زندگی

 

" گفتمان با شـــیطان  همســـایه "

جمهوری کابل سر انجام از ارزشها عقب نشینی کرد

 

سـیاوش

وحدت

 

 سیاوش:

آقای وحدت واکنش شما به حیث رئیس نهضت جامعه مدنی افغانستان و یکی از روشنفکران فعال کشور به دعوت آقای کرزی از ملا محمد عمر وگلبدین حکمتیار چیست؟

 وحدت:

 خدمت شما عرض شود جنگ جاری در افغانستان نه جنگ ملت افغانستان با خارجی ها است ،نه جنگ داخلی میان خود افغانها، بلکه جنگ دیگران در افغانستان است.

همانطوریکه میدانید افغانستان کشوری شگفتی ها است که هماره مینرو ها از مغز ژوپیتر هایش بیرون می پرد.و یکی از همین شگفتی ها هم دعوتی است که آقای کرزی ازملا محمدعمر و حکمتیار بعمل آورده است. پنچ سال قبل از امروزایالات متحده امریکا و هم پیمانانش حضور خود را در افغانستان به این دلیل  توجیه می کردند که دولت طالبان یعنی میزبان و بانی تروریزم بین ا لمللی را ساقط و رهبران آنرا تروریست خوانده طالبان و بخصوص رهبران آنها را تحت پیگرد قرار میدهند. آقای کرزی  بار ها در خطابه های خویش ملا محمد عمر و حکمتیار را از هر گونه مشارکت سیاسی در دولت مستثنی قرار داده و خواهان دستگیری و محاکمه آنها شده است. این  برخورد  در واقع جنبه تصفیه جسدی را نمایش میدهد در حالیکه باید به روند اندیشگی های مضر دو جریان آمده از آنسوی خط برخورد صورت میگرفت نه با جثه اش. اما حالا دعوت از ملا محمد عمر و گلبدین حکمتیار  به مذاکره سیاسی  مطرح میشود، دعوت به مذاکره سیاسی پیام روشنی دارد یعنی که در نهایت آن مشارکت سیاسی  در دولت می انجامد. من فکر میکنم  این سیاست ها و موضوع گیری های انفعالی آقای کرزی بجز سُست تر ساختن پایه های لرزان حکومت او و آغاز یک سرخورده گی پیامد دیگری نخواهد داشت .

سفر اخیر آقای کرزی به ایالات متحده امریکا ظاهرآ توافقات پُشت پرده با رئیس جمهور بوش و آقای مشرف داشته است، که ما نشانه های آنرا یکی پس از دیگری شاهد هستیم، عقب نشینی از موافقه وزیرستان ،موسی قلعه، دعوت جرگه قبایل و اخیرآ دعوت از ملا محمد عمر و گلبدین حکمتیار. احتمالا سناریوی دیگری است که در اسلام آباد طرح  و در واشنگتن پُخته و در کابل پیاده میگردد. که اینار بازهم ابتکار عمل در دست پاکستان است.

پاکستان ملا عمر را بحیث فیل تخته شطرنج امر به مخالفت با دعوت آقای کرزی میکند و حکمتیار را به حیث اسپ روی تخته حرکت میدهد و موصوف مذاکره با کرزی را در پرنسیپ قبول کرده و مشروط میسازد به تهیه جدول زمانی خروج نیرو های خارجی از افغانستان.

پاکستان  در صدد خسته ساختن ائتلاف بین المللی  و سر گردان کردن کابل  و در نهایت وادا ر ساختن هر دو به امتیاز دادن میشود. اما این عمل آقای کرزی توهینی آشکاری است به مردم افغانستان . زیرا ملا محمد عمر و گلبدین حکمتیار  ملیشه های پاکشتانی بیش نیستند، از جانب دیگر اصولآ آقای کرزی صلاحیت آنرا ندارد که از رهبران ارشد طالبان و تروریستها  به مذاکره سیاسی دعوت کند. چون مردم افغانستان به دولت و قانونی رای دادند که رهبران طالبان در آن جای نداشتند.اگر افراد پائین رتبه و آنعده قوماندانان  طالبان که بدون قید وشرط دست از جنگ بردارند و به اراده مردم که صلح و ترقی است حرمت گذارند، مخالفت نداشته قدر هم میکنیم.

 سیاوش:

به باور من القاعده  و طالبان پروژه های شیطانی اند که به فرمایش تیزس نیو لیبرالیسم در بطن جغرافیای شیطانی همسایه ما زایش و پیدایش پُر و سر و صدا داشته اند. دولت کابل و یاران صدیق آن برای دفع خطر این دو شیطان فقط دو گزینه دارند: یک سوار کردن  شیاطین بر شانه  ؛ و یا مبارزه و جنگ تا آخر خط با " شیطان همسایه". پیشنهاد شما چیست؟

 وحدت:

 جای بسیار تاسف است و تعجب است که آقای کرزی طی پنج سال گدشته فرصت های بسیاری را از دست داده و حالا کار به جای کشیده است که  فکر میکند جز طالبان گزینه ای دیگری برایش باقی نمانده است.

اگر طالبان یک گروه اجتماعی و سیاسی بودند و هستند پس چرا این دعوت پنج سال قبل مطرح نشد و اگر آنها تروریست هستند باید پذیرفت که در سیاست ایالات متحده امریکا و متحدین بین المللی آن تغییر مهمی رونما شده است و دولت کرزی از شعار ها و اراده های قبلی اش دست کشیده و در آینده نزدیک شاهد دعوت اسامه بن لادن نیز خواهیم بود!.

سیاوش:

پس با درک ضخامت تاریکیها و زنندگی تیر های متقاطع و طلوع های کاذب شرقی مرا به این وا میدارد تا از جناب شما بپرسم که این بازی بزرگ در سر زمین کوچک من که دیریست جهنم از حضورش می شرمد، مگر آخرالامر فرجام این بازی کلافه یی به کدامین میخ نا شناخته ای بسته خواهد شد؟

وحدت:

فکر میکنم بدون شناخت درست از مشکلات  ارایه راه حل، ناقص و ناممکن است. بحران افغانستان ریشه های طویل و بهم پیوسته ای با بسیار مسایلی منطقه و جهانی دارد از سی سال قبل افغانستان  به میدان جنگ ی تبدیل شد که نقش  ومنافع خارحیان سر نوشت ملت و کشور ما را رقم میزد و میزند. متاسفانه هنوز هم مراکز مداخله خارجی  نقش تعین کننده ای در فعل و انفعالات سیاسی در افغانستان دارد.

دولتی که در پنج سال قبل در « بن» تشکیل گردید، تحت شرایطی بسیار خاصی برای پُر کردن خلای قدرت و ایجاد هیات حاکمه موقت عمدتآ از افراد و گروه های تشکیل یافت که در منازعه بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم سهم و یا نقشی داشتند. اما قرار شد طی دو مرحله یعنی دورۀ عبوری و انتقالی به راَی  و اراده مردم مراجعه شود و مشروعیت دولت از مردم کسب گردد . از نظر شکل این قرارداد اجرا شد، ولی از نظر محتوا همان ساختار ائتلافی تاا مروز باقی ماند. بنآ عام مردم و آنعده از گروه های اجتماعی و سیاسی که در اجلاس بن حضور نداشتند همچنان از مشارکت سیاسی و ملی محروم ماندند. و این کمبود اعتبار دولت در یافتن راه حل منازعات اجتماعی و سیاسی داخلی ناشی از سه دهه جنگ و انقطابات گسترده اجتماعی – سیاسی را که خود محصول مداخله از بیرون بود، زیر سوال برده است. و اکنون نیز چاره ای جز اصلاح ساختار قدرت بنظر نمیرسد.

دولت فعلی کابل از نظر شکل و ماهیت به بیان سیاسی  یک الیگارشی تمام عیار است . یعنی حکومت گروه کوچکی است از قدرتمندان که از سه

« ت» مقدس ترکیب یافته است. تفنگ، تریاک و تکنوکرات. در این نظام حکمرانان دوام خویش را در نا توانی مردم جستجو می کنند. البته استثنا  وجود دارد.

 مشکل دیگر عدم ارزیابی درست جامعه بین المللی و بخصوص کشور های که نقش برازنده تری دارند از واقعیت های افغانستان و جامعه افغانی میباشد. عدم کار آیی دولتی که مدعی نمایندگی از مردم افغانستان است فاکتور دیگر میباشد. و فاکتور سومی عدم هماهنگی و تفاهم میان دولت  و مردم افغانستان است.

جامعه بین المللی  به دنبال پیروزی  زود رس و کم هزینه و بخصوص موفقیت در زمینه های خاصی مثل مبارزه با تروریسم، مواد مخدر و امنیت خارجی افغانستان بودند در حالی که مردم افغانستان  دولت سازی، باز سازی ، امنیت داخلی، حل مشکلات اقتصادی و رهایی ازسلطه  تفنگ، تریاک و تنگدسی را مطالبه داشتند و دارند.

دولتی که پس از اجلاس بن از گروه های ذیدخل در بحران تشکیل یافت نه دارای ( استثنا وجود دارد) کادر های متخصص و نه متعهد بودند و هستند. همچنان پُست های دولتی در افغانستان به حیث امتیاز نه مسئوولیت  به افراد و گروه های داده میشود که از توان مزاحمت به ملت  و دولت افغانستان بر خوردار باشند. یعنی  پسُت ها،در مقام  پوست ها  و پوسته ها تنزیل یافته است.  و یگانه مسیر وارد شدن در سیاست در افغانستان گذشتن از فلتر زور و خشونت است.

از طرف دیگر گروه های و جریاناتی که هم اکنون در دولت افغانستان مشارکت سیاسی دارند بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم متاثر از مراکز مداخله و قدرت  خارجی هستند و طبیعی است که همچنان حل مساله افغانستان  ضرورت به یک توافق جامع منطقوی  و جهانی دارد. و بُعد داخلی آن به تنهایی مطرح نمی باشد. دولت افغانستان با توجه به تجربه پنج سال گذشته  باید طرح جدیدی برای مشارکت گستره تر سیاسی اجتماعی روی دست گیرد.

برای  رسیدن به امنیت  وثبات سیاسی نخستین قدم اصلاح ساختار دولت است هم ساختار سیاسی و هم اداری . البته در این زمینه نقش جامعه بین المللی را هم نباید نادیده گرفت، آنها هم باید در ارزیابی ها و جهت گیری های قبلی شان در مناسبات داخلی کشور ما تجدید نظر کنند.

در بحثٍ مربوط به همسایگان ما متاسفانه هردو کشور پاکستان و ایران همچنان بدنبال استفاده  رندانه افزاری بجای عقلانیت ابزاری از افغانستان در مناسبات منطقوی  و بین المللی شان هستند. پاکستان از گروه های افراطی و انتحاری به حیث لشکر  و نیروی  از دیر زمان در برابر هند و افغانستان  استفاده میکند. کنار گذاشتن  این سیاست نه تنها به حل  مشکل میان افغانشتان و پاکستان  کمک میکند بلکه به  رفع مناقشه  طویل المدت میان هند و پاکستان بر سر کشمیر نیز می انجامد.

 ایران که در گذشته با پاکستان  در صحنه افغانستان رقابت داشت امروز  مشکلات خود را با ایالات متحده امریکا به خصوص در بحث هسته ای دارد . بنآ به نظر من باید افغانستان با سیاست فعال و باز دارنده ای  با این دو کشور همسایه وارد شود و اجازه ندهد بیش از این بصورت یک جانبه  آنها عمل کنند.

ما همه باید تا آنجا که میتوانیم بر این دو کشور فشار وارد کنیم تا  از ماجرا آفرینی برای کشور و مردم ما دست بردارند. اما ما در حال حاضر سیاست خنثی در برخورد با همسایگان خود داریم.

سیاست ما در بر خورد با منازعه ایران با ایالات متحده امریکا، مساله پشتونستان و بلوچستان مشخص نیست. در حالیکه دوکشور همسایه ما در سیاست ها و بر خورد شان با ما این مسایل را لحاظ می کنند.

ضرب المثلی است که می گویند:" دوست همه در حقیقت دوست هیچ کس نیست"  و شاید افغانستان دوست هیچ کس تلقی نشود.

به نظر من تا وقتی در سیاست دو رژیم همسایه ما تغییری رونما نگردد ، امکان صلح و ثبات در منطقه و کشور ما عملآ وجود ندارد. البته ما میتوانیم با کوشش های ملی خود صلح و امنیت  را در کشور خود بوجود آوریم ولی متاسفانه منشاء خشونت  از افغاستان گرفته تا هند و کشمیر و آسیای میانه و حتی لندن و واشنگتن در دو کشور همسایه ما بخصوص پاکستان قرار دارد. بویژه پاکستان به مراکز ایدیولوژیک، سازمانی و لوژستیکی تروریسم مبدل شده است. 

در مبارزه  با تروریسم نه باید به حسن نیت و عملکرد دولت ها بسنده کرد بلکه وظیفه تمام اقشار و جریانات سیاسی و اجتماعی و فعالین فرهنگی در کل منطقه از جمله افغانستان پاکستان ، هند و ایران است.

منطقوی شدن خشونت و تروریسم مستلزم  منطقوی شدن مبارزه میباشد، این مبارزه از سطح اعتراضات روشنفکرانه منطقوی تا اعتراضات فعال مردم منطقه در یک سو و از سو دیگر فشار مجامع عدالت خواه جهانی  و توجه شخصیت های مطرح جهانی  در امر آرام سازی منطقه و خنثی کردن ایدس تروریسم بمثابه یک حرکت همه گیر در گستره تداخل فرهنگی و مناسبات تاریخی-اجتماعی مردمان منطقه ، کاملآ ضرور پنداشته میشود 

سیاوش:

 " دیورند" این کابوس پریشان را من کلید اصلی حل مشکل افغانستان و پاکستان نمیدانم با قبول اهمیت انکار ناپذیر آن، با حل مشکل دیورند باز هم فکر نمیکنم  خدنگ زهر آگین اشتیاق پاکستان تغییر مســیر دهد. مگر حل مساله خط دیورند به استقرار آرامش نسبی در افغانستان نقطه پایان خواهد ماند ؟

 وحدت:

بلی نگاه من هم به مساله دیورند همان طور است که شما درپرسش خود مطرح کردید، بدون شک خط دیورند از ابتدای ایجادش تا امروز برای ما  معضله ساز و مشکل آفرین بوده است. اما این تنها افغانستان نیست که با چنین مشکلی روبروست. متاسفانه تقسیمات استعماری در منقطه ما و سایر نقاط جهان منشا تشنج میباشند.ولی من به این باور هستم که مساله دیورند در حال حاضر الویت ما نیست. حل مشکل دیورند در شرایط کنونی نه عملی است و نه به نفع ما است . چون دکمه های فشار کاملا در دست پاکستان است. ولی اگر عده ای به این باور اند که حل مساله دیورند به معنی حل مشکل ما با پاکستان است سخت در اشتباه اند.

آنچه که مهم است آن اینکه تا سی سال قبل در حقیقت ابتکار عمل در دست ما بود ، متاسفانه پس از مهاجرت ملیونی افغانها این ابتکار عمل بدست پاکستان افتاد. دیروز اگر آنطرف  خط دیورند عمق استراتیژیک ما بود ، امروز متاسفانه این طرف خط دیورند عمق استراتیژیک پاکستان شده است.ما باید بعد از این تلاش کنیم تا این ابتکار عمل را  دوباره بدست گیریم.

 ســیاوش:

کلام زرین گستراندن یک چیز و عمل زرین انجام دادن چیز دیگریست؛ چه کنیم تا از کلام خوب به انجام خوب برسیم؟

وحدت:

روشنفکر وطن باید با همه قوت در صحنه حضور پیدا کنند و روی خط اشتراک مساعی گام بردارند و تا رسیدن به وحدت عمل لازم است تا با هم تماس برقرار، به گفتمان عبورکرده و تا به  تفاهم دست نیافته است، آرام نگیرد تا حداقل روی خطوط کلی و عام به وحدت عمل و نظر برسند یعنی رسیدن به وحدت عمل در برابر" شیطان همسایه" راه نجات ما است. روشنفکران ایثار گر با درس آموزی از قد کوتاه و پُر جنجال قرن بیستم به  روی خط آتش پا بگذارد. پایان شب  سیاه سپید است ولی این سپیدی  شاعرانه تا رسیدن به سپیده دم واقعی تلاشهای زیادی را برای گره زدن سوژه های زخم دار به عینیت های جلیل میطلبد.

سیاوش:

 منظور شما از رسیدن به وحدت ، رسیدن به سید نظام الدین وحدت است!؟

وحدت:

شوخی بامزه ای کردید ، بلی  این هم یک وحدت است

سیاوش:

بزرگان گفته اند زندگی خود شوخی با مزه است وخنده نمک زندگی  تشکر از شما آقای وحدت

وحدت:

خواهش میکنم ،سپاس و شکران از شما سیاوش عزیز.