زندگی

 


شمه اي در باره نشانه شناسي يا سميوتيك

احسان طبری

مدخل

 در دوران پس از جنگ دوم جهاني مفاهيم بغرنج تجريدي و پيوندساز يا پيوندي (
Integratif) مانند "اطلاع" (يا پيام)، "علامت" (يا نشانه)، "سيستم"، "ساختار" (ياستروكتور) مورد بررسي هاي فوق العاده ثمربخش منطقي و رياضي و فني قرار گرفت. به ويژه سيبرنتيك نظري كه مقولاتي مانند اطلاع (انفورماسيون) اداره، نظارت يا كنترل و غيره را در تمام سيستم هاي زيستمند و نازيستمند مورد بررسي قرار داد، با درهمآميزي با الكترونيك و تكنيك هاي ديگر پاية سيبرنتيك فني قرارگرفته و توانسته است ماشين هاي شمارگر الكترونيك (كومپيوترها)، اوتومات ها و روبوت ها (Robots)، دستگاه ها و ماشين هاي خودكار زميني و كيهاني را با موفقيت از جهت برنامه گزاري تغذيه كند و به حل مسائل دو جوانب اقتصادي اجتماعي، اجراء پيش بيني هاي علمي و بالابردن نيرومند بازده و غيره كمك رساند.



چنان كه تأكيد كرده ايم فلسفة علمي معاصر بدون فيض گيري از مقولات و احكام اين رشته هاي نوين دانش نمي تواند وجود داشته باشد و به همين جهت ما براي آشنائي مقدماتي، ولي نسبتا دقيق و منطبق با اين رشته هاي جديد و مهم معرفت، مي كوشيم آنها را به كوتاهي و سادگي معرفي كنيم، زيرا در اين رشته هاي نوين معرفت باز چنان كه به كرات گفته ايم، صحت بسياري از احكامي كه ديالكتيك در موقع خود پيش كشيده بود به اثبات مي رسد.

ضمنا بايد افزود كه اثبات علمي فني و مشخص شدن احكام ديالكتيك انتزاع فلسفي مطرح شده بود، تنها در رشته هاي ياد شده معارف امروزين انجام نمي گيرد، بلكه يك سلسله تئوري هاي علمي و رياضي مانند "تئوري نسبيت عمومي و خصوصي انيشتين" ، "مكانيك كوانتا"، تئوري عمومي ميدان ها" (كه هنوز مراحل ابتدائي رشد خود را مي گذراند) و نيز "حساب احتمالات"، "تئوري بازي ها"، "تئوري ماتريس و گراف" و غيره در رياضيات معاصر، به نوبة خود خصلت ديالكتيكي هستي، و تحول آن را از جهت تحول، ارتباط و نسبيت و تأثير متقابل و غيره نشان داده اند.

مقصد ما از اين سخن اين نيست كه اين رشته هاي معارف از نوعي ديالكتيك آگاهانه برجوشيده اند. چنين توقعي نيز نبايد داشت. علوم نيز در موقع خود از روي كتاب هاي منطق ساخته نشده اند ولي اين بدان معني نيست كه منطق و ديالكتيك ولو به شكل ناخودآگاه، ساده لوحانه و ابتدائي) در معارف فلسفي و علمي و حتي در سيستم هاي الهي و عرفاني ايفاء كرده اند زيرا منطق صوري و ديالكتيك كه يك منطق مضموني است، مانند صرف و نحو زبان، منعكس كنندة ارتباطات واقعا موجود است كه در ذهن ما بازتاب مي يابد.

مقصود ما از طرح اين رشته هاي امروزين معارف اين است كه اين رشته ها به اثبات صحت اصول بنيادين ديالكتيكي كمك كرده و به نوبة خود آن اصول را غني تر و دقيق تر كرده اند. اكنون فلسفة "ماترياليسم ديالكتيك" به بركت اين تحولات عميق علمي، فني و اسلوبي بر سر چرخشگاه بزرگي قرار گرفته است و ديالكتيك عيني و ذهني هم اكنون گام هاي مهمي در راه نوسازي ساز و برگ مقولاتي خود برداشته است و بر مي دارد.


پس از اين مقدمه به اصل مطلب بپردازيم.

