کنگاشی در کتاب؛

« سر نوشت غم انگیز در افغانستان »

 نویسنده: فیلیپ کاروین کارمند عالی رتبه ملل متحد در افغانستان

مترجم: حکیم سروری اسبق معاون صدراعظم جمهوری افغانستان

فرید سیاوش

 من به پاکستان نمیروم!

" من امروز استعفای خود را از ریاست جمهوری افغانستان و رهبری حزب حاکم، حزب وطن ارائه کردم. اکنون ملل متحد مسئولیت آنرا دارد تا پلانش به پیش رود. در صورتیکه کسی به حریم ملل متحد حمله کند، حاضرم خود را قربان کنم. اگر اینکار بتواند صلح را به کشورم باز گرداند."

 

روز شنبه ۲۱ دسامبر ۱۹۹۱ مردم جهان و شوروی شاهد تحول دراماتیک در زندگی مردم این کشور پهناور بودند. در این روز روسای جمهور یاز ده جمهوری تازه به استقلال رسیده اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پیشین، طی اعلامیه ای انحلال اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را، که در ۳۰ دسامبر سال ۱۹۲۲ تاسیس نموده بودند ، رسما اعلان نمودند. به اساس این اعلامیه ، حکومت مرکزی اتحاد شوروی که برای هفت دهه و بخصوص  در چهار دهه اخیر بحیث ابرقدرت نظامی، شوروی را در سیاست داخلی و در عرصه بین المللی رهبری میکرد منحل گردید.

 تاریخ نویسی اشکال مختلف دارد،مثل روزنگاری ، واقعه نگاری و تاریخ تحلیلی. یک نوع تاریخ نگاری هم در دوره مدرن باب شده که البته می توان گفت ادبیات است تا تاریخ نویسی به معنای دقیق آن. در این نوع اخیر وقایع تاریخی بهانه هایی می شوند تا نویسندگان و ادیبان ذوق و تخیل ادبی خود را به کار بندند و در واقع به جای تاریخ نویسی،داستان پردازی کنند. به اعتقاد من اطلاق تاریخ نگاری بر نوع اخیر روا نیست چه که داستان نویسی رو در تخیل دارد و تاریخ نگاری رو در واقعیت. ادبیات از "هیچ"،به وجود می آورد و می پرورد اما تاریخ آن چه را که بوده و یا هست،نشان می دهد.در واقع ادبیات نوعی اختراع معنی و عبارت است و تاریخ نوعی اکتشاف وقایع و رویدادها. جمع این دو و اطلاق کل اثر به عنوان یک نوشتار تاریخی ، از همان آغاز تناقضی آشکار را بر دوش مدعی این عنوان می نهد.

ناگفته نماند هر کسی حق دارد اعتقاد خود را انتخاب کند اما باید بداند که نمی تواند به خودش و سخنانش لباس حق بپوشاند در حالی که بنیاد سخنش با دروغ و تناقض همراه است. این مطلب را بخاطری بر کشیدیم که ما فراوان افسانه سازی ها در قبال حوادث افغانستان خوانده و شنیده ایم، ولی کمتر از زبان و قلم بازیگران دست اول جریانات داغ و پیچیده افغانستان مدرکی دریافت داشته ایم، مسلمآ استثنا وجود دارد.

توجه به داشته های کتاب" سرنوشت غم انگیز افغانستان" اثر " فیلیپ کاروین" بخاطری قابل دقت است که نامبرده یکی از سه چهره اولی و مهم پروژه انتقال قدرت در افغاستان بوده است.وی شاهد  داغ ترین صحنه ها و بگو ومگو ها  و چنه زدن های سیاسی در این پروژه " بد ثمر" می با شــد.

بینن سیوان

 چهره های مهم در کتاب:

 1- داکتر نجیب الله رنیس جمهور فقید افغانستان

2- بینن سیوان نماینده خاص سر منشی ملل متحد در افغانستان

3- جیان دومینیکو پیکو  معاون بوتروس غالی سر منشی ملل متحد ومسئوول درجه اول افغانستان در نیویارک

4- هنتلی اندرسن مشاور عالی سیاسی بینن سیوان

5- عونی بوتسالی دیپلومات ترکی معاون بینن سیوان و نفر دوم در هیئت ملل متحد در افغانستان

6- فیلیپ کاروین کارمند عالی رتبه ملل متحد در افغانستان و نویسنده کتاب .

 محتوای کتاب را میتوان به سه بخش دسته بندی کرد:

1- اطلاعات فیلیپ کاروین از افغانستان ، مسایل و شخصیت هایی آن. 

