اپوزیسیون سیاسی در تئوری و در پراتیک
ناصر.ک
بخش 1
اصطلاح اپوزیسیون
Opposition
در عرصه های گوناگون: فلسفی، علمی، ستاره شناسی، اجتماعی، ادبیّات، آناتومی، و دانش
سیاست، بکار گرفته شده و در هرحوزه معنی و مفهوم ویژهء بخود را داراست.
مفهوم اپوزیسیون در لاتین از واژهء اپوزیتیو ،
Oppositio
گرفته میشود و حالت رو در روی هم قرار گرفتن و در مقابل همدیگر ایستادن را تجسم و
تداعی میکند. از قرن شانزده در ادبیات آلمانی که در آغاز آنرا درحوزهء ستاره شناسی
و هنر سخن رانی بکار گرفته شده است، مفهوم مخالف و متضاد بودن را به آن نسبت داده
اند.
Jean
Bodin 1530–1596م.
فیلسوف، تئو ریکر، حقوقدان دولتی کشور فرانسه، بنیانگذار و طرفدار ساختار دولتی
مطلق گرای پادشاهی و الیگارشی اشرافی، در تاریخ دانشِ دولت شناسی، اپوزیسیون را
انجمن و ارگانی مینامید که در مقابل قدرت سیاسی متمرکز دولت عرض اندام میکرد. در
انگلستان از اواسط قرن هیجده، اپوزیسیون به یک سازمان و یا حزب سیاسی سازمان یافتهء
پارلمانی که در خدمت سیستم حکومتی آن کشور هست گفته شده است.
در دانش سیاست از اپوزیسیون چنین برداشت میشود که: هرگاه نقطه نظرات و دیدیگاه و
موضع گیری های یک گروه، سازمان، حزب، با کارکرد و برنامه های سیاسی پوزیسیون
(حاکمیّت)، همخوانی و همسویی نداشته باشد و در بسیاری از موارد و مواقع درست با هم
در تضاد مطلق هستند.
به عبارتی کوتاه، اپوزیسیون به کسی و یا به گروهی میگویند که افکار و برنامهء سیاسی
و عملکردی غیر از حکومتِ حاکم داشته باشد.
در برنامهء عملی و عینی تنها در یک ساختار لیبرال دموکرات با وجود یک حاکمیّت و
سیستم پارلمانی وابسته به آن هست که اپوزیسیون معنی و مفهوم پیدا و اظهار وجود
میکند. بنابراین میتوان تعاریف مختلفی را از اپوزیسیون در تعریف ماهیّت و برنامه ای
خویش، در سنجش توان سیاسی، در تناسب مقایسهء وظیفه و چگونگی رابطه اش با مرکز قدرت،
در انتخاب مکان فعالیّت و سیاست پردازی، در گزینهء اقشار و پایگاه طبقاتی میدان
فعالیت خود، مرزبندی و تمایز دیدگاه و برخورد برخاسته از آن با ارگان دولت، انتخاب
جهت و عرصه های سیاسی و چگونگی روش مبارزاتی مناسب با آن بیان کرد.
در مرحلهء پراکتیک، اپوزیسیون در یک سیستم لیبرال دموکرات به آن دسته از احزاب،
سازمانها، و نهادهای گوناگون گفته میشود که از سوی گزینشگران برگزیده شده اند و در
پارلمان حضور و مشارکت دارند، اما در حاکمیّت نیستند و در صورت عدم برخورداری از حق
وتو، در نتیجه در تصمیم گیریهای دولتِ وقت مؤثر واقع نمی شوند.
وظیفهء سیاسی اپوزیسیون در صورتیکه بدون واسطه و یا با واسطه در سیاست و برنامه های
ساختار دولت تأثیرگذار نباشد، کنترل مسیر حرکت های سیاسی حاکمیّت و پارلمان، برابر
با موازین قوانین مندرج در قانون اساسی و در ابعاد لازم دیگر هست، از سویی دیگر
همزمان و موازی با این عمل خویش، کوشش دارند که برنامهء سیاسی طبقه و یا گروهی از
جامعه را که نمایندگی میکنند، در پارلمان همچنان مطرح و پیگیرانه از آن دفاع و آنرا
در جامعه هم تبلیغ و به شهروندان ارائه دهند، با این هدف و منظور که با کسب اعتبار
سیاسی از سوی شهروندان، خود را به آلترناتیو و یا به جانشینی حاکمیّت وقت تبدیل
کنند.
با وظیفهء خطیر سیاسی ایی که اپوزیسیون در پارلمان دارد و تلاش در تبدیل خود به یک
آلترناتیو برتر از حکومتِ وقت دارد، که پیش شرط این موفقیّت، ارزیابی مثبت از
چگونگی فعالیّت های سیاسی و بارآوری آن از طرف تودهء مردم، و یا با ارزشگزاری آنها
بر کمیّت و کیفیّت کالایی که اپوزیسیون تاکنون در بازار سیاست به معرض نمایش گذاشته
و به شهروندان فروخته است، و اینک با بازتاب رأی و داوری همین اقشار گوناگون جامعه،
برگهء مأموریت را برای تشکیل حکومت جدید بدست اپوزیسیون میدهد، در می یابیم که وجود
اپوزیسیون و توانایی های دانش سیاسی و مواضعی را که در مقابل حاکمیّت وقت اتخاذ
میکند، یکی از پایه های اساسی دموکراسی در جوامعی است که مردم سالاری و شایسته
سالاری حاکم، و یا در راه کسبِ این جایگاه و ارزش های شایسته قدم برداشته است.
نقش پیگیرتر و با اهمیّت تر اپوزیسیون در کشورهای رشد نیافته و یا در حال رشد، در
جوامعی که در حال گذار از سنّتگرایی و پسامدرن به عصر راسیونال و مدرنیته و از
دیکتاتوری به دموکراسی میباشد، به مراتب مشکل تر، حساستر، هوشیارانه تر، با برنامه
و مرزبندی رادیکالِ مشخص و روشن ، در بسیاری مواقع از خود گذشتگی است، هست.
اپوزیسیون با داشتن عزم راسخ مثبت و مفید و ظرفیت سیاسی و کارآمدی لازم برای تغییر
و تحول، نوآوری و هدایت گری، جدی گرفتن بار مسئولیتی که خود داوطلبانه آنرا پذیرفته
و یا نا خواسته وادار به پذیرش آن شده است، تحلیل درست از عملکرد حاکمیّت، از مراحل
تکامل تاریخی و شرایط گوناگون سیاسی جامعهء خود و جهان امروز، اتخاذ روش سیاست دقیق
با چشم انداز طولانی و آینده نگر، پیروی از تاکتیک و استراتژیک روشنگرانه و
راهبردی، پای بندی به وحدت و همبستگی ملّی، استقلال و تمامیّت ارضی و منافع عمومی
شهروندان کشور، صداقت در گفتار و کردار، تندرستی در افکار سیاسی، سرنوشت سازی خود
را در روزگار بسیاری از مردمان دوّل دیگر به اثبات رسانده است.
اپوزیسیون با برنامه های دقیق سیاست ورزی خود، گاه در اندک زمانی، ملت و سرزمینی را
یک قرن به جلو می اندازد، گهگاهی هم با مشارکت در برپایی رژیمی، تمام ساختارهای بنا
شدهء مفید و آینده نگر عمومی را در هم فر می ریزد و پیوند کشوری و ساکنانش را
آگاهانه و یا ناخواسته از تاریخ و جهان بینی و فرهنگ اصیل خود چنان جدا میکند، و به
مناسبات اجتماعی و فرهنگی زمان 1400سال قبل قومی بیگانه آنگونه پرتاپ میکند، که
پیامد و ابعاد فاجعه ای را که در عرصه های گوناگون ببار آورده است در تاریخ
قانونمند تکاملی جوامع انسانی کمیاب، و بنا به نمای امروزی جامعهء جهانی، که دانش
های چندگانهء پدیده شناسی را در خدمت و از تجربیات بیکرانی هم بهره مند هست، از
تحلیل و تفسیر آن در مانده می ماند.
بی جهت نیست که در ادبیّات سیاسی بسیاری از کشورها از جمله کشور آلمان اپوزیسیون را
سایهء حکومت
Schattenkabinett
یا مهمتر از دستگاهِ حکومت برای پاسداری از دموکراسی، حقوق طبیعی،حقوق شهروندی و
فردی، حیاتی میدانند.
در سیستم های لیبرال دموکرات، اپوزیسیون را از دو زاویه مورد ارزیابی و بررسی قرار
میدهند: الف- تئوری های مختلف اپوزیسیون که در دانش سیاست وجود دارد. ب- اپوزیسیون
پرنسیپ، چگونگی جایگاه و دامنهء فعالیّت و وظیفهء آن در قانون اساسی کشورها هست.
الف- تئو ری های اپوزیسیون و روش برخورد آن با حاکمیّت:
Kompetitiver - Opposition
.1: (اپوزیسیون جانشین) با برنامه ها و کارکرد های سیاسی حکومت در زمینه های
گوناگون مرزبندی مشخص دارد و گاه از همکاری با آن دوری میجوید، با مطرح و معرفی
کردن برنامهء سیاسی، منشور و اساسنامه روشن و تکوین یافتهء خود به جامعه، آمادگی و
نامگذاری خویش را برای جایگزینی حاکمیّت وقت و کسب قدرت سیاسی اعلام میدارد.
وظیفهء خود را افشاگری، روشن گری سیاستِ حکومتِ حاکم، برجسته کردن اشتباهات سیاست
های چند گانهء درونی و خارجی آن و بازگو کردن جدی و هدفمند آنها برای طبقات اجتماعی
یک کشور و حتی فراتر از مرزهای آن هست .
.2
Kooperativer
-
Opposition:
(اپوزیسیون همسو ) سعی بر آن دارد که دیدگاه و برنامه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی،
فرهنگی خود را در چهارچوب و ساختار حکومت وقت جا دهد و بنشاند، تا در تدوین و تکوین
قوانین و شکل گیری برنامه های زیربنایی دولت وقت، مشارکت و نقشی را به نفع خود بازی
کند، باشد که امکان عملی ساختن مجموعه ای یا حداقل چشم اندازی برای نایل آمدن به
بخشی از اهداف سیاسی خود را امکان پذیر سازد.
اپوزیسیون با انتخاب این روش سازشکارانهء خود با حاکمیّت وقت، متعهّد و مجبور است
همسویی و همکاری با ساختار و سیاست ها و کردار های حکومت را بپذیرد و از انتقاد و
بر خورد خشونت آمیز با حاکمیّت و یا از روش برکناری آن چشم پوشی کند. مانند فلسفهء
سیاسی رفرمیسم که در جوامع دموکراتیک مرسوم هست. در ایران بینش بی اساس اصلاح طلبی
که صدمات زیادی به جنبش دموکراسی خواهی وارد کرد، نمونهء روشن آن میباشد.
Mischformen – Opposition .3
: (فرم ترکیبی)، آنچه تاکنون تجربه شده است ترکیبی از دو روش بالا همزمان بوده است،
به این مفهوم که اپوزیسیون در پارلمان از یک سو افشاگری، روشنگری، انتقاد از کارکرد
دولت را پیشهء روزمرهء خود قرار میدهد، از سویی دیگر کوشش در پیشبرد اهداف و
گنجانیدن برنامه های سیاسی خود و طبقاتی را که نمایندگی میکند، در قوانین زیربنایی
سیاست حاکمیّت وقت است.
Opposition .4- Ausser parlamentarisch:
(اپوزیسیون بیرون از پارلمان)، به آن دسته و گروه از احزاب و سازمانهایی نسبت داده
میشود که بنا به عللی هنوز به پارلمان راه نیافته، و یا در اساس در مدّت زمانی معین
مایل به حضور رسمی خود در پارلمان به مناسبت مخالفت با سیاست حاکمیّتِ وقت نیست،
اما در هر شکل ممکن در مخالفت با سیاست و قدرت حاکمیّت پایدار هست، که امکان
راهیابی در پارلمان را هموار کند و یا همچنان به فعالیّت خود در فضا و اجتماع بیرون
از پارلمان ادامه میدهد.
اپوزیسیون سیاسی از دیدگاهی دیگر:
Parlamentarische
-
Opposition .5:
( اپوزیسیون پارلمانی)، این دسته از اپوزیسیون اهداف سیاسی و میدان عملی کردن آنها
را فقط در یک سیستم پارلمانی دنبال میکنند. سیستم پارلمانی در دیدگاه مارکسیستی، یک
ارگان بورژوازی است و در برنامهء سیاسی آنها نمی گنجد، سیستم شورایی، با فرم حکومتی
جمهوری شورایی را بعد از درهم شکستن دستگاه دولتِ نمایندهء سرمایه دار، مناسب ترین
فرم حکومتی میدانند. اغلب جنبش های رهایی بخش و اعتراضی طبقاتی در این طیف از
اپوزیسیون میگنجد. فلسفهء سیاسی و دیدگاه آنارشیسم با تشکیل ارگان حکومت و پارلمان
و نظم برخاسته از آن مخالف هست، "پرودون" اقتصاد دان و جامعه شناس فرانسوی،
بنیادگذار فلسفهء آنارشیسم، معتقد بود که حکومت و پارلمان آن محل تجمع تضادهای
طبقاتی است، در نتیجه آفرینندهء همهء مشکلات اجتماعی است.
6Ausser
parlamentarische – Opposition
.: (اپوزیسیون بیرون از پارلمان)، در مجموع آگاهانه و هدفمند تأکید و اعتقاد بر
فعالیّت سیاسی بیرون از پارلمان را برای حیات سیاسی خود برگزیده اند، جهد و کوشش بر
آن دارند که با یافتن پایگاه اجتماعی خود در اقشار گوناگون جامعه و با ارگانیزه و
متحّد کردن طیف های ناراضی از سیاست حاکمیّت وقت و تبدیل آن به نیروی مادی مؤثر،
قدرت سیاسی را بدست گیرد و یا به عنوان وزنه ای چشمگیر در پارلمان مشارکت فعّال
داشته باشد تا به اهداف سیاسی خود جامهء عمل بپوشانند.
Fundamentale - Opposition .7:
(که در اساس با دولت وقت و قانون اساسی آن سازگاری ندارد)، این دسته از اپوزیسیون
پیروزمندی و جایگزین کردن اهداف سیاسی خود را خارج از ساختار حکومت و قانون اساسی
مربوط به آن، و خارج از نظمی را که حکومت وقت بوجود آورده پیگیری میکند.
در واقع خواهان تغییرات بنیادی و ساختاری در شکل حکومت و قانون اساسی آن و سایر
قوانین طرح شده از طرف آن هستند، به بیانی دیگر، بر اساس تحلیل های تئو ریک و تجربه
های پراکتیک که از ساختار سیستم و نتایج برآمده از عملکردهای نادرستِ مطلق گرایانه
و انعطاف ناپذیر حاکمیّت در پروسه های گوناگون دارد، بدون ذکر و بیان چگونگی روش
برکناری و یا حتی پیشگویی آن، خواهان برکناری ارگان حکومت وقت هست. بدون شک هستهء
مرکزی قدرت برکناری را تودهء مردم، احزاب و سازمانها، و نهادهای مدنی گوناگون
وابسته به آن، تشکیل میدهند.
روش برکناری یک حکومت و یا یک سیستم، در مرحلهء اول بستگی قابل توجهی به برخورد و
منش دارندگان حکومتِ وقت با چگونگی واگذار کردن قدرت سیاسی، و با تغییر و تحولات
دموکراتیک دارد، مضاف بر آن چگونگی فضای حاکم بر شرایط و ضوابط حاصله از تضادهای
درونی جامعه بر اثر وجود لایه های گوناگون اجتماعی با خواسته های متفاوت آنها، از
سویی دیگر انباشت اصلاحات و رفرمهای ضروری و زیربنایی چندگانهء صورت نگرفته و سرکوب
شده در اثر دیکتاتوری حاکمیّت در پشت یک سد، که در نتیجهء آن بسته بودن فضای
فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی را همراه داشته است.
فاکتورهای چندگانهء دیگر که بر روش برکناری و یا تغییر یک سیستم حکومتی تأثیر
گذارند عبارتند از: اتمسفر دموکراتیک کشوری، شرایط سیاسی منطقه ای، قاره ای، جهانی
و روابط متقابل آنها در حوضه های مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیّت و منافع ملّی آنها
در منظومهء گلوبال هست.
در جوامعی که فاکتورهای: رعایت حقوق بشر، حقوق شهروندی(Bürgerrecht)،
حقوق فردی(Individualism)،
حقوق طبیعی(
Grundrecht)،
حقوق اجتماعی، انتخابات آزاد، مردم سالاری، تقسیم عمودی و افقی قدرت سیاسی دولت،
سیستم فرهنگ پلورالیستی و تکثر احزاب و سازمانها، دستگاه قضایی مستقل، پاسخگو بودن
دولت در برابر عامهء شهروندان را زیر بنای نظم عمومی اصولِ دموکراتیک و آزادی قرار
داده است، اپوزیسیون نه فقط اجازه فعالیت، بلکه موجودیّت و حتّی ساختن و تیمار
دادن، فعالیت بدون قید و شرط آن، عضوی حیاتی و انکار ناپذیر از پیکرهء دموکراسی
هست، با وجود حقیقی و حقوقی اپوزیسیون هست که دموکراسی در اساس معنی و مفهوم پیدا
میکند و دامنهء میدان رشد ارزشهای مادی و معنوی در جوامع گوناگون سنجیده میشود.
اپوزیسیون نظاره گر برگزیده شدهء شهروندان در پارلمان هست که درستی ها و موازنه ها
را دریابد، کج دستی ها و کج اندیشی های احتمالی حکومتِ حاکم را بیاید و آنرا افشا
کند. نگهبان اجرای درستِ قانون اساسی دموکراتیک و قوانین شناخته شدهء انسانی بین
المللی دیگر در پارلمان هست، وکالت مستقیم شهروندان ناراضی و اقلیّت ها و مسئولیّت
اندیشه ای و دیدگاهی دگر اندیشان را در هستهء مرکزی و اصلی ارگان قانونگذار
(پارلمان) و در شاخهء اجرائی قوانین آن (حاکمیّت)، که قدرت سیاسی و همهء وزارت خانه
ها را در اختیار دارند، به عهده و بر دوش دارد.
اپوزیسیون در رشد، بار آوری، و پویایی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در پارلمان و در
جامعه سهم بزرگی دارد، نیروی محرکه ای است که به ایستایی قدرتِ سیاسی در دستِ گروه
خاص و محدودی، که در نتیجهء آن زمینه های زیانبار و نامطلوب را در میدان های
گوناگون سیاسی و اجتماعی هموار میکند، و زایش اندیشه سازی و رویش فلسفهء سیاسی
متحرک موازات زمان را در جامعه مسدود میکند، پایانی ببخشد، یا حداقل در این راستا
با تمام توانایی های خود، متعهد و با عزمی راسخ قدم بر دارد.
آنچه تاکنون به مضمون و ماهیّت اپوزیسیون پرداخته شده در فضای یک سیستم لیبرال
دموکرات بوده است، بنابراین برای دستیابی به تعریف گسترده تری از اپوزیسیون در
سیستم های گوناگون در سطح گلوبال کاری است بس دشوار که به تفکیک و تمایز بیشتری
نیاز هست.
در کشورهای مدرن و مترقّی که دموکراسی بدون واسطه، یا نوع دموکراسی پارتی سی
پاتسیون،
Partizipation Demokratie
برای شهروندان امری طبیعی شده است، اپوزیسیون را گروهی از سیاست ورزان با تجربه و
متخصّص با دارای نظر و اندیشهء مدرن و سازنده و حتی اپوزیسیون را گروهی از
پوزیسیون(حاکمیّت) با داشتن دیدگاهی بازتر که گرایش به رادیکال دارد ارزیابی
میکنند.
درکشورهایی که سیستم دموکراتیک ندارند و ساختار دیکتاتوری تعریف میشوند، اپوزیسیون
جز انتقاد، مقاوت و پایداری و برخاستن در مقابل قدرت حاکمیّت در اشکال گوناگون،
انقلاب و دگرگون کردن ساختار آن، راه و چاره ای دیگر باقی نمی ماند.
شتاب، شدّت، و تصویر انقلابات و عمق دگرگونی های آن بنا به شرایط ادوار تکامل
تاریخی، گوناگون بوده است که در عصر کنونی فلسفهء خشونت زدایی از انقلابات، می رود
که به اصلی فراگیر جهانی تبدیل شود، اما در شکل دگرگونی ابعاد گسترده تر،عمیق تر و
پر محتواتری بخود گرفته است، زیرا ابزار و فناوری در تحقق یک انقلابِ زیر بنایی،
فرایندهای چندی را بخدمت گماشته، از سویی دیگر ابعاد افق جهان بینی انسان امروز،
داده ها و مقیاسهای هندسی و ارزشی گسترده تری بخود گرفته است.
بنا براین وظیفهء اپوزیسیون بنا به دیدگاه و معرفی ماهیّت خویش و سیستم های مختلف
ساختار حکومتی که در آن به تکاپو می پردازد بستگی دارد. در کشورهایی که دیکتاتوری
حاکم هست، انتخاب پارلمان به شیوهء دموکراتیک امکان پذیر نیست و سازمانها و احزاب
اجازهء فعالیّت و ابراز نظرات خود را ندارند، که کوشندگان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی،
مجبورند افکار و جهان بینی خود را مخفیانه ترویج، و یا در هنر، نویسندگی، شعر،
تئاتر، موزیک با آگاهی به پیامد ناخوشایندی که برای آنها در پی خواهد داشت، بیان
کنند.
ب- فرم و پرنسیپ های اپوزیسیون:
جایگاه و اشکال اقلیّت اپوزیسیون در قانون اساسی، در پارلمان و ساختار سیاسی
کشورها، برخوردار بودن یا نبودن آن از حق وتو، همچنین تأثیرگذاری سیاسی آن در انواع
دموکراسی ها، در سیستم های لیبرال دموکرات با یکدیگر متفاوتند که در زیر تلاش میشود
در ظرفیت یک مقاله به فاکتور های برجستهء نمونه های سمبلیک آنها اشارتی شود و در
پایان نگاهی شتابانِ مرحله ای به اپوزیسیون سیاسیِ میهنمان ایران بیندازیم:
-1 اپوزیسیون گنجانیده شدهء محوریِ پارلمانی:
Parlamentarischen
Demokratie
بدون تأثیر گذاری سیاسی و بدون برخورداری از حق وتو، که فرم کلاسیک آن کشور
بریتانیای کبیر هست.
2- اپوزیسیون گنجانیده شده در پارلمان مانند بریتانیای کبیر، اما با داشتن امتیاز
تأثیر گذاری در امور سیاسی و با برخورداری از حق وتو، مانند سیستم کشور جمهوری
فدرال آلمان.
3- فرم پرزیدنتیال دموکراسی:
Präsidentielle Demokratie
که در آن شخص پرزیدنت از قدرت سیاسی بیشتری از پارلمان برخوردار هست مانند سیستم
کشور فرانسه، که این نوع از دموکراسی را هم: سِمی- پرزیدنتیالِ- دموکراسی
Semi-Präsidentiellen-Systemمینامند.
4- فرم دیگر اپوزیسیون در ایالات متحدهء آمریکا هست که آنرا یک سیستم دوآلیسم
Dualismus
مینامند که از رقابت سیاسی بین ارگان قانون گذار(
Legislativen)
و ارگان اجرایی (Exekutiven)
شکل میگیرد. ارگان قانونگذار کنگره هست که از ترکیب نمایندگان فرستاده شده از
پارلمانِ ایالت ها(Senat)
و نمایندگان شهروندان (
Repräsentanten)
شکل میگیرد. پرزیدنت بالاترین مقام ارگان اجرایی یا
Exekutiv
میباشد.
5- مدل اپوزیسیون در یک دموکراسی بدون واسطه:
Direktdemokratie
که در آن شهروندان نه از طریق نمایندگان و یا پارلمان، بلکه خود بطور مستقیم در
امور سیاسی و تصویب قوانین شرکت دارند که نمونهء بارز آن سیستم کشور سوئیس هست:
جمهوری فدرال آلمان: در سیستم پارلمانی آلمان هر دسته و گروه و یا حزب و سازمانی که
5% از آراء عمومی را بدست آورد به پارلمان راه می یابد و به عنوان اقلیّت، حقوق آن
در پارلمان به رسمیّت شناخته شده هست. اپوزیسیون در سیستم این کشور از حق کنترل
روند سیاسی برخوردار هست، حق انتخاب موضوع بحث سیاسی روزانهء پارلمان را دارد،
اجازه دارد دولت را هر زمان برای استیضاح فرا بخواند، گذشته از سؤال و جواب های
حضوری و شفاهی که به در خواست اپوزیسیون در اقلیّت، در ساعت های معیّن صورت میگیرد،
دولت موظف هست به سؤالات پژوهشی و روشنگری که از سوی حداقل یک چهارم نمایندگان
پارلمان بصورت کتبی مطرح میشود جوابگو باشد. پارلمان که اپوزیسیون بخشی از آن هست
میتواند طبق آرتیکل67 قانون اساسی، در شرایطی خاص صدر اعظم را عوض و حکومت وقت را
منحل کند. هر تصمیم نظامی که حکومت و صدر اعظم بگیرد، باید پارلمان که اپوزیسیون
بخشی از آن هست آنرا تأیید کند. در غیر اینصورت بی اعتبار و غیر قانونی خواهد بود.
، اپوزیسیون از حق وتوی استواری برخوردارهست
اپوزیسیون در پارلمان و در شورای عالی ایالت ها ( (Bundesrat
در تصویب و تغییر قوانین مشارکت فعّال دارد. حق تشکیل فراکسیونها و کموسیونهای
تخصصی گوناگون برای مشورت و پژوهش در زمینه های گوناگون را در پارلمان و در
وزارتخانه ها داراست. هر کدام از اعضاء شورای عالی ایالت ها ((Bundesrat
حق دارد هر زمان که بخواهد در پارلمان به سخنرانی بپردازد و اعضاء پارلمان طبق
قانون وظیفه دارند سخنان او را گوش دهند.
دو ارگان مهمّ: 1- شورای عالی ایالت ها) (Bundesrat
که خود طبق آرتیکل 50 قانون اساسی این کشور، ارگان قانونگذار سراسری هست و یا اغلب
قوانینی که از سوی پارلمان صادر میشود باید به تأیید آن برسد، 2- بالاترین دستگاه
قضایی کشور آلمان,(Bundesverfassungsgericht)
که نیمی از قضات و حقوقدانان آن از سوی پارلمان و نیمی دیگر از سوی شورای ایالت ها
برگزیده میشوند و وظیفهء نظارت بر رعایت درست قانون اساسی در پارلمان، در حاکمیّت،
در سایر دستگاههای قضایی سراسری، نظارت بر فضای سیاسی احزاب و سازمانها و اجازهء
فعالیّت و یا ممنوع کردن آنها مطابق با قانون اساسی، و رسیدگی به شکایات شهروندان
در مورد قوانین را بر عهده دارد، هر دو ارگان بطور مستقل خارج از پارلمان و بیرون
از دستگاه حکومت وقت هست، که هر کدام جداگانه از زمینه و استمرار فعالیّت و حیات
اپوزیسیون در سطح سراسری پشتیبانی و دستگاه حکومت و پارلمان را پیوسته زیر نظر
دارد.
مشروطهء سلطنتی بریتانیای کبیر: اپوزیسیون در سیستم و قوانین کشور بریتانیای کبیر
مانند آئین نامه و قوانین رانندگی آن که در جهان فقط کشور استرالیا از آن پیروی
کرده است، در مورد شکل اپوزیسیون آن در جهان بی همتا و دارای کهن ترین دموکراسی
پارلمانی عصر جدید هست.
بر خلاف کشورهای دیگر، بریتانیای کبیر قانون اساسی از پیش نوشته شده ای را ندارد، و
آنچه در این کشور به عنوان قانون اساسی شناخته میشود بیشتر قوانینی هست تجربی که با
گذر زمان و بر حسب نیاز، در بین شهروندان خود بخود به شکل عادت و سنّت و قانون در
آمده است. بنا براین یافتن جایگاه قانونی اپوزیسیون در ساختار سیاسی این کشور،
ظرافت خاصی را میطلبد.
در تئوری ملکه یا پادشاه دارندهء قدرت سیاسی ارگانهای:قانونگذاری، اجرایی و
دادگستری که به ترتیب:Judikativen
,Exekutiven,
Legislativen
هست میباشد، اما در حقیقت و در پراکتیک رئیس حکومت یا نخست وزیر
Premierminister
، رهبر بزرگترین حزب در مجلس عوام یا در خانهء کمونها (Hose
of Commons)
که از سوی ملکه برای کسب این مقام به پارلمان معرفی میشود، دارندهء اصلی قدرت سیاسی
هست. ملکه یا پادشاه این حق را دارند که فردی را به عنوان رئیس حکومت معرفی کنند که
عضو هیچ سازمانی نباشد و یا اصلأ در خانهء کمونها و یا در خانهء لردها (Hose
of Lord)
نباشد، اما این فرد باید رأی اکثریت را بویژه در خانهء کمون ها بدست آورد.
سیستم حکومتی کشور بریتانیا راWestminster-System
هم مینامند. کشورهای کانادا، هندوستان، استرالیا، نیوزلند، سنگاپور، جامایکا، با
کمی تغییرات در بعضی موارد این سیستم را انتخاب کرده اند.
بالاترین مرجع قانونگذاری در بریتانیا، پارلمان آن کشور هست که از ترکیب نمایندگان
خانهء کمونها و خانهء لردها (
Hose of
Commons, Hose of Lord)،
تشکیل میشود. خانهء کمونها 646، و خانهء لردها 733 عضو دارند. بنابراین وظیفهء دولت
فقط اجرای قوانین صادر شده از پارلمان هست، به همین مناسبت آنرا هم حکومت اجرایی(Exekutive)
می نامند. پارلمان با وجود اکثریّت آراء میتواند نخست وزیر که رئیس حکومت هست را
برکنار و یا حداقل تقاضای انتخابات جدید را بکند.
در نتیجهء رفرمها در سالهای 1911، 1949، و 1999 م. از اختیارات خانهء لردها بسیار
کاسته شده و بجز در چند موارد حق وتوی خود را ازدست داده است، گذشته از 26 روحانی،
بقیهء اعضاء آن که درگذشته از طبقهء اشراف و مالکان که انتخابی نبودند در اثر رفرم
1999م. اکنون از دید دموکراسی، فقط 92 نمایندهء غیر انتخابی دارد.
نوع دموکراسی در بریتانیای کبیر
Konkurrenzdemokratie
هست، که عملکرد آن رقابت بین احزاب سیاسی و پرنسیپ رأی اکثریت بر اقلیّت هست. هدف
از سیستم "دموکراسی رقابتی" در این کشور ساختن آلترناتیو مشخص و کانالیزه کردن
سیاست در یک سیستم حکومتی دو حزبی مانند ایالات متحدهء آمریکا (جمهوری خواهان و
دموکرات ها) هست. در خانهء کمونها نمایندگان وابسته به حکومت در یک طرف و در ست در
مقابل آنها گروه و نمایندگان اپوزیسیون می نشیند. صرف نظر از سال 1940م. که چرچیل
وینستون دولت را از مشارکت همهء احزاب تشکیل داد، حکومت در بریتانیا معمولأ بین
دوحزب: کنزرواتیو
Conservativ
Party
و حزب کارگر یا حزب کارLabour
Party
که سیاستی سوسیال دموکرات دارد، در نوسان هست، حزب لیبرال دموکرات به عنوان سومّین
حزب بزرگ در کنار این دو حزب قرار میگیرد.
با سیستم دو حزبی در بریتانیا چنین پیش بینی کرده اند که در نهایت یک حزب با دریافت
اکثریت آراء قدرت سیاسی دولت را بدست میگیرد و در مقابل آن یک اپوزیسیون قوی به شکل
آلترناتیو در حال آماده باش برای کسب حاکمیّت باقی میماند. که هر زمان امکان شانس
به قدرت رسیدن را دارد.
زیر بنای مدل اپوزیسیون بریتانیا بر اساس تقسیم زمانی قدرت سیاسی حاکمیّت بین احزاب
هست که در مقایسه با سایر کشورهای دارای سیستم دموکراتیک و جایگاه برتر اپوزیسیون
آن مانند کشور آلمان، در بریتانیا عدم برخورداری اپوزیسیون از حق وتو و تأثیرگذاری
در سیاست حکومت را به بهانهء اینکه دارندگان قدرت سیاسی حاکمیّت پیوسته در تغییر، و
امکان جایگزینی و جابجایی میّسر هست، احزاب دیگر شانس به قدرت رسیدن را هم دارند،
تعریف و توجیح میشود.
اپوزیسیون که معمولأ به بزرگترین حزبِ در اقلیّت در خانهء کمون ها (
Hose of
Commons)
اطلاق میشود، یک ارگان و ساختار دولتی و در خدمت آن هست. رهبر حزب اپوزیسیون، و
رهبر بزرگترین احزاب و فراکسیونهای در اقلیّت در خانهء کمون ها از دههء 30 قرن بیست
از صندوق دولت ماهانه به اندازهء یک نخست وزیر بازنشسته حقوق دریافت میکنند. از سال
1960م. نه فقط رهبران فراکسیونهای احزاب بزرگتر در خانهء کمونها، بلکه در خانهء
لردها هم درآمد خود را از خزانه و یا کانالهای دولتی تأمین میکنند.
در سیستم سیاسی بریتانیا کوشش شده است که پرنسیپ
Check and
Balance
در ارگانهای حکومت رعایت شود، به این مفهوم که هرجا قدرت سیاسی حکومت متمرکز میشود،
ارگانی بنام اپوزیسیون در برابر آن حضور پیدا میکند تا علاوه بر کنترل روند سیاسی
آن ارگانِ حکومتی، موازنه و تعادل قدرت سیاسی را هم هموار و حفظ کند.
پرنسیپ و روش
Check and
Balance
نه فقط بسود شهروندان و احزاب و اپوزیسیون هست، بلکه در قدم اول به نفع خودِ حکومت
ها میباشد که استمرار و پایداری حیات و حقانیّت حقوقی و حقیقی و ارزشی خود را به
شیوهء دموکراتیک در جامعه ممکن و پاس دارند، از همه مهمتر اتمسفری بوجود آید که در
آن دموکراسی ثبات داشته باشد و پیوسته زنده بماند.
این نوشته در 2 بخش خواهد بود.