واژة "سميوتيك" از ريشة يوناني "سهمه يون" (
Semeion) آمده است كه به معناي علامت و نشانه است. اين واژه درقديم به دو صورت "سيما" و "سيميا" وارد زبان عربي و فارسي شده بود ولي آن واژه ها داراي معاني خاص خود هستند. سميوتيك را مي توانيم در فارسي علامت شناسي، نشانه شناسي يا نشان شناسي ترجمه كنيم، ولي ما ترجيح مي دهيم واژة بين المللي سميوتيك را به كار بريم. منطق اين طرز عمل در خود متن بررسي روشن ميشود. سميوتيك آموزش عام كلية علامات (و از آن جمله علامات زباني) است كه معنامند و حاوي اطلاع و پيامند. يعني خود آنها اطلاع نيستند بلكه حامل و ناقل اطلاعند. سميوتيك بررسي هاي خود را حتي به جهان جانواران نيز بسط ميدهد. مثلا در زئوسميوتيك (Zoosotique) انواع آژير و علامت دهي (Signalisation) صوتي و لمسي جانوران بررسي مي شود. مثلا علامتي كه دلفين ها و برخي ديگر از پستانداران بحري مي دهند، لمس آنتن هاي موران و رقص ها و حركات زنبوران كه جنبة اطلاع رساني (Communicatif) دارد، همه وارد در اين مبحث موسوم به زئوسميوتيك مي شوند.

دامنة نشانه هاي اطلاعمند درمورد انسان بسيار وسيع است. ژست و ميميك (حركات تن و صورت يا
Expression Faciale) به منظور علامت دهي به كار مي رود. اين حركات چهره و پيكر در دانشي به نام "كينزيك" (Kinque) بررسي ميشود. شيوه هاي لمسي (Tactile) در علامت دهي (كه از اين شيوه ها، از جمله كوران به هنگام لمس نقاط برجستة خط خاص خود استفاده ميكنند) موضوع دانشي است به نام "پروگزميك" (Proxque).

انسان علاوه بر زبان طبيعي، از انواع سيستم هاي ديگر علامت دهي (في المثل گل، رنگ، آهنگ) براي ابلاغ پيام استفاده ميكند. خطوط كه اشكال عمدة علامت دهي است مختلفند مانند خطوط تصويري (هيروگليف) ايده نگاري و پيكره نگاري (ايده ئوگرام و په كتوگرافي) و خطوط عادي مركب از حروف. انسان علاوه بر خطوط، براي ژست هاي مختلف معارف خود علامت سازي كرده است. مانند: اعداد، فرمولهاي رياضي، فرمول هاي شيميائي، خط فرس، سمبول هاي منطق رياضي، زبان هاي مصنوعي فرماليزه، نت موسيقي، علامات راهنمائي، علامات مقام و درجات برروي لباس رسمي، خط بيرق و خط نورافكن در كشتيراني، خط كوران، خط كران، (با حركت دست)، خط رشته هاي گره دار در نزد سرخپوستان، علامت سنگواره ها، استفاده از دلالت هاي منطقي (دود علامت آتش) و غيره و غيره. همة اينها در گسترة بسيار پهناور علامت دهي وارد ميشوند كه برندة يك يا چند اطلاعند. به همين جهت سميوتيك (علم بررسي علامات) با سيبرنتيك (علم بررسي اطلاعات) پيوند بسيار نزديك مي يابند و علامت و اطلاع دو مقولة به هم پيوسته اند از نوع شكل و مضمون و بين خود داراي چنين رابط هائي هستند.

در برخي زبان هاي اروپائي علامت يا نشانه (در آلماني "
Zeichen"، در روسي "3Hak") با علامت به معناي آژير و اخطار (Signal) تفاوت لفظي و گاه خرده اختلاف معنائي پيدا ميكند. ولي پاولف از سيستم اولية سيگنال ها (تأثير مستقيم روي حواس) و سيستم ثانوي سيگنال ها (زبان) صحبت ميكند و لذا "علامت" با "سيگنال" معني منطبق مي يابد. در فرانسه (Signe) و آژير (Signal) از هم مشتق شده اند. در واقع ديالكتيك "علامت" و "اطلاع" (يا پيام)، كه به ويژه در جهان زيست مند جريان هاي بازتاب و خبردهي و تفاهم زباني و واكنش هاي هدفمند و انواع روندهاي مهم ديگر را اداره ميكنند، بسيار مهم است و سميوتيك ميكوشد رموز ساختي علامات و تنوع آنها را بشكافد و به درك اين ديالكتيك كمك كند.