2- برداشت های کاروین 

3- چشم دید ها و اعترافات کاروین 

 اطلاعات و برداشت های فیلیپ کاروین راکه در برخی موارد مهم، سخت به خطا رفته است، میگذاریم به خودش ؛اما چشم دید ها و اعترافات آن مهره مهم در بازی انتقال قدرت از اهمیت زیادی برخوردار میباشد. فیلیپ شاهد بگو و مگو هایی بوده است که سر نوشت افغانستان را رقم میزد.

بزرگان ما گفته اند بد بختی  های افغانستان ریشه در جغرافیای دارد  که استعمار انگلیس آن را با پرکار منافع و مقاصد خود نقشه کرده است. کاروین این مساله را اینگونه بر می کشد:« در افغانستان نیز مانند صحرای غربی  جاه طلبی و سوء ظن بین همسایگان آب صلح را گل آلود ساخته دست اندر کاران امپریالستی عمومآ میراث شومی برای جانشینان خود به ارث گذاشته است »(1)

 کاروین اعتراف میکند که :« حکومت پاکستان هیچگاهی حاضر نشد تا از موافقتی که در 14 اپریل 1988 در ژنیو امضا کرده بود، پیروی کند. بارنت روبین بوضاحت مینوسدکه اهداف ضیا رئیس جمهور پاکستان بوجود آمدن یک افغانستان بی طرف نبود بلکه او یک افغانستان وابسته و تحت کنترول پاکستان را می خواست روبین برای تائید ادعای خود از یک تبصره شگفت آور  وزیر خارجه امریکا جرج شولتز از کتاب اوبنام " یاد داشت آشوب و پیروزی" نقل قول میکند: " ضیا ازامضای موافقتنامه بدون یک حکومت موقتی مخالفت داشت اما صدراعظم جونیجو با برگذاری یک کنفرانس میزگرد متشکل از تمام احزاب سیاسی پاکستان با زیرکی از او پیشی گرفت تقریبآ تمام احزاب مخصوصآ بینظیر بوتو رهبرحزب مردم پاکستان به امضای موافقتنامه حتی بدون حکومت موقتی صحه گذاشتند.

ضیا بموافقه و مشوره آی اس آی  تصمیم به ... سر نگون کردن نجیب الله و نصب حکومت مجاهدین از طریق نظامی اتخاذ کرد.

 طبق گفته شولتز هنگامیکه پریزیدنت ریگن از ضیا پرسید، رهبران پاکستان در مورد سر پیچی از تعهدات خود از موافقتنامه ژنیو چه نظر دارند و چگونه آنرا ارزیابی میکنند؟. ضیا در جواب میگوید درینمورد دروغ میگوئیم .هشت سال تمام میگذرد که از فعالیت های خود در آنجا انکار میکنیم سپس پریزیدنت دوباره سوال خود راتکرار کرد. ضیا برایش گفت"مسلمانان میتوانند و حق دارند که برای یک کار خیر دروغ بگویند."

امروزه هم زمامدارن  پاکستان همان کاری را پیشه کرده ند که بزرگانش آنرا اس اساس سیاست و عمل خود بر گزیده بودند، دروغ ، دو رنگی و دو رویی.

کاروین ادامه میدهد:« بینن بدبخت و افغانستان بیچاره با کذاب هائیکه حیله و نیرنگ خودرا مقدس جلوه میدهند، چگونه بر خورد ومعامله نمایند، برای مذاکره کننده کابوس وحشتناکی است چطور بینن میتوانست نجیب را قناعت دهد تا بخاطر معامله و غرض ارضای خاطر مجاهدین حمایت شده از جانب پاکستان استعفی دهد.در حالیکه او میدانست که پاکستان مصمم برآن بود، هرموافقتنامه ایرا که برایش قدرت انحصاری فراهم نکند، نادیده بگیرد.»(2)

 اختلاف ایدیولوژیک در دستگاه ملل متحد

 فیلیپ کاروین اختلاف میان درست اندر کاران ملل متحد درمساله افغانستان را چنین فورمول بندی میکند:«بعد از ظهر با هنتلی اندرسن مشاور عالی سیاسی بینن ملاقات دارم. او دارنده پاسپورت جمائیکایی است با آنکه سی سال است که به آنجا بر نگشته است. مدت طولانی است که در ملل متحد مشغول کار است. مذکور شخص روشن و خارق العاده است. اما با ســیوان میانه خوبی ندارد. قرار است که او مرا در جریان حوادث قرار داده و از اوضاع و احوال آگاهی دهد. در سیاست مانند تجارت همیشه بر خورد های شخصی وجود دارد. عادت من اینست که در این  مورد توجه خود را به اختلافات ایدیولوژیک معطوف دارم. در مخالفت اندرسن و بینن اکثریت اعضای دفتر جانب سیوان را که آمر است میگیرند. در واقع قسمت بیشتر اعضای دفتر  از اندرسن دوری میجوید.

اندرسن فکر میکند که یک شخصیت خارق العاده و با استعداد است و نظریات او نهایت عالی است. و بینن او را نادیده میگیرد.

اما در اختلافات آنها بعُد جدیدیکه اضافه شده است اینست که از چندین ماه به اینطرف اندرسن یک کاپی یاد داشتهای خود را که به بینن میفرستد برای جیانی پیکو در نیویارک نیز میفرستد. البته باید گفت که این بر خورد بدون چرا،بهم پیوستگی و مورال تیم را صدمه میزند.پیکو در نیویارک مسئوول درجه اول افغانستان است و بینن یگانه شخصی  در مسیون( ماموریت) است که با پیکو یا سر منشی ملل متحد باید تماس گیرد. پرتوکول همینطوراست. با آنکه پیکو و بینن دوست دیرین همدیگر بودند، در حال حاضر در ماههای اخیر مخالف همدیگر شده اند. پیکو میانه خوبی با سر منشی فعلی بوتروس بوتروس غالی  میباشد. ستاره بینن در حال درخشش و ظهور است در حالیکه از پیکو در حال سقوط است. اندرسن بیشتر از روی  عجز و خود خواهی های شخصی و نیز بیوفایی میخواهد از این وضع بهره بر داری نماید. او بصورت دوامدار شاکی است که بینن بمشوره های او گوش نمیدهد.

عکس العمل بینن در برابر بد جنسی های اندرسن اینست که او را از صحنه دور نگهدارد و حتی بیشتر از آن او کاپی تلگرام هائی را که به نیویارک میفرستد برایش نشان نمیدهد. بملاقاتها او را دعوت نمی نماید و در مورد استراتیژی با او مشوره نمی کند. از آنجاییکه بینن بالای اندرسن اعتماد ندارد بنآ از فعالیت های متعدد او را در جریان قرار نمیدهد.

در مورد اختلافات ایدیولوژیکی  میتوان گفت، حین ملاقات من با اندرسن او برایم اظهار داشت تا جاییکه فکر میکنم بینن میخواهد نجیب را در قدرت نگهدارد. البته نه بخاطر ملاحظات سیاسی بلکه بخاطر همدردی  و بینن وظیفه خود میداند تا او را حمایه کند و او را به استعفی وا داشت. اندرسن معتقد است که در حال حاضر نجیب الله،بینن را استعمال مینماید یا بمعنی دیگر او را فریب میدهد. نجیب میبایستی از مدتهای قبل از کشور خارج میشد او تا جاییکه ممکن است قدرت را در دست نگه خواهد داشت. اندرسن برایم گفت که تعهدات بینن و نجیب به اعتبار ملل متحد صدمه زده{ همکاران من گفتند اندرسن همین مطلب را به سفارتخانه های متعدد در پاکستان نیز فرستاده او به آنها اطلاع داده که بینن طرفدار نجیب است و این دوستی نفوذ ملل متحد را صدمه میزند. اما بصورت تعجب آور بین دیپلوماتها،اندرسن منحیث یک مخرب و بخود  وابسته تلقی نمیشود. بلکه او را طرفدار پاکستان تلقی میکنند.}

اندرسن برایم گفت که بهترین طریق تعویض نجیب به حکومت انتقالی اینست که با دول خط مقدم در مرحله اول به پاکستان مراجعه شود.» (3)

بیان این ماجرا توسط فیلیپ کاروین مُهرتائید است بر جبین این ادعا که در قبال  انتقال قدرت در افغانستان  بازی دوگانه ای در جریان بوده است، که یکی آنرا بینن سیوان پیش می برد و هدف آن کشیدن مصئون داکتر نجیب الله و جابجای یک حکومت انتقالی بیطرف و پذیرفتن مشارکت حزب وطن در پروسه های بعدی بود. اما این برنامه ،برنامه و یا بازی اصلی نبود، بازی  و برنامه اصلی را جیانی پیکو و اندرسن پیش می بردند و هدف آنها تسلیمی  دو دسته افغانستان به پاکستان و انتقال نجیب به پاکستان برای مجازات و جابجای حکومت جهادی زیر نظر مستقیم پاکستان بود. ما دیدیم که خلاف میل و تلاش بینن سیوان آنچنان شد که جیانی و اندرسن میخواستند. بینن سیوان  توسط آندومتهم به همکاری با نجیب و حاکمیت افغانستان شد.

معمای انتقال داکتر نجیب

 کاروین  مینویسد:« در افغانستان  این موضوع همیشه بحیث سوال مطرح است ، هرج و مرجیکه  بعد از تلاش غیر موفقانه انتقال نجیب ایجاد شد آیا در هر حال اتفاق میافتید؟ یکتعداد معتقد اند که چنین هرج و مرج اجتناب نا پذیربود. اما چیزیکه مسلم بود اوضاع در نتیجه این حادثه رو به وخامت  گرائید و خراب شد.

از یک طرف خود نجیب یک پرابلم شد همانطوریکه لیدر شیپ مذکور یک پرابلم بود، اکنون شخص او پرابلم شده. کی او را زندانی و حتی قصد بر اقدام آن خواهد کرد؟ کی حق قضاوت را در مورد سر نوشت او دارد؟ کی مسئوولیت حیات او را خواهد داشت؟

حریم ملل متحد و بهمین منوال اعتبار خود ملل متحد مورد سوال قرار گرفته دیگر هیچگاهی صرف بحیث قرار گاه هئیت ناظر بین المللی نیست و اکنون بحیث پناهگاه یک دیکتاتور نفرین شده در آمده آیا میشود که به حریم ملل متحد حمله کرد؟ آیا میتوان کارمندان محلی را تحت فشار قرار داد؟»(ص4)

کاروین با این بیان خود اصل مساله را افشا کرده است و آن اینکه نجیب الله بار دوش ملل متحد شده است چیزی را که ملل متحد نمیخواست. مهمتر این که او می نویسد " آیا میشود که به حریم ملل متحد حمله کرد؟" این بدین معنی است که نجیب را قرار بود به جای انتقال بدهند که حمله بر آن محل آسان باشد تا به ساده گی به حسابش برسند. و وقتیکه داکتر نجیب الله غیر از این محل، محل دیگر را نپذیرفت،حمله بر حریم ملل متحد هم ممکن شد!

کاروین با بیان مطلب زیر  نیت کسانی در ملل متحد نسبت به داکتر نجیب را بر ملا می سازد. کاروین میگوید:« بینن با جیانی پیکو به نیویارک تیلفون کرد و ویرا از آنچه اتفاق افتیده مطلع ساخت بینن دلواپسی خود را از اینکه مبادا حمله ای بالای قرارگاه ملل متحد صورت گیرد، ابراز داشت او بصورت شفری گفت" که بکس ها انتقال یافته نتوانست ما یک بم ساعتی با خود داریم این بچه ها قصاب ها اند".»

 داکتر نجیب الله را بکجا میبردند؟

 چند تا مساله را تا حال کسی پاسخ نگفته است حتی فیلیپ کاروین هم در کتاب خود به آن اشاره نکرده است ، یکی اینکه قرار بود دولت هند ساعت 11  روز از داکتر نجیب الله رسمآ پذیرائی کند. و همه ترتیبات برای همان ساعت معین در نظر گرفته شده بود. پس داکتر نجیب الله را در آن نیمه ی شب بکجا می بردند. دو دیگر اینکه قرار بود  طیاره ای که داکتر را انتقال میداد،حکومت انتقالی را اول بکابل آورده واز این طرف داکتر را با خود به هند ببرد.چرا چنین نگردند؟.سوم اینکه سر نشینان و زیر نشینان  طیاره بغیر از بینن سیوان و اندرو گلیمور سکرتر خاص بینن  دیگر چه کسانی بودند و چرا از طیاره بیرون نشدند؟ و چرا اجازه ندادند طیاره کنترول شود؟

 جریاناتی پس از آن انتقال  ناکام را کاروین چنین بیان میدارد:« شارژدافر هند آمد اظهار داشت که او میتواند به نجیب در سفارت هند در کابل پناهندگی اعطا کند . اما باید از بینن سیوان یک در خواست رسمی بدست آورد. و او باید مطلب را با دهلی جدید در میان گذارد. عونی جلسه را ترک گفت تا طرح یادداشت را به شارژدافر مذکور آماده کند. ساعت 5:15 صبح سفیر هند خبر بدی برای ما آورد . دهلی جدید در صورت اعطای پناهندگی به نجیب از انتقام جوئی محتمل علیه جامعه هندو در کابل در هراس است بنآ میل ندارد تا به نجیب پناهندگی اعطا کند

 آیا حرف به همین ساده گیست، آیا بازی های پیچیده تر دیگر در عقب پرده در جریان نبوده است؟ کدام دست بالا و  قوت  بزرگ میتوانست تصمیم دولت هند را به همین سادگی تغییر بدهد!؟

کاروین ادامه میدهد: « بینن مصمم شد تا غرض جستجوی راه حلی با سفرای دیگر در تماس شود... هیات هایی از هند، ترکیه، ایران، فرانسه، پاکستان، چین و ایتالیا مواصلت کردند....

ساعت 6:45 صبح،پاکستان موافقه کرد تا به نجیب در سفارت پاکستان در کابل  پناهنده گی بدهد... ما یک واسطه زرهی را آماده ساختیم تا نجیب و همراهانش را از قرارگاه اوسگاپ بسفارت پاکستان انتقال دهد. امید وار بودیم که این انتقال در ظرف چند دقیقه صورت میگیرد و پیش از اینکه شهر بیدار شود،کار بپایان میرسد.(چرا ترس از بیداری شهر و بیداری مردم،احتمالا کاسه ای زیر نیمه کاسه  بود است!)

ساعت 6:55 صبح بینن پیشنهاد پاکستان را به نجیب ارائه کرد. در دفتر بینن بر علاوه عونی،بینن،اینجانب(فیلیپ کاروین) نمایندگان ایران و پاکستان حاضر بودند.عونی وظیفه ترجمانی را داشت.

نجیب خطاب به دیگران میگوید:" من گفته بودم که بمقصد عملی شدن پلان ملل متحد وکمک برفع مخاصمت ها در صورتیکه دیگر حمله ای بکابل صورت نگیرد، استعفی خواهم داد.بشما اخطار کرده بودم ،در صورتیکه قبل از جابجا شدن حکومت موقتی استعفی نمایم.خلای قدرت ایجاد میشود.این درست همان چیزیست که امروز بوقوع پیوسته.من با این وضع سه سال است که مبارزه میکنم.میدانستم چه اتفاتی رخ میدهد.یکبار اگر خلای قدرت ایجاد شد. چه کسی از امنیت، نظم و نسق،مسئولیت خواهد داشت؟در اینجا تنها افتخار و حرمت نجیب الله مطرح نیست، بلکه افتخار و حرمت ملل متحد مطرح است.

من به پاکستان نمیروم! این راه حل نیست. من ترجیح میدهم در همین محوطه ملل متحد باقی مانم. جوابگو، پلان صلح ملل متحد و شورای بیطرف است که بزودی ممکن ارگان انتقالی،قدرت را تسلیم خواهد شد."

نجیب هنگامیکه صحبت میکرد، انگشتان خود را بسوی بینن و نمایندگان ایران و پاکستان نشانه میگرفت.آنها را در نقص وعده های شان ودامن زدن مناقشات اتنیکی در داخل افغانستان متهم میساخت. در اینجا احساس غرور ملی و شم سیاسی نجیب،تعلیمات مارکسیستی او بالای غریزه تنازع بقایش غلبه کرد.او احساس میکند در قرار گاه ملل متحد مصئون تر است و او از کشوریکه بنظرش در امور افغانستان مداخله میکند و تفرقه و جنگ را دامن میزند. پناهندگی تقاضا نخواهد کرد.نفرت او  از نمایندگان ایران و پاکستان آشکار بود. و در هوا مانند ابر زهر دار پراگنده میشد.

نماینده ایران در جواب نگرانی نجیب که اکنون او مستعفی است و امکان حمله بکابل موجود است گفت: ایران سعی و کوششیکه در امکان دارد انجام خواهد داد تا از حمله مجاهدین به پایتخت ممانعت بعمل آورد. او از تعرض لفظی نجیب الله علیه کشورش تاسف کرد.گفت ایران دوملیون افغان را پناه داده،ایران یک کشور دوست است.

بیننی سیوان خطاب به نجیب الله میگوید: فکر نمی کنم که در اینجا حمایت لازم برای شما مهیا ساخته بتوانم. شما در هر سفارتی که  باشید مصئون تر استید.

بینن میخواست نجیب را بزودترین فرصت ممکن از محوطه ملل متحد دورکند...نگهداری نجیب در حریم ملل متحد، پوزیشن ملل متحد را در مذاکرات بمشکل مواجه خواهد ساخت.اینکار ملل متحد را بیشتر از اینکه حلال مشکلات باشد.موجد مشکلات میسازد.ما بحیث حامیان نجیب شناخته میشویم.طوری بنظر میرسیم که نه تنها حمایتگران شخص نجیب هستیم  بلکه حامیان نظریات سیاسی او نیز میباشیم.

نجیب خطاب بهمه میگوید:" من تطبیق پلان را میخواهم.آقای سیوان شاهد است که قبلا چه گفته ام من گفتم حینیکه انتقال قدرت آغاز شد من استغفی میدهم.اما او(سیوان) گفت نی. من باید قبل برآن استعفی دهم.من اخطار کردم تا شورای بیطرف جابجا نشود خلای قدرت ایجاد میشود.واینست که اتفاق افتید."

نجیب با لحن و اشارات بی نهایت جدی، ایران و پاکستان را تهدید کرد و تلخ ترین الفاظ و کلمات را به آدرس ایران اظهار کرد.

نجیب : " هر روز پاکستان ادعا میکند خواهان بروز تصادمات نیست اما متدوامآ مجاهدین را حمایت میکند. و ایران هم از کمک با مجاهدین ذره ای دریغ نمیکند. در حالیکه گفتارش با کردارش صدق نمیکند!"

نجیب بسوی نماینده ایران جیغ زد، آن مرد لاغری و کوتاه قد کی است؟ در اینجا ترسیدم که با دستان بزرگ خود بسادگی پیش رفته و مذکور را بلند کرده از کلکین به بیرون نیاندازد.شاید هم اینکار را میکرد اگر من اینجا نمیبودم.

نجیب{ روبه سیوان کرد}:"من امروز استعفای خود را از ریاست جمهوری افغانستان و رهبری حزب حاکم،حزب وطن ارائه کردم.اکنون ملل متحد مسئولیت آنرا دارد تا پلانش به پیش رود.در صورتیکه کسی به حریم ملل متحد حمله کند، حاضرم خود را قربان کنم.اگر اینکار بتواند صلح را به کشورم باز گرداند."

صحبت چندین دقیقه ادامه یافت اما یکنواخت بود و چیزی نوی نداشت.پیشنهاد پناهندگی ارائه و رد شد.در خلال صحبت تهدید ها،اتهامات و پیشگویی های ناراحت کننده وجود داشت.بیشترین صحبت را نجیب کرد.او نمایندگان ایران و پاکستان را اهانت،دشنام و نفرین کرد.

بینن و عونی از اطاق بیرون شدند و سفرا نیز رفتند،من با نجیب و بادیگارد او ماندم.بینهایت مجذوب نجیب شدم.در باره او هر قسمیکه بیاندیشم باید بیان آتشین و استقلالیت سیاسی او را تحسین کرد.او به ایران و پاکستان گفت من بشما اعتماد ندارم،حرامزاده ها،بهتر است بمیرم از اینکه بحمایت شما در آیم و علاوتآ فکر نمیکنم که شما مرا حمایت کنید .(5)

نجیب رو بمن کرده و به نفرت گفت: او فوندامنتالیست ها را بحیث خطر عمده در منطقه میشمارد.آنها دشمنان صلح اند و باید توقف داده شوند.در اولین جاییکه متوقف گردند،افغانستان است.

فیلیپ کاروین می نویسد که : ساعت ۳۰. ۱۳ بعد از ظهر [۱۶ اپریل] بنین و من برای مذاکره با کمیته اجرائیه حزب وطن به قرارگاه آن حزب رفتیم. ...

طرف مذاکره ما سلیمان لایق است.

لايق: شما در گذشته از ما درخواست کرديد تا قدرت را از طريق ملل متحد به يک اداره انتقالی بسپاريم ما موافقت کرديم.

ما پلان صلح ملل متحد را پذيرفتيم ملل متحد می تواند آزادانه شورای بی طرف را ايجاد کند. تعداد اعضای شورا مهم نيست.شوری تا زمان تشکيل حکومت موقتی وظيقه اجرا خواهد کرد.

سيوان: من به شما گفتم تا اداره ملکی به نفغ اين شوری منحل نشود،پلان صلح عملی شده نمی تواند.

لايق:بلی قدرت دوگانه ايجاد می شود.ضرورت انتقال قدرت نظامی هم احساس می شود.اداره ملکی به تنهايی خود کافی نيست .ما می توانيم يک شورای فوماندان ها در صورتيکه قدرت نظامی را آرزومند باشيد،بوجود آوريم.

سيوان: بلی اينهم ممکن است.

لايق: ما ليست را آماده می سازيم.

سيوان: اما هنوز سوال نجیب الله مطرح است. طوريکه شما می دانيد او يک مانع بزرگی در جميع مذاکرات صلح بود.تا يک مدت طولانی سعی بعمل آورديم تا بالای اين مانع غلبه کنيم،البته که کار آسان هم نبود. اما بلاخره نجيب اله را در 18 مارچ قانع ساختيم تا با نشر بيانيه ای آمادگی خود را برای برکناری و عدم اشتراک در شورای بی طرف يا حکومت انتقالی ابلاغ نمايد.با آنکه برکناری نجيب الله آرزومندی تمام گروپ ها بود،اما از اينهم آگاهی داشتيم در صورت استعفای نجيب خلای قدرت ايجاد می شود.موجوديت نجيب الله در کابل برای پروسه صلح مفيد نيست. ...

بناء ایجاب مینماید که او فوراً از کشور خارج شود. اگر هر چيزی برايش اتفاق افتد تاثير بدی برای افغانستان خواهد داشت.برای او عبور مصئون از کشور باید تضمین شود،تا پروسه صلح به مؤفقیت بیانجامد.

لایق: چيزيکه شب گذشته حينکه می خواستيد او را از کشور به خارج انتقال دهيد، تاسف آور بود، مخصوصاً که او توانست ملل متحد را شامل سازد. عملی را که نجيب الله انجام داد تا مانند يک دزد کشور را در نيم شب ترک گويد،تاسف آور است، زيرا او نه با حزب و نه با دولت مشوره کرد... او باید به اقامتگاه خود منتقل شود.ما مصئونيت و صحت او را تضمين می کنيم تا آنزمانيکه در مورد رفتن او تصميم اتخاذ نمائيم.

سیوان:شما ملل متحد را به یک موضع دشوار مواجه میسازید. نجیب الله از ملل متحد تقاضای پناهندگی نموده اگر ما او را نپذیریم برای پیشرفت پروسه صلح، نامطلوب خواهد بود. ... اگر این پرابلم بزودی حل نشود راه حلی برای پرابلم های بزرگتر وجود نخواهد داشت. شما باید خود تصمیم بگیرید، کدام یک برای شما با اهمیت تر است،ممانعت از خروج نجیب الله یا همکاری با پروسه صلح. این مربوط به شما است.

لایق: ایجاب مینمود تا قبل از انکشاف وضع،با نجیب الله صحبت میکردیم.

سیوان:ما با هم موافقتی داشتیم،خروج مصئون او بما وعده شده بود.چرا نگذاشتید کاروان ما از پوسته امنیتی عبور کنند.؟

لایق: پروسیجر های معینی وجود دارد که در هر حالت باید مراعات شوند، نه تنها درمورد شما.

سيوان: اما ما با هم موافقتنامه ای داشتيم.

لايق: در اينجا غلط فهمی صورت گرفته،طوريکه گفتم طرزالعمل های معينی وجود دارد که در هر حالت قابل رعايت اند.[با آنکه بنین اکت میکرد تا بداند، این لایق بوده که امر توقف قطار را پیش از آنکه به میدان برسد داده، واضح نبود کی ما را شب گذشته متوقف ساخت.  شاید سربازان دوستم بودند، اما بنین مطمین نبود. این حزب وطن بود که بنین با آنها موافقتی داشت، نه دوستم. من مشاهدات دان کيوراکی را بخاطر مياورم که گفت يونيفورم پوسته اخير از یونيفورم سربازان پوسته های قبلی فرق داشت. ..

سیوان: خوب در مورد نجیب الله چه خواهیم کرد؟

لایق: نجیب الله میتواند نزد شما باشد، اما اجازه نخواهد داشت تا از حریم ملل متحد پا خارج گذارد، تا اینکه در موردش تصمیم گرفته شود که کجا برود. ...

سیوان: اکنون عمده ترین مسئله پیاده کردن صلح در این کشور است. شما با نگهداشتن نجیب الله در کابل، هیچ چیزی کمایی نمیکنید و موجودیت او در اینجا پروسه صلح را برهم میزند. از انجائيکه شما مسئوول امنيت هستيد،می توانيد به من اطمينان بدهيد که در برابر قرارگاه  اسگاپ هيچ گونه تظاهرات کتلوی صورت نخواهد گرفت... از انجائيکه پريزيدنت نجيب الله استعفی داده و تقاضا کرده تا کشور را ترک کند، مسلم می پندارم که با شما مشوره کرده است...

لايق: شما می توانيد اطمينان داشته باشيد که تظاهراتی در برابر قرارگاه ملل متحد صورت نمی گيرد. اما خواهشمندم نجيب الله را تا زمانيکه ما بشما چيزی نگفته ايم از اوسگاپ دور نسازيد.

سيوان: من کابل را تا زمانيکه اين مسئله حل نشده، ترک کرده نمی توانم... شما اگر اجازه خروج به او ندهيد، دشمنی را در کابل عليه او تشويق می کنيد.

{دراین لحظه بنین استعفا نامه نجیب الله را به کمیته اجرائیه ارائـه کرد و با صدای بلند قرائت گردید}.

لایق: ما این نامه را به رسمیت نمی شناسیم. نمی توانيم آنرا در راديوی دولتی اعلام کنيم.

سيوان: اما وسايل اطلاعات جمعی بين المللی کاپی آنرا در اختيار دارند. آنها آنرا نشر خواهند کرد

لايق: مردم کابل خاموش اند. اعلام اين خبر آنها را نا آرام نخواهد ساخت؟ در حال حاضر شما در کابل احساس مصئونيت کرده می توانيد،امنيت در اطراف شهر خوب است. ها بلی جنرال يعقوبی وزير امنيت دولتی خود کشی کرد، جنازه او فرداد دفن می شود.

سيوان: بيايد که فردا صبح ساعت 9 بار ديگر با هم بيبنيم.

لايق: طبعاً (6)

چشم دید ها و اعترافات فیلیپ کاروین از این جهت ارزشمند هستند که میتوان بر بنیاد آن به عمق توطئه ره گشود.

زمزمه هایی شنیده شده است مبنی بر اینکه بینن سیوان واقعیت مساله ی انتقال را به داکتر نجیب الله فاش ساخته بود، یعنی به داکتر تفهیم کرده بود، تصمیم نیست تا او را به هند انتقال دهند بلکه قصد بران است تا او را به پاکستان انتقال دهند.

 آیا این زمزمه ها درست است؟.  مساله ای دیگری که تا به حال به آن پاسخ داده نشده است اینست که چرا سلیمان لایق بمثابه نزدیکترین شخص در تمام حیات سیاسی داکتر نجیب الله،به خروج ایشان موافقت نمیکند.در حالیکه در آن مقطع آقای لایق در غیاب داکتر نجیب الله ریاست حزب وطن را نیز بعهده داشت.آیا سلیمان لایق،در سفر خویش به ایالات متحده امریکا قبل از سقوط حاکمیت حزب وطن که بدستور داکتر نجیب الله بمنظور عادی سازی روابط با امریکا صورت گرفته بود،در مورد سرنوشت نجیب با آنها به توافقی خصوصی رسیده بود؟ اینها همه سوالاتی هستند که باید ازطرف آقای سلیمان لایق به آنها پاسخ داده شود.

طراحان پلان انتقال داکتر نجیب الله،بینن سیوان را عامل ناکامی پلان دانسته و به او شک بزرگ داشتند که او نجیب را کمک کرده است تا از معرکه سر سالم بدر برد.

اینکه  واقعآ از نجیب الله چه میخواستند فیلیپ کاروین آنرا از زبان بینن سیوان چنین بر کشیده است:

فیلیپ کاروین مینوسید:« روزی شخصی از او(بینن سیوان) پرسید علت این همه جنگها بین گروپهای مختلف در افغانستان چیست؟ او در جواب گفت "تریاک". روز دیگر جدید الورودی که از مسایل آگاهی کمتر داشت از او پرسید" مخالفین دقیقآ از نجیب چه میخواهند؟" در جوابش به اختصار گفت:" خصیتین اشرا"(8).

ما در می یابیم که بینن سیوان تا آخر خط را میدانست.و پاکستان این شغال جنگل پروژه انتقال قدرت در افغانستان،هر آنچه را که نشانی کرده بود بدست آورد.

نیات ناپاک و شوم پاکستان نسبت به افغانستان را خوب است از زبان و قلم  دیاگوکوردوویز بخوانیم :« ضیا بعدآ در یک مصاحبه ای که اندکی قبل از مرگش صورت گرفت،بمن گفت که هدفش  از ابتدای جنگ این است که ریشه های کمونیزم را از افغانستان بر کند،یک رژیم دست نشانده پاکستان را در آنجا به وجود بیاورد وی افزود" ما حق آن را بدست آورده ایم که در افغانستان یک رژیم دوست ما بوجود آید. ما بحیث کشور جبههء مقدم خطری را متقبل شدیم. هرگز اجازه نخواهیم داد که حالات در آنجا به شکل سابقش بر گردد،طوریکه اتحاد شوروی و هند نفوذ داشته باشند و بر قلمرو ما دعوای موجود باشد. حکومت افغانستان یک حکومت واقعآ اسلامی خواهد بود، و بحیث جزء از جنبش عمومی احیای اسلامی فعالیت خواهد کرد و روزی خواهد رسید که مسلمانهای اتحاد شوروی را بخود جلب و جذب نماید."»

 منبع:

 1-سرنوشت غم انگیز در افغانستان، فیلیپ کاروین،موسه نشراتی دانش،1384برابر2005،ص21

.2 -همان کتاب ، ص.31

3 -همان ص.100

4 -همان، ص 53

5- همان، ص 158

6- همان، ص 160الی168

7- دیاگوکوردوویز و سلیگ هریسن، حقایق پشت پردهء تهاجم اتحاد شوروی بر افغانستان، جلد اول، مرکز نشراتی میوند،1375برابر1996، ص186.

8- سرنوشت غم انگیز در افغانستان، فیلیپ کاروین،موسه نشراتی دانش،1384برابر2005،ص104.