باتلاق
نظامي در عراق و افغانستان
نو
یسندگانJeremy
BRECHER
و
Brendan SMITH
در ايالات متحده همانند ارو پا معمولأ جنبش
هاي حمايت
از صلح به
جناح چپ انتصاب داده ميشود. اما پيدايش جريان مخالفت با
جنگ در ميان راست
گرايان که
در ابتدا بسيار ضعيف بود اين گروه بندي را رد ميکند.شکست
فاجعه آميزجنگ
عراق، در
حال تغيير اين جويباره به رودخانه عظيمي است. اين پد يد ه
ميتواند سرکردگي
محافظه
کاران را در سياست آمريکا تهديد نمايد.
در زمان جنگ سرد توافق بر سر مسابقه
تسليحاتي و
رويارويي
با کمونيسم ، اکثريت آمريکاييان را متحد ساخته بود. محافظه
کاراني نظير
سناتور
بري گلدواتر کانديداي انتخابات رياست جمهوري ١٩٦٤ و هوادا
ر تشديد جنگ
ويتنام در
آن زمان ، مدافعان سرسخت اين سياست بودند.
ولي ليبرالهايي همچون جان اف کندي که در
سال ١٩٦٣ به
قتل رسيد
و جانشين وي ليندن ب .جانسون ، از نوامبر ١٩٦٣ تا ژانويه
١٩٦٩(تاريخي که
ريچارد
نيکسون در کاخ سفيد جايگزين وي گرديد ) نيز به همان روش
جنگ طلبانه امور را
اداره
ميکردند
.
شکست فاحش آمريکا در ويتنام گواه آن است که
جنبش ضد
جنگ ، در
نهايت به رهبري حزب دمکرات منجر شد .محافظه کاران مسئوليت
اين شکست را بر
گردن «
خنجر از پشت زدن» جنبش صلح طلبان و مترقي مي نهادند
.
زماني که دولت بوش تصميم به حمله به عراق
گرفت از
حمايت بي
دريغ جمهوريخواهان برخوردار گرديد ، در مقابل ، بيش از
نيمي از نمايندگان
دمکرات
کنگره ، بر عليه تصويب قطعنامه اعلام جنگ ، رأي دادند. ( ١)
در همين زمان ، اقليت ناچيزي از محافظه
کاران به
مخالفان
پيوستند. پاتريک بوکانن کانديداي رياست جمهوري در سالهاي
١٩٩٢ و ٢٠٠٠ و
تهّيه
کننده متون سخنرانيهاي ريچارد نيکسون اعلام نمود: « جنبش
جمهوريخواهان منحرف
گشته و
تبد يل به ايد ئولوژي مرزهاي باز ، جهانگرا و مداخله گرانه
گرديده و ديگر آن
جريان
محافظه کارانه اي نيست که من با آ ن بزرگ شدم» ( ٢) و
هشدار ميدهد: « ما
بزودي جنگ
امپريا ليستي بر عليه عراق با همان تهوري که" پو آلوها" و"
تامي ها ي"
بريتانيي
، که در اوت ١٩١٤ به برلن رفتند، آغاز خواهيم نمود» ، وي
مي افزايد:«
هنگاميکه
صدام حسين شکست خورد ، نو محافظه کاران که بي صبرانه در
انتظار جنگ چهارم
جهاني
ميباشند( جنگ سّوم مبارزه بر عليه کمونيسم بوده) جنگهايي
به شيوه جراحي و
کوتاه ،
بر عليه سوريه و ايران آغاز خواهند نمود»( ٣) . نماينده
فوق ليبرال ، ران
پل ، نيز
بر عليه قطعنامه جنگ عراق رأي داد (وي همچنين طرفدار کناره
گيري آمريکا از
سازمان
ملل متحد ميباشد)
طرد رياست جمهوري امپراطور ماب
!