بنيادگزار اين رشته يعني دانشمندان آمريكائي "پيرس" (
Pears) و سپس "ماريس" (Morris) مؤلف كتاب "تئوري هاي اساسي علامت" (1938) و نيز زبان شناسان سوئيسي و فرانسوي مانند "ف. سوسور" (Ferdinand Saussure)) و "رلان بارت" (Roland Barthe) و واضعان دانش "سمانتيك" (مانند تارسكي و كارناپ و مكتب منطقيون شهر لووف Lwow)، جملگي كارشان در تسهيل ايجاد زبان مصنوعي براي دستگاههاي سيبرنتيك، مؤثر بوده است و درواقع موضوع اساسي سميوتيك بررسي زبانهاي فرماليزه و مصنوعي به عنوان علامات و عبارات است. مطلب را با تفصيل و دقت بيشتري مطرح كنيم!

سميوتيك آموزش عام علامات زباني و يا سلسله علامات (به آلماني
Zeichenreihe) است كه به اين علامت به ويژه از سه جنبه برخورد ميكند:

1- از جنبة تركيب اين علامت (در فرانسه
Syntactique يا در آلماني Synctaktik) يعني رابطة بين يك علامت و علامات ديگر يا رابطة بين يك سلسله و رديف علامات با رديف ديگر؛

2- از جنبة معاني اين علامات (
Sntique)

3- از جنبة رابطه بين اين علامات و آفرينندگان آنها، فرستندگان آنها، دريافت كنندگان آنها كه پراگماتيك (
Pragmatique) نام دارد.

علاوه براين مباحث سه گانه، جنبة ديگري نيز قائل شده اند به نام سيگماتيك (
Sigmatique) در بارة علامات و محتوي آن يعني آنچه كه آن علامات معلوم ميسازند. ولي عملا اين بحث به سمانتيك مربوط ميشود.

اينك در بارة هريك از اين اجزاء سه گانه توضيح بيشتري ميدهيم.


سينكتاكتيك (يا سن تاكتيك: نحو يا علم تركيب علامات)

موضوع اين مبحث از سميوتيك آن است كه چگونه بر پاية يك سيستم از قواعد و به كمك علائم زباني، ميتوان عبارات يا جملات (در آلماني:
Aussage يا Satz كه ميتوان گزاره نيز ترجمه كرد) كه ارزشمند و قابل اعتماد باشند، ساخت و يا به بيان ديگر: چگونه از مقداري علامات ميتوان عباراتي بوجود آورد.

در اينجا ما با دو نحوة عمل روبرو هستيم:

اول: ميتوان از هر سيستم فرمال (مثلا زبان فرماليزه) قواعد ساختي يا شكل بندي آن را بيرون كشيد و سنتاكس آن سيستم فرمال را ساخت؛

دوم: يا ميتوان معين كرد كه قواعد تبادلي و كليدي هر سيستم فرماليزه (يعني سنتاكس آن سيستم) چيست؟ پس با دو مقوله "قواعد ساختي" و "قواعد تبادلي" مواجه هستيم. مقصود از قواعد ساختي (يا شكل بندي) آن است كه چگونه ميتوان سلسله علاماتي ساخت كه از آن عبارات ارزشمند حاصل آيد. مبداء در اينجا عبارات ارزشمند است كه ما را به سلسلة علامات ميرساند. ميتوان به عبارات ارزشمند ديگر رسيد. پس در اينجا از علامت به عبارت ميرويم و نه برعكس. اگر مقدار و تعدادي عبارات را بتوانيم به صورت يك سلسله اصول موضوعه (آكسيوم ها) درآوريم، در آن صورت استفاده از قواعد تبادلي يا تبديلي به ما اجازه خواهد داد كه همة آن مقدار عبارات را از اين اصول موضوعه (آكسيوم ها) مشتق سازيم.

پس در صورت وجود يك تئوري علمي آكسيوماتيزه، يعني يك تئوري علمي كه به صورت اصول موضوعه و آكسيوم ها درآمده باشد، ما ميتوانيم مطمئن باشيم كه اين تئوري مقداري از تئورم ها (قضايائي) است كه از آكسيوم هاي اوليه اي مشتق ميشود، چنان كه قضاياي هندسي اقليدسي از يك سلسله آكسيوم ها مشتق ميگردد يا قضاياي منطق صوري ارسطوئي از چند آكسيوم اوليه اشتقاق مييابد. لذا سنتاكس همة اپراسيون هاي علمي و تحقيقي به طور خالص فرماليزه است كه ميتوانند به صورت عبارات زبان مفروض گردند. اين مسئله در منطق رياضي نقش مركزي دارد، زيرا در منطق رياضي "معني"، به كمك قواعد تفسيري و گزارشي از جهت سمانتيك كاملا دقيق، براي علامات ابتدائي معين شده است. لذا محتوي عبارات بغرنج را ميتوان به وسيلة اپراسيونهاي خالص نحوي، مشخص ساخت.

پس توجه داريم كه ما با دو نوع نحو يا سنتاكس روبرو هستيم: نحو زبان هاي طبيعي و نحو زبان هاي مصنوعي (فرماليزه). اكنون گوئيم كه نحو زبان هاي طبيعي (سينكتاكتيك آنها) از نحو زبان هاي مصنوعي بغرنجتر است. در زبانهاي طبيعي نحو يعني قواعدي كه شكل بندي جملات و عبارات يا گزاره هاي صحيح را ميسر ميسازد. در نحو زبان هاي طبيعي رابطة ساخت نحوي هم نسبت به حروف و هم نسبت به معاني بغرنجتر است. در زبان هاي طبيعي نحو يعني قواعدي كه شكل بندي جملات و عبارات يا گزاره هاي صحيح را ميسر ميسازد. در نحو زبان هاي طبيعي رابطة ساخت نحوي هم نسبت به حروف و هم نسبت به معاني بغرنجتر است. در زبان هاي مصنوعي يا فرماليزه، بايد قواعد نحوي كاملتر باشد، زيرا در يك زبان فرماليزه، برخلاف زبان هاي طبيعي، توسل به دستگيره هاي مختلف سمانتيك (معني شناسي) و پراگماتيك (كاربردشناسي) ميسر نيست تا به ياري آنها ناهمواري هاي نحوي حل شود. در منطق احكام فرماليزه به وسيلة تعريف منطقي و معنارس (ركورسيف =
recursif) تصريح ميگردد كه چگونه عبارات محتوامند منطقي ميتوانند از يك سلسله علامات بنيادين ساخته شوند و چگونه شخص بايد تصميم گيرد كه با يك همبست علامات بنيادين منطقي (كه آنها را "واريابل ها يا متغيرهاي حكم" و "كنستانت ها يا ثابت هاي حكم" ميخوانند) يك عبارت معنامند منطقي بوجود آورد. پس ما از علامات به عبارات رفته ايم يعني قواعد تبادلي را به كارگرفته ايم. در اين مورد كه ياد كرديم، اين قواعد تبادلي عبارت است از نحوة جادادن اجزاء حكم (واريابل ها و كنستانت ها) براي بدست آوردن يك عبارت معنامند.

بويژه كاوش ها و بررسي هاي نحوي يا سنكتاكتيك (كه در تلفظ فرانسه: سن تاكتيك) براي ايجاد زبان هاي برنامه اي به منظور كاربرد در شمارگرهاي انگشتي (ديژيتال يا كومپيوترها) مهم است.

تئوري كلاسيك انفورماسيون (اطلاع = انفورماتيك)، از ديدگاه سميوتيك عمومي بخشي است از كاوش هاي نحوي سينكتاكتيك). مثلا وقتي ما از "محتوي اطلاعي" يك علامت سخن مي گوئيم و اين شيوة سخن ما ويژگي ديگري كسب نميكند، با اين حرف ما "محتوي نحوي اطلاع" را درنظر داريم. اين درهم پيوندي علامت با اطلاع و شكل بندي نحوي (كه چيزي جز همان روابط نيست) رابطة تنگاتنگ ديالكتيكي اين سه مقوله (علامت ـ اطلاع ـ رابطه) را نشان ميدهد. در واقع نحو علامات جز به هم پيوستن آن علامات براي معنامند، محتوامند لذا اطلاع بخش شدن نيست و اين به خودي خود روشن است. از ساخت نحوي مجموعه اي از علامات، فرمول معروف به فرمول "شانون" (
C. E. Shanon) بنيادگزار تئوري انفورماسيون استخراج ميگردد كه "محتوي اطلاع بخش" ميانگين يك علامت را در درون مجموعه اي از علائم، نشان ميدهد.

اگر ما علامات، ارتباطات (نسبت ها = رلاسيون ها) و غيره در يك سيستم فرماليزه، يك نحو را كه داراي معاني مشخص باشد، در نظر گيريم، در آن صورت باصطلاح مدلي براي ساخت نحو يا گزاره و تفسير بدست ميآوريم.

بدين ترتيب سنتاكس يا نحو زبان فرماليزه ميتواند متنوع ترين مدل ها را داشته باشد و اين واقعيت كه انسان ميتواند روابط و روندها را در گستره هاي بسيار مختلف به وسيلة شمارگرهاي الكترونيك (كومپيوتر) تقليد و شبيه سازي (سيمولاسيون) كند، از همين جا ناشي ميشود. سيمولاسيون يا شبيه سازي يعني تقليد فني يا فرماليزة يك روند طبيعي يا اجتماعي و تكرار همان عملكرد ولي به وسايل ديگر.

شايد بحث ما دربارة تركيب يا نحو يا سنتاكس علامات كمي بغرنج بود. ولي مطلب روشن و به هم پيوسته گفته شده و اگر خواننده صبورانه و بادقت آن را بيش از يك بار بخواند، به خوبي درك خواهد كرد. به ويژه آن كه ما در عين بحث از مسائلي كه با زبان هاي فرماليزه و فرمول هاي رياضي سروكار دارد، از مداخله اين عوامل دشوار كننده در بحث احتراز ورزيديم و مصطلحات را نيز بدون كمترين تعصب، به اشكال گوناگون و تكراري و با نرمش به كار برديم و معادل هاي خارجي و متداول در فارسي (اعم از عربي يا فارسي) را در عين حال ذكر كرديم، تا عوامل زباني مانع درك مطلب نشود. از آن جمله و به ويژه ترجيح داديم واژه هاي "فرماليزه" و "مدل" را به جاي خود بگذاريم زيرا كاربرد معادل هاي "صوري شده" و "نمونه سازي"، پي بردن به سخن را دشوارتر ميساخت.

پس از اين بحث دربارة "سينكتاكتيك" يا علم تركيب علامات و سير از علامات به عبارات معنامند، بحث خود را در زمينة "سمانتيك" دنبال كنيم.



سمانتيك

پس سمانتيك كه ميتوان آن را معني شناسي ترجمه كرد بخشي است از سميوتيك يا نشانه شناسي عمومي. موضوع سمانتيك عبارت است از دلالت هاي ممكن مضموني سيستم هاي تجريدي علامات،
روابطي كه بين علائم زباني و گفتاري و اشيا وجود دارد. بحث دربارة روابط علائم و اشيا سيگماتيك نام دارد و چنان كه در سابق گفتيم، برخي آن را مبحث جداگانه اي از سميوتيك ميدانند ولي برخي آن را در مبحث سمانتيك وارد ميسازند. سمانتيك در درون همين روابط سيگماتيك (علامت، شيئي) هست كه يك پاية بلاواسطه و بلافصل مادي مييابد.

در تئوري شناخت مبتني بر بازتاب، معناي يك لغت، مفهومي است كه از آن لغت مشخص ادراك مي كنيم و معناي يك جمله، آن حكم و گزارة منطقي است كه از آن جمله فهميده ميشود. در سيبرنتيك به زبانهاي طبيعي كه نميتواند كار برنامه گزاري هاي سيبرنتيك را تحقق بخشد و كار برنامه گزار را از جهت رواني و تعليمي آسان سازد، توجهي ندارند و زبان هاى مