش دو پيامد عمده و مرتبط به هم داشت که سرنوشت انقلاب کوبا را از آن به بعد تعيين کرده است.

نزديک شدن کوبا به بلوک شرق که سرآغاز آن امضای قراردادی برای صدور شکر به شوروی در ازای نفت خام بود، تبعا منجر به عکس العمل شديد آمريکا و تيره شدن بيشتر روابط قبلا آشفته دو کشور گرديد. تا جايی که سرانجام دولت آمريکا علاوه بر به اجرا گذاشتن تحريم اقتصادی کامل کوبا دست به مسلح کردن گروه های هوادار باتيستا و حمله نظامی به کوبا زد. نتيجه اين اقدامات نزديکتر شدن و نهايتا اتحاد کوبا با دولت شوروی بود.

از سوی ديگر پيوستن کوبا به بلوک شرق تبعات غير قابل بازگشتی برای نوع سوسياليسم اين کشور و سرنوشت انقلاب کوبا داشت. ماهيت روابط کوبا-اتحاد شوروی را می توان در تهيه شکر برای بلوک شرق از سوی دولت کوبا و سوبسيدهای گسترده به شکل پول، تسليحات و غيره از طرف دولت شوروی، که منابع آمريکايی تا شش ميليارد دلار در سال تخمين می زنند، مشخص کرد.

پيامد اصلی اين شکل رابطه با اتحاد شوروی ادامه اتکای کوبا به شکر به عنوان شکل اصلی توليد اقتصادی بود. بايد توجه کرد از آن جا که در بسياری مطالعات تاريخی دليل اصلی عقب ماندگی اقتصادی کوبا همين اتکا به شکردانسته شده است، دولت پس از انقلاب اعلام کرده بود قصد دارد اين مسئله را از طريق صنعتی کردن کوبا حل کند. بنابراين سياست کلان نزديکی به بلوک شرق منجر به پيگيری نشدن برنامه صنعتی سازی کوبا شد که اين مسئله به نوبه خود شکل نظم يافتن ساختار سياسی و فرهنگی کوبای سوسياليست را تا امروز رقم زده است.

پس از فروپاشی

با فروپاشی شوروی و قطع حمايت اقتصادی شوروی از کوبا اقتصاد اين کشور، که حول ساختار مشخص بالا شکل گرفته بود، دچار بحرانی اساسی شد. در سال ۱۹۸۹ تجارت با اتحاد شوروی به تنهايی ۸۵ درصد از حجم کل بازرگانی کوبا را در بر می گرفت در حالی که تجارت خارجی به نوبه خود بالغ بر نيمی از درآمد ملی کشور را تشکيل می داد.

به فاصله پنج سال ازفروپاشی بلوک شرق توليد ناخالص ملی کوبا با پنجاه درصد سقوط از ۱۹.۳ ميليارد دلار به حدود ۱۰ ميليارد کاهش پيدا کرد؛ توليد صنعتی به ۱۵ درصد ظرفيت سقوط کرد؛ و توليد کشاورزی تقريبا به طور کامل فلج شد.

اين وضعيت دولت کوبا را مجبور به دور شدن از سياست های نوع شوروی و تلاش برای ايجاد نوع جديدی از سوسياليسم نمود. به اين ترتيب و در پاسخ به اين وضعيت دولت سوسياليست کاسترو پاره ای اصلاحات اقتصادی را تحت عنوان "شرايط ويژه در زمان صلح" معرفی کرد.

اين برنامه ها شامل يک "برنامه غذا" به هدف خودکفا نمودن مزارع دولتی در کوبا از طريق کوچک کردن اندازه، خودگردانی و استقلال اقتصادی اين مزارع، جذب سرمايه در صنعت جهانگردی که منجر به تبديل شدن اين صنعت به بزرگ ترين منبع درآمد کوبا، بالاتر از شکرگرديد، قانونی کردن دلار آمريکا در کنار پزوی کوبايی، کاهش برخی سوبسيدها و تشويق خوداشتغالی در شکل کارهايی از قبيل رستوران داری می شد.

با به کار بستن اين اصلاحات از سال ۱۹۹۵ ميلادی اقتصاد کوبا به مرور بهبود پيدا کرد و علی رغم تشديد تحريم های ايالات متحده در شکل دو قانون جديد، توسعه خود را از سر گرفت. به طوری که بين سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶ ميلادی نرخ رشد کوبا به ترتيب به ۰.۷ درصد، ۲/۵ و ۷/۸ بالغ شد. اين اتفاق در حالی افتاد که دولت کوبا علی رغم اصلاحات موفق به حفظ خدمات اجتماعی که از اصول اوليه انقلاب کوبا دانسته شده اند از جمله حق تحصيل و خدمات درمانی رايگان برای همه گرديد.

با اين حال و علی رغم اين رشد اقتصادی که آن را "معجزه کوبايی" خوانده اند، به کار بستن اين اصلاحات وضعيت پيچيده ای را برای سيستم سوسياليستی کوبا به وجود آورده است. مجموعه اين اصلاحات نهايتا به تقسيم کردن اقتصاد کوبا به دو بخش کاملا مجزای خارجی که درآمد ارضی کشور را در اختيار دارد و بخش داخلی که هم چنان بر مبنای پزوی کوبا و بر مبنای اقتصاد برنامه ريزی شده اداره می شود منجر شده است. اين تقسيم اقتصادی باعث پديد آمدن نابرابری اجتماعی ميان شاغلين هر بخش شده است.

تبعا برای دانستن اين که سوسياليسم کوبايی با اين تناقض درونی چگونه برخورد خواهد کرد و به چه سويی خواهد رفت بايد منتظر تحولات آينده ماند.

فيدل کاسترو؛ جان به در برده از نقشه های ترور

بهمن دارالشفائی
روزنامه نگار

فيدل کاسترو رهبر کوبا امروز هشتاد ساله می شود. چهل و هفت سال پيش که انقلاب کوبا پيروز شد و کاسترو به رهبری رسيد کمتر کسی فکر می کرد که او آن قدر زنده بماند که تولد هشتاد سالگی اش را جشن بگيرد، آن هم در حالی که هنوز نفر اول کوباست.

سرمايه داران و ثروتمندان کوبايی که در روزهای نخست بعد از انقلاب کوبا را ترک کردند و به دويست کيلومتر دورتر در سواحل فلوريدا رفتند، انتظار اقامتی کوتاه مدت در آمريکا را داشتند. آنها فکر می کردند ابرقدرت بزرگ وجود همسايه ای کمونيست آن هم در فاصله ای اينقدر کم با مرزهايش را تحمل نمی کند و شکست دادن کشوری باچند ميليون نفر جمعيت کاری نبود که برای آمريکا سخت به نظر برسد.

فشارها از همان ابتدا شروع شد و تحريم اقتصادی اولين اهرمی بود که آمريکا عليه حکومت کاسترو به کار گرفت. اما کوبايی های تبعيدی عجله داشتند و نمی توانستند منتظر بمانند که فشار اقتصادی کاسترو و يارانش را از پا در آورد.

اين بود که در سال ۱۹۶۱ يعنی کمتر از دو سال بعد از انقلاب کوبا، کوبايی های تبعيدی با پشتيبانی ارتش امريکا به کوبا حمله کردند تا دولت نوپای انقلاب را سرنگون کنند. اما در جنگی که جنگ خليج خوک ها نام گرفت، شکست خوردند و متوجه شدند که اقامتشان در آمريکا از آنچه تصور می کردند بيشتر خواهد بود.

مخالفان کاسترو از همان ابتدا در يک نکته اتفاق نظر داشتند و آن اينکه اين انقلاب وابسته به شخص فيدل است و اگر او نباشد انقلاب خيلی زود شکست خواهد خورد. با همين تحليل از اولين روزهای به قدرت رسيدن کاسترو، نقشه های مختلفی برای ترور او طراحی و اجرا شد. نقشه هايی که طبيعتا هيچ کدام موفقيت آميز نبود و امروز بعد از ۴۷ سال کاسترو روی تخت بيمارستان خوابيده و کوباييان تبعيدی در وب سايت های شرط بندی روی تاريخ مرگ او شرط بندی می کنند.

از بمب سيگاری تا قارچ سمی

شايد معروف ترين تلاش برای ترور کاسترو همان سيگار برگ معروف باشد. سيگار برگی که دانشمندان سازمان سيا ساخته بودند و به جای تنباکو از مواد منفجره پر شده بود و قرار بود در صورت کاسترو منفجر شود. تيم محافظان کاسترو اين طرح را هم مثل خيلی طرح های ديگر کشف و خنثی کردند.

اما سيگار برگ انفجاری تنها يکی از نقشه های ترور بود. نقشه هايی که فابيان اسکالانته رئيس سابق سرويس های امنيتی کوبا تعداد آنها را ۶۳۸ مورد ذکر کرده است. برای همين است که خيلی ها عقيده دارند نام فيدل کاسترو بايد از نظر تعداد دفعاتی که به جانش سوء قصد شده، در کتاب رکوردها ثبت شود.

اسکالانته که اخيرا بازنشسته شده، در کتابی با نام "۶۳۸ راه برای کشتن کاسترو" تعدادی از اين نقشه ها را توضيح داده است. کانال چهار بريتانيا نيز فيلم مستندی با همين نام و بر اساس کتاب اسکالانته ساخته که به زودی پخش می شود. نقشه هايی که در اين کتاب به آنها اشاره شده از طرح هايی که به اجرا درآمده و ناموفق بوده تا نقشه هايی که در مرحله طراحی متوقف شده و به اجرا در نيامده را شامل می شود.

در ميان اين طرح ها، نقشه هايی ديده می شوند که به نظر تخيلی می آيند. مثلا در يک مورد ساز مان سيا که از علاقه زياد کاسترو به غواصی در آبهای دريای کرائيب آگاهی داشته، طرح جالبی می ريزد. سيا تعداد زيادی ازحلزون های دريای کارائيب را جمع آوری می کند تا از بين آنها يک صدف بزرگ پيدا کند، صدفی که به ميزان کافی مواد منفجره در آن جا بگيرد. برنامه سيا اين بوده که اين صدف را با مواد منفجره پر کرده و بعد آن را طوری رنگ آميزی کند که در زمان غواصی کاسترو توجه او را جلب کند.

يک نقشه ديگر اين بوده که لباس شنای کاسترو را به يک نوع قارچ سمی آغشته کنند تا او به يک بيماری پوستی شديد دچار شود. اسنادی که در دوره کلينتون منتشر شد نشان می داد که هر دوی اين طرح ها جزو برنامه های سازمان سيا بوده ولی به دلايل عملياتی نهايتا کنار گذاشته شده اند.

روئين تن يا خوش شانس؟

در جنگ خليج خوک ها نيز با آنکه سرنگونی دولت کاسترو هدف اصلی بود، اما برنامه مهاجمان ين بود که فيدل کاسترو، برادرش رائول و ارنستو چه گوارا را ترور کنند و از اين طريق به عمر انقلاب خاتمه دهند. دو سال بعد از آن در سال ۱۹۶۳ و درست در روزی که جان اف کندی رئيس جمهور آمريکا ترور شد يک مأمور سيا با يک سرنگ سمی به مأموريت ترور کاسترو اعزام شد اما او نيز ناکام ماند.

يک بار نيز سازمان سيا يکی از معشوقه های سابق کاسترو را راضی کرد که به سراغ او برود و شب وقتی کاسترو خوابيد قرصی سمی را در دهانش قرار دهد. اما کاسترو حدس زده بود که قصد اين زن چيست و هفت تير خودش را به او داده بود تا کار او را راحت کند. اما اين زن هم مثل خيلی های ديگر نتوانسته بود مأموريتش را انجام دهد.

يکی از آخرين سوء قصدهای سيا به ان کاسترو به سال ۲۰۰۰ برمی گردد. کاسترو در آن زمان به پاناما رفته بود و قرار بود در جايی سخنرانی کند. مأموران سيا ۹۰ کيلوگرم مواد منفجره بسيار قوی زير تريبونی که کاسترو قرار بود پشتش بايستد کار گذاشتند. اما مأموران امنيتی شخصی کاسترو در کنترل هايشان اين مواد را پيدا کردند و اين طرح هم به سرنوشت صدها طرح پيشين گرفتار شد.

اما همه طرح های سازمان سيا به اين پيچيدگی نبودند. بعضی از آنها هم طرح های کلاسيک و ساده ای بودند. سيا برای ترور کاسترو به دسته های تبهکار و مافيايی کوبا هم متوسل شد. يک بار قرار بود يکی از هم کلاسی های سابق کاسترو در خيابان به او برخورد کند و در روز روشن اسلحه اش را از جيبش بيرون بياورد و به او شليک کند. يک بار هم قرار بود يک تک تيرانداز در دانشگاه هاوانا به فيدل شليک کند. اما پروژه شليک به کاسترو همان قدر موفق بود که پروژه های مسموم کردن و منفجر کردن او.

با آنکه آمريکا رسما اعلام کرده که ديگر قصد ترور دشمن بزرگش را ندارد، اقدامات احتياطی محافظان کاسترو همچنان به قوت خود باقی است.

اما تمايل شديد آمريکا برای ترور کاسترو و تلاش های فراوان سيا برای اجرايی کردن اين تصميم در نزديک به نيم قرن گذشته، که در نوع خود بی سابقه است، شيوه زندگی فيدل را به کلی تغيير داد. فيدل که در سالهای اول حکومتش به تنهايی در خيابان های کوبا راه می رفت، مجبور شد اين عادتش را کنار بگذارد و به اقدامات امنيتی تن دهد. او در اين سال ها مدام بين بيست مکان مختلف جابجا می شود و ديگر کمتر کسی می داند که کاسترو هر شب کجا می خوابد.

با همه اين ماجراها فيدل کاسترو توانسته خود را به هشتاد سالگی برساند و با اينکه برای اولين بار به طور موقت تمام مسئوليت هايش را به رائول برادر کوچکتر خود سپرده هنوز زنده است و می تواند رکوردهای ديگری بخصوص در زمينه طول مدت زمامداری بدست آورد.

 

بهداشت و درمان در کوبای سوسياليست

کامبيز

بر مبنای آن چه اصل سوسياليستی دسترسی‌ عادلانه‌ کليه اعضای جامعه‌ به‌ خدمات بهداشتی دانسته شده، حقوق بشر در کوبا شامل بهداشت و درمان رايگان برای همگان است. به همين دليل از سال ۱۹۵۹ با انقلاب کوبا 'دولت انقلابی' دست به اصلاح سيستم بهداشت و درمان اين کشور زد که با تاکيد بر روش های پيشگيری از بيماری، کوبا را به يکی از موفق ترين کشورها در مدريت بهداشت عمومی تبديل کرد.

اساس ارائه اين خدمات بهداشتی و درمانی بر پيشگيری بيماری با بهينه سازی بهياری در سطح محلی و سرمايه گذاری در آموزش های بهداشتی به عموم مردم است.

نهاد های بهداشتی در کوبا به سه قسمت عمده تقسيم می شوند. سيستم بهداشت کوبا امروز در سطح اوليه مراکز درمانی، شامل بيمارستان های تخصصی پزشکی است که ۲۵ تا 30 هزار کوبايی را پوشش می دهند. بيمارستان های استانی که شامل پلی کلينيک های تخصصی، سی سی يو، آی سی يو، و اورژانس هستند، برای هر ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ کوبايی خدمات درمانی ارايه می کنند.

بهداشت در کوبا در سال های دهه شصت ميلادی بر مبنای مديريت و درمان بيماری ها در بيمارستان ها آغاز شد و در دهه های هفتاد و هشتاد ميلادی به سمت پيش گيری بيماری ها در سطوح محلی ترقی پيدا کرد. به اين ترتيب اکنون برای هر ۶۰۰ کوبايی يک تيم پزشکی مجهز شامل پزشک خانوادگی، پرستار، و مددکاران اجتماعی در پايگاه های بهداشتی محله ای معين شده اند.

موفقيت سيستم بهداشتی کوبا در بهينه سازی ارتباط اين تيم های کوچک پزشکی با خانواده های ساکن هر محله هست که با دادن آموزش های بهداشتی، مراقبت های تشخيصی، مراقبت های اوليه، مراقبت از زنان باردار، و تنظيم خانواده برای پيشگيری و تشخيص بيماری تلاش می کنند.

وضعيت بهداشت در کوبا

بسياری از متنقدين نسبت بالای هزينه تربيت پزشکان، که پانزده درصد ميزان تولد ناخالص ملی را تشکيل می دهد، را اتلاف سرمايه ملی و غير ضروری می دانند. در حالی که کوبا که دارای رتبه سوم تعداد پزشک برای هر شهروند نسبت به هر کشور ديگری در جهان است، با تربيت مازاد متخصصين بهداشت به يکی از صادر کنندگان پزشک و خدمات درمانی به ساير کشور های در حال توسعه مبدل شده است.

به عنوان مثال در سال ۲۰۰۴ ميلادی دولت کوبا و ونزوئلا يک برنامه انسان دوستانه برای درمان بيماری های چشم در آمريکای لاتين و کارائيب را آغاز کردند. "عمليات معجزه" يک پروژه ده ساله است که با هدف ريشه کن کردن بيمارهای چشم در سطح آمريکا لاتين تا کنون 250 هزار نفر را تحت پوشش قرار داده است.

بيماران چشم هر ساله برای انجام عمل جراحی به کوبا می روند و دولت کوبا در مقابل اين خدمات از دولت ونزوئلا روزانه نود هزار بشکه نفت با قيمت پايين دريافت می کند. اين در حالی است که با فرو پاشی اتحاد جماهير شوروی، کوبا يک شبه از هشتاد و پنج درصد تجارت خود و شش ميليارد دلار رايانه ی سالانه شوروی محروم شده است.

با توجه به گزارش های سازمان ايدز حقوق بشر، در سال ۲۰۰۳ در کوبا ۳۳۰۰ مبتلا به بيماری ايدز زندگی می کنند که اين رقم پايين ترين در قاره آمريکا و يکی از پايين ترين ها در جهان است. دولت کوبا در طی دهه ی هشتاد، در ميان انتقاد شديد مجامع بين المللی، برای پيشگری از ايدزآزمايش های سراسری اچ آی وی را اجباری و مبتلايان به اين بيماری را در آسايشگاهای مخصوص قرنطينه کرد.

از سال ۱۹۹۳ به دنبال فشار های بين الملل کوبا شرايط بازگشت به زندگی عادی را برای اين بيماران فراهم کرده است. امروزه مبتلايان به ويروس اچ.آی.وی ناچارند که دوره های سه ماهه آموزشی را در آسايشگاه های مخصوص بگذارانند و تنها به شرط اينکه ليست تمامی شريک های جنسی خود را در اختيار مسئولين بهداشت قرار بدهند است که اجازه ترک آسايشگاه را دارند.

مهمترين پيشرفت کوبا در مبارزه با ايدز ساخت بومی شش نوع مختلف دارو های ضد رترو-ويروس هاست. با وجود تحريم های دارويی ايالات متحده، کوبا امروزه موق ترين کشوردر حال توسعه برای توليد و صدور واکسن های رترو-يروسی و با قيمتی بسيار پايين تر از صنايع داروسازی ايالات متحده است.

بيوتکنولوژی: نگاه کوبا به آينده

با پشرفت های کوبا در علوم پزشکی و بيو تکنولوژی ايالات متحده به شدت در مورد خطر استفاده اين کشور از سلاح های ميکروبی ابراز نگرانی کرده و به همين خاطرکوبا درليست دولت های تروريست واشنگتن قرار گرفته است. اين در حالی است که کوبا خود می تواند هدف چنين حملاتی قرار گيرد. در همين حال بايد توجه کرد تحريم های اقتصادی واشنگتن که شامل دارو هم می شود، کوبا را ناچار ساخته که از دانشمندان بومی برای توسعه صنعت داروسازی و بيوتکنولوژيک استفاده کند.

شايان ذکر است علی رغم آن که هيچ شاهد رسمی بر استفاده بايوتروريسم توسط ايالات متحده يا کوبا برعليه يکديگر وجود ندارد برخی منابع اپيدمی بيماری تب دنگوی سال ۱۹۸۱ را نشانه ای از بايوتروريسم آمريکا بر عليه آمريکای لاتين دانسته اند. برای مقابله با ويروس تب دانگوی، کوبا توانست برای اولين بار و در سطح انبوه پروتئين انترفرون را برای درمان اين بيماری توسط مهندسی ژنتيکی توليد انبوه کنيد. اين خود بزرگ ترين پيشرفت کوبا درزمينه ی بيوتکنولوژی است.

علاوه بر اين واکسن مننژيت ساخت کوبا امروزه در سر تا سر آمريکای شمالی مورد استفاده قرار می گيرد. هم چنين مسئولين بهداشت کوبا امروز توانسته اند علاوه بر ريشه کن کردن بيماری های فلج اطفال، سل، طب تئفوئيد، و ديفتری، واکسن بيماری های مننژيت.ب و هپاتيت.ب را توليد کنند.

کوبا از سال ۱۹۵۹ در بالابردن شاخص اميد به زندگی و پايين آوردن شاخص مرگ و مير نو زادان پيشرفت های چشمگيری بدست آورده است. بنا به آمار سازمان بهداشت جهانی شاخص اميد به زندگی در مردان و زنان کوبايی برابر با همان شاخص ها در ايالات متحده به ترتيب ۷۵ سال و ۸۰ سال است. آمار مرگ و مير نوزادان در کوبا ۶.۵ در هر هزار نوزاد با کشور کانادا و درميان ثروتمندترين کشورهای غربی رقابت می کند.

کوبا سعی دارد که بيوتکنولوژی را تبديل به صنعت اول خود کند. در پی همين سياست درآمد خالص حاصل از صدور محصولات صنعت بيوتکنولوژی کوبا از ۱۳۰ ميليون دلار در سال ۱۹۹۸ با ۴۲% افزايش به ۳۰۰ ميليون دلار در سال ۲۰۰۵ رسيده است.

بهداشت سوسياليستی؟

از کوبا بارها توسط سازمان بهداشت جهانی به عنوان نمونه برتر بهداشت تقدير شده است. در مهم ترين اين تقديرها سازمان بهداشت جهانی بعد از آن که در سال ۱۹۸۸استاندارد های را برای بهينه سازی بهداشت جهانی تا سال ۲۰۰۰ اعلام کرد، به فيدل کاسترو به عنوان رهبر کشوری که به اين استانداردها در همان سال ۱۹۸۸ دست يافته مدال "بهداشت برای همه" را اهدا کرد. در سال ۱۹۹۸ اين مدال برای بار دوم به کاسترو تعلق گرفت.

به اين ترتيب و با در نظر گرفتن آن چه گفته شد به نظر می رسد بتوان دولت کوبا را حداقل در زمينه ی بهداشت و درمان بسيار موفق ارزيابی کرد. با اين حال معلوم نيست اين خدمات بهداشتی استثنايی در ميان کشورهای جهان سوم، خصوصا در غياب احتمالی فيدل کاسترو، تا کی بتواند از گزند بازار آزاد در امان بماند.