در ميان محافظه کاران مخالف جنگ، از همه
جالبترشان
گروهي است
که سايت اينترنتي « آنتي وار» (ضد جنگ)( ٤ ) را اداره
ميکند و مدافع عدم
مداخله و
مخالف امپرياليسم مي باشد، و پيشنهاد سياست « آزاد سازي»**
( يا سرمايه
داري بي
بند وبار آنارشيستي) را مي نمايد . اين گروه از راندولف
بورن از صاحب نظران
جنگ اول
جهاني که از نظرش « دولت به همت جنگ ثروتمند ميگردد» و از
نويسنده محافظه
کار گاره
گارت از مخالفين جنگ سرد که بنظرش« تخاصم مرگباري بين دولت
به مفهوم
جمهوريخواه آن که نماينده مردم برپايه قانون اساسي است ،
وامپراطوري وجود دارد»
،الهام
ميگيرند.
اين سايت که مورد توجه بسياري از فعالان چپ
است ، به
طور مداوم
و با جزئيات، طيف وسيعي از اخبار مربوط به مداخلات نظامي
آمريکا در جهان
را در
اختيار ميگذارد.اين گروه ، دشمن خستگي ناپذ ير جناحهايي از
جمهوريخواهان و
دمکراتها
است که آنها را « حزب جنگ » ميخواند ، و مخالفان جنگ طلبان
و امپرياليسم ،
چه از چپ
و چه از راست ، را به همياري دعوت مي نمايد.
هيچکسي به اندازه والتر جونز نماينده بشدت
مسيحي و
محافظه
کار کارولايناي شمالي از تسخير عراق حمايت ننمود.هنگامي که
فرانسه در مقابل
حمله
آمريکا موضع گرفت ، وي جرياني را براه انداخت ، تا تمام
کافه تريا هاي کنگره
کلمه «
فرنچ فرايز» (سيب زميني سرخ کرده به سبک فرانسوي) را با
کلمه « فريدوم
فرايز» (
سيب زميني سرخ کرده آزادي ) جايگزين کنند. دو ماه بعد همين
نماينده در
مراسم
خاکسپاري يک سرباز جوان از حوزه انتخاباتي وي که در نصيريه
کشته شده بود، به
هنگامي که
همسر بازمانده اين سرباز يکي از آخرين نامه هايش را
ميخواند به شدت متاثر
گرديد.
کمي بعد با جيمز بامفورد نويسنده کتاب « يک بهانه براي
جنگ» ، کتاب ضد جنگ
ژنرالهاي
بازنشسته و مخالف اشغال عراق ، و همچنين با سيندي شيهان
يکي از فعّالان ضد
جنگ
ملاقات نمود ( ٥ ) . و در نهايت قطعنامه اي را ارائه کرد
که دولت بوش را وادار
به زمان
بندي براي خروج از عراق مينمود( ٦ ) .وي اظهار داشت که از
انتقام گيري
سياسي
باکي ندارد و اظها رداشت :« من کاري را انجام ميدهم که فکر
ميکنم خدا از من
ميخواهد
انجام دهم».
درجه دارن ارتش آمريکا از محافظه کاران به
شمار ميايند
، و
اکثريت قريب به اتفاقشان به جمهوريخواهان رأي ميدهند،
مافوقين خود را همواره
حمايت
کرده و به کابرد نيروي نظامي باور دارند. با اين حال ،
باني جريان محافظه
کارانه
قوي اي در مخالفت با مداخله يک جانبه جرج دبليو بوش گشته
اند.
آنتونيو زيني ژنرال بازنشسته نيروي دريايي
که نيروهاي
مسلح
آمريکا را به مدت چهار سال در خاورميانه فرماندهي نموده
بود ، از ابتداي جنگ
عراق ، به
مخالفت با آن برخاست. وي اظهار داشت:« در عراق ما به مثابه
يک نيروي
استعمارگر
جلوه کرده ايم ، خصوصأ در شرايطي که بدون مجوز سازمان ملل
وارد شديم» .
بنظر وي
همه کساني که تجربياتي در اين منطقه دارند « ميدانستند که
اين يک فاجعه
خواهد بود
» ( ٧
).
همچنين بي اعتنايي و زير پا نهادن تعهدات
گذشته آمريکا
در مقابل
قراردادهاي ژنو توسط دولت بوش، مخالفت شديدي را بر انگيخته
است. زماني که
آشکار
گرديد که آلبرتو گونزالس ، مشاور حقوقي بوش باني اين سياست
ميباشد ، دوازده
تن از
روساي بازنشسته ارتش آمريکا ، بر عليه انتخاب وي به سمت
وزارت دادگستري شهادت
دادند.
پيشقدمي دولت در رابطه با احتمال ضربات نظامي به ايران نيز
مورد استقبال
واقع نشده
است . پنتاگون بشدت با آن مخالفت ميورزد، و سيمور هرش در
روزنامه
نيويورکر
گزارش داد که روساي ستاد ارتش « به توافق رسيده اند تا
بصورت رسمي
پيشنهاداتي را مبني بر مخالفت مطلق شان با دور نماي اتخاذ
روش هسته اي در رابطه با
ايران
ارائه دهند »( ٨
).
همچنين حمايت روشنفکران محافظه کار از دولت
بوش نيز
فرو مي
پاشد . شاهد آن، جدايي و انشعاب تماشايي فرانسيس فوکو ياما
مؤلف « پايان
تاريخ و
انسان واپسين» ( ٩ ) ميباشد.وي که امضاء کننده نامه اي در
سال ١٩٩٧ است که
ايالات
متحده را به سرنگوني صدام حسين فرا ميخواند ، در ابتداي
سال در مجله نيويورک
تايمز
نتيجه ميگيرد : « به هنگامي که جنگ عراق وارد سومين سال
ميشود بنظر قويأ غير
محتمل
ميرسد که تاريخ از اين مداخله و نظرات ناشي از آن به خوبي
ياد نمايد » ، وي
ميافزايد:
« دکترين بوش که چهار چوب دوره اول رياست جمهوري وي را
تبيين مينمود ،
امروز
نمايش تاسف انگيزي را ارائه ميدهد». (١٠)
قلب انديشمندان محافظه کاران مورد هدف واقع
گرديده. از
نظر
ويليام باکلي، از بانيان محافظه کاري مدرن: « نميتوان
ترديد داشت که آمريکا به
اهداف خود
در عراق دست نيافته است» ( ١١ ). متعاقب جنگ لبنان جرج ويل
مقاله نويس
معروف و
محافظه کار، ارادِه نومحافظه کاران در جهت تغيير نقشه
منطقه را مردود دانست
و مي
افزايد : « واقع بينان سياست خارجي براين باورند که هدف ،
رسيدن به ثبات در
خاورميانه
است . منتقدين آنها که واقعگرايي را متهم به عدم جاه طلبي
مينمايند ،
معتقد
بودند که مسئله ، ثبات است ، که آن هم حل شد » (١٢) .
آقايان ويليام باکلي و
جرج ويل
هر دو بيان داشتند که از ديد آنها آقاي بوش يک محافظه کار
نيست (١٣)
.
بخش مهمي از عدم رضايت آنها ناشي از گسترش
«رياست
جمهوري
امپراطور مآبانه» و بي اعتنايي دولت بوش به محدوديت هاي
تحميل شده از جانب
قانون
اساسي بر قّوه مجريه ميباشد.انجمن کاتو معروف ترين جريان
فکري « آزاد سازي
مطلق»
گزارشي را منتشر ساخت بنام
: Power surge: The constitutional Record of George W.
Bush (قدرت
فزاينده: پرونده قانون اساسي جرج دبليو بوش) که در آن اين
نگراني را
به زبان « آزادي طلبان مطلق » مترقي مطرح ساخت. اين گرازش
رشته اي از
تخلفات را
افشاء
مينمايد:
انکار آزاديهاي فردي ، تخلف از قرارداد هاي بين المللي در
مورد
شکنجه ، پايمالي حقوق برگزاري محاکمات در مقابل هيئت منصفه
و ناديده انگاشتن
محدوديت
هاي قدرت رئيس جمهوري در زمينه جنگ.از نظر انجمن کاتو کاخ
سفيد معتقد است
« در زمان
جنگ ، همه چيز مجاز بوده وبر رياست جمهوري است که تصميم
بگيرد چه زماني
ماوارد
جنگ شويم ». يک چنين برداشتي که ميبايست « تمام بازيگران
صحنه سياست را
نگران
سازد» به اين منجر ميگردد که « يک رئيس جمهوري ميتواند به
ميل خود جنگ براه
اندازد و
هيچ محدوديتي نمي تواند مانع حکم وي در اعمال جنايات جنگي
گردد ، اگر
خوشايند
وي نباشد».
تابستان گذشته ، اين مشکل محافظه کاران در
صحنه سياسي
پديدار
گرديد . کريستوفر شي يز، وکيل سرسخت طرفدار اشغال عراق ،
پس از آنکه شاهد
شکست جوزف
ليبرمن ، سناتور ايالت کانک تيکا ت و از طرفداران جنگ عراق
در دور
مقدماتي
انتخابات دمکراتها بود ، جدول زمانبندي عقب نشيني نيروهاي
آمريکايي را
ارائه
نمود (١٤)
.
از جانب ديگر ، سناتور جمهوريخواه
وکانديداي رياست
جمهوري
چاک هيگل معتقد است که « وقايع عراق تکرارکامل ويتنام
ميباشد». و سرنوشت
کشور«
توسط ملت عراق به همانگونه که در مورد ويتنام بود تعيين
خواهد گرديد». آقاي
هيگل
توصيه ميکند که عقب نشيني نظامي در ابتداي سال آينده آغاز
شود (١٥).
درعين حال ، ساير محافظه کاران، دولت را به
عدم شدت
عمل متهم
مينمايند. براي آنها ايران با اتلاف وقت به دنبال دستيابي
به قدرت هسته اي
است، کره
شمالي بدون هيچ عقوبتي به آزمايشات موشکي دست ميزند ، و
حزب الله در تمام
خاور
ميانه پيشروي مي نمايد.
رئيس سابق مجلس نمايندگان ، نيوت گرينويچ
که ضمنأ در
نظر دارد
در انتخابات رياست جمهوري نيز شرکت نمايد ، در مقابل سياست
تنش زدائي موضع
گرفته مي
گويد: « ما اين توهم ديپلمات ها و وکلا ، که نشانه اي از
پيشرفت در
مذاکرات
را مي بينند ، را پذيرفتيم ، در حالي که کره شمالي و ايران
سرگرم تهيه بمب
و موشک مي
باشند . مرحله بعدي براي " کوندي" (کوندوليسا رايس منشي
دولت ) اين خواهد
بود که با
کيم جونگ ايل برقصد؟» (١٦).
خنجر خوردن از پشت
حتي اگر نتوانند حضور نظامي نامحدود آمريکا
در عراق را
بدست
آورند ، اين جمهوري خواهان زمينه را به گونه اي آماده
ميسازند که بتوانند شکست
سياست هاي
خود را بر گردن مخالفان و ياران نيمه راه بي اندازند.
افسانه « خنجرخوردن
از پشت »
در گذشته نيز، در دوران پس ازجنگ ويتنام به خدمت تشديد
نظامي گرايي محافظه
کاران
گرفته شده است.
تا کجا اين مخالفت ها پيش خواهد رفت ؟
اگرچه فعالين
آنتي وار(
ضد جنگ) که بنفع رد نظامي گرايي و امپرياليسم آمريکا ،
مبارزه مي کنند و
بسياري در
جناح چپ آن را مي پذيرند ، اما ساير مخالفين دست راستي نه
براساس اصول
اعتقادي
شان بلکه فقط زماني بر عليه جنگ موضع گرفتنند که به خوبي
پيش نميرفت.
فروپاشي حمايت محافظه کاران از جنگ ميتواند
نتايج مهم
سياسي اي
ببار آورد. استراتژي انتخاباتي جمهوريخواهان در آخرين
تحليل ، اقتضاء مي
نمايد که
افراد بر خلاف منافع خود - برنامه هاي اقتصادي و اجتماعي
اي که از آ ن
برخوردارند - رأي دهند.
اين حرکت گمراه کننده ، زماني مورد توّجه
واقع ميگردد
که جناح
راست موفق گردد رأي دهندگان را متقاعد سازد ، که تنها
سياست سلطه گرائي است
که
ميتواند امنيت مردم را ، در دنياي پر مخاطره امروز تضمين
نمايد. چگونه آنها
ميتوانند
مردم را بر اين باور نگاه دارند وقتي که خود ديگر به آن
اعتقادي ندارند
؟
نماينده سابق جمهوريخواه ، جو اسکار بورو
برنامه
گفتگوي
معروفي بر روي ام.اس.ان.بي.سي. اجراء مينمايد . اخيرأ
اعضاء گروه وي در اين
برنامه در
مورد اينکه « سلامت فکري جورج دبليو بوش باعث چه لطماتي به
اعتبار آمريکا
در زمينه
داخلي وخارجي » شده است بحث مي کردند. در همين زمان ، بر
روي صفحه
تلويزيون
نوشته « آيا بوش يک احمق است؟ » ظاهر گرديد . وقتي در اين
رابطه از او
سئوال شد
، وي توضيح داد که بسياري از افراد ، در رابطه با ظرفيت
فکري ! رئيس جمهور
، خصوصأ
در مورد عراق ، از خود سئوال ميکنند. اين نماينده
جمهوريخواه در ابتدا ،
جنگ را
حمايت کرده و اکنون معتقد است که زمان آن فرا رسيده که
راهي براي خاتمه آن
بيابيم
.
Libertarienne**
(١)
تصويب شده
در اکتبر ٢٠٠٢ با ٧٧ رأي در مقابل ٢٣ در
سنا ،و
٢٩٦ رأي در مقابل ١٣٣ در مجلس نمايندگان
.
(٢)
، ٨
سپتامبر
٢٠٠٢ The New
York Time
(٣)
، سرمقاله ،
آرلينگتون (ويرجينيا ) ٢٢ سپتامبر ٢٠٠٢.
،The
American Conservative
(٤)
www.antiwar.com
(٥)
خانم
سيندي شي هان، که پسر ٢٤ ساله اش ، کيسي ،در
دوّم
آوريل ٢٠٠٤ در عراق کشتده شده، کارزار هايي را برعليه جنگ
دنبال ميکند.
(٦
) رابرت
دري ف فوس ،
<> ، مادر
جونز، سانفرنسيسکو ژانويه - فوريه ٢٠٠٦
.
(٧)
می 2004.
26 ، MSNBCT
<>
(٨)
رجوع شود
به مقاله آناتول لي ون
<< ارتش
آمريکا
خسته از جنگ>>
لو مو ند
ديپلوماتيک ژوئن ٢٠٠٦.
(٩)
>> ،
پاريس ، ١٩٩٢
Champs
فلا ماريون ،
مجموعه
<<
(١٠)
فرانسيس
فوکوياما ،The
New York Times << After neoconservatism>>
١٩
فوريه
٢٠٠٦ .همچنين مقاله هوبرت ودرين
<< شکاف
در ميان نو محافظه کاران ايالات متّحده
>> لو
موند ديپلو ماتيک سپتامبر
٢٠٠٦
(١١)
اعلاميه
٢٦ فوريه ٢٠٠٦
(١٢)
پيتر بيکر
<>
واشنگتن پست ، ٢٠ سپتامبر٢٠٠٦
،
(١٣)
The National Catholic Reporter, << The conservative
crack-up> <
،کانزاس سيتي ،
اوّل سپتامبر ٢٠٠٦
(١٤)
<>
ٍE.J.Dionne
Jr.
واشنگتن پست ، ٢٩ اوت ٢٠٠٦ . همچنين مقاله
<< از بين
رفتن يک متّحد
بوش>>
،
www.monde-diplomatique.fr/carnet/2006-08-10-lieberman
(١٥)
برنامه
تلويزيوني >>
Fox News Sunday>>
، ٢٠
اوت ٢٠٠٦
(١٦)
www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2006/07/18/AR2006071801373.html
|