قاتلين قبول تابعيت كردهی اروپا
تزوتان تودوروف
برگردان: علیمحمد طباطبايی
اكنون چنين به نظر میرسد كه اروپا به هدف اصلی تروريستهای اسلامی تبديل شده است.
دستگيری ٢١ مسلمان بريتانيايی به جرم انجام توطئه برای منفجر ساختن هواپيماهايی بر
فراز اقيانوس اطلس بار ديگر احساس در حال رشد از وحشت و امر اجتناب ناپذير را كه
ريشه در طبيعت درونی خود تهديد دارد برجسته میسازد (به سخن ديگر اين خود ما بوديم
كه اين تهديد را به دنيا آورديم). اما واقعاً در بارهی اين قاتلينی كه در ميان ما
زندگی میكنند چه میدانيم؟
البته ما به اجمال با بنيادگرايی فراگير آنها آشنايی داريم و همينطور تصور مبهمی از
القاعده به عنوان شبكهی نامتمركز سلولهايی كه در بسياری از كشورها در تلاش برای
به دست آوردن سلاحهای شيمايی، بيولوژيكی و حتی شايد هستهای هستند.
ما همچنين اهداف بلند مدت رهبران آنها را میشناسيم: به دست گرفتن قدرت در كشورهای
اسلامی و حمله به كشورهای غربی كه رژيمهای سكولار را در جهان اسلامی مورد حمايت
قرار میدهند. در نهايت اين كه ما از اين كه رهبران اين موج بنيادگر يك چند نفری
بيشتر نيستند اما با اين حال نظر موافق و همدلی ميليونها مسلمان معمولی را به دست
آوردهاند نيز باخبريم.
البته پيش از اين نيز افراد منفرد و بنيادگرايی كه حاضر باشند به خاطر باورهايشان
بميرند يا ديگران را به قتل برسانند وجود داشته است. ليكن بنيادگرايان روزگار ما به
مراتب خطرناك تر به نظر میرسند. يكی از مهمترين علتهای چنين امری پيشرفتهای فنی
است كه ساختن بمبها را « دموكراتيزه » كرده است. بالاخره آن كه بمب گذاریهای لندن
و مادريد نشان دادند كه يك گوشی تلفن همراه تمامی آن چيزی است كه برای تعين دقيق
زمان يك انفجار ـ يا مجوعهای از آنها ـ با كارايی مرگ آور لازم است.
آزادیها و روانی اجتماعی ما نيز به سهم خودش در اين تهديد نقش موثری بازی میكند.
انسانها امروزه میتوانند به ارزانی و نسبتاً با سهولت به سراسر جهان سفر كنند.
مهاجرين میتوانند خودشان را در جوامع جديد تثبيت كرده و در جوامع دموراتيك بدون هر
گونه نظارتی در آزادی كامل زندگی كنند. آزادیهای ما ابزارهای آنها هستند.
پس به اين ترتيب چگونه بايد با يك چنين دشمن بی شكلی مبارزه كنيم؟
پرزيدنت جورج دبليو بوش راهی را نشان داد كه اتفاقاً نبايد وارد به آن شويم: حملهی
او به عراق نشان داد كه تهاجم مستقيم به كشورهای اسلامی فقط شدت بنيادگرايی آنها را
بيشتر میكند. البته كشورهای متمدن نبايد جنگ بر عليه اسلام افراطی را صرفاً به علت
خون و خون ريزی در عراق كنار گذارند، اما ما بايد اين نكته را تشخيص دهيم كه جنگ،
اشغال و قبول سلطهی تحميلی به كمك قدرت نظامی فقط باعث به وجود آمدن احساس حقارت
در تودهها و رنجش و آزردگی در ميان مسلمانان معمولی میشود ـ يعنی احساساتی كه
بالاخره راه خود را به درون شبكههای تروريستی پيدا میكند. نخست وزير بريتانيا
تونی بلر میتواند با صدای بلند اعلام كند كه بمب گذاریهای لندن هيچ ارتباطی با
شركت اين كشور در جنگ با عراق نداشته، اما خود تروريستها همين كه دستگير میشوند
درست عكس آن را میگويند.
در واقع همين نكته را يكی از بمب گذاران مادريد در خصوص پيدا كردن آمادگی روحی و
روانی لازم برای انجام ماموريتش توضيح داده است: «فرمانده تصاويری را از جنگ عراق
به ما نشان داد. بيشتر آنها زنان و كودكانی بودند كه توسط سربازان آمريكايی و
بريتانيايی به قتل رسيده بودند ». از نظر تهيه تصاوير زندانيانی كه در زندان ابو
قريب يا اردوگاه خليج گوانتانامو با آنها بدر رفتاری شده است هيچ كمبودی وجود
ندارد، تصويرهايی كه برای جلب نيروهای تازه نفس و وفادار به سوی اسلام بنيادگرا نقش
به مراتب مهمی تری بازی میكند تا وعظی در يك مسجد بنيادگرا.
به بيان ساده تر، بمبهايی كه از چندين هزار متر ارتفاع پرتاب میشوند در مقايسه با
مواد منفجرهای كه در قطارها كار گذارده میشوند تلفات كمتری در ميان انسانهای
بیگناه نخواهند داشت. اعتراف به اين واقعيت البته توجيهی برای تروريسم نيست، اما
گام آغازينی است برای درك علتهای بنيادين تروريسم و از اين رو برای نابودی آن.
البته همه میپذيرند كه جوامع دموكراتيك در رويارويی با تروريستهای بنيادگرا بايد
از روشهای سياسی و پليسی به يك اندازه بهرهمند گردند. سياست به اين دليل ساده
مورد نياز است كه ارتشهای اشغالگر و نيروها پليس نمیتوانند ميليونها مسلمان را
به كنارگذاردن رفتار خصمانهی خود مجبور سازند.
اقدام سياسی مستلزم آن است كه نيروهای خارجی هرچه سريع تر از عراق خارج شده و راه
حل عادلانهای برای مناقشه فلسطينیها پيدا شود، كه اين نيز به سهم خود متضمن خاتمه
دادن به اشغال تمامی نواحی فلسطينیها است. البته آرام ساختن اين نقاط بحرانی تعصب
فعاليتهای مرتجعانه و انتحاری را ريشه كن نمیكند و ما را از شر اشتياق و تنفری كه
در ميان رهبران خشم اسلامی چنان آشكار است خلاص نمیسازد. اما يقيناً آنها را از
تودههای مسلمانی كه آنها را مورد حمايتهای خود قرار میدهند بی نصيب میكند، يعنی
از كسانی كه اين جزم گرايان را به عنوان تنها انسانهايی مینگرند كه در تلاش برای
دفاع از ارزشهای اسلامی و منافع مردم سركوب شدهی كشورهای مسلمان هستند.
نظارت پليسی بخش دوم از هرگونه راه كار موثر است. برای مسدود ساختن حمايتهای مالی
از سازمانهای تروريستی تلاشهای بيشتری برای نفوذ به اين شبكه لازم است و همين طور
دانشی عميق تر از ساختارهای اجتماعی كه توسط تروريستها ايجاد شده است. معنای آن
میتواند از ميان برداشتن « بهشتهای مالياتی » در سايه، استراق سمع تلفنی و
شناسايی افرادی باشد كه به عنوان بسيار خطرناك تلقی میشوند. اقدامات پليسی بايد بی
گذشت باشد، حتی اگر معنايش نظارت و مراقبت بيشتر از افراد است. به ويژه برای
جلوگيری از پيشرفت احساس عدم امنيت اجتماعی بايد توازن فعلی ميان امنيت و آزادی
تغير داده شود.
در حالی كه اتحاديه اروپا از جهت سلاحهای غير هستهای در پشت سر ايالات متحده قرار
گرفته است، اما در مبارزه با تروريسم دارای ظرفيتهای به مراتب بالاتری است. به
دلايل تاريخی اروپا از چنان پختگی سياسی بهره مند است كه او را از ديدگاه
ثنويتگرای پرزيدنت بوش بینياز میسازد، همان ديدگاهی كه بيشتر به تشديد و نه
تخفيف تعصب دشمنان ما پرداخته است. علاوه بر آن به دلايل جغرافيايی اروپا همچنين از
يك دانش بهتر از كشورهای عربی و اسلامی برخوردار است و همين طور از دوستی عميق تر
مردمان اين كشورها.
اتحاديه اروپا میتواند و بايد در اين نبرد برای محافظت از ارزشهايی كه به آنها
عشق میورزد پيروز شود و شايد به اين نتيجه رسد كه برای تقويت وحدت در حال فرسايش
اش به يك انگيزهی به شدت ضروری نيازمند است.
---------------
تزوتان تودوروف مدير موسسه تحقيقاتی
Centre
National de la Recherche Scientifique در پاريس است.
جديدترين كتاب وی « اميد و خاطره » میباشد.
Europe’s
Naturalized Killers by Tzvetan Todorov.
Namibian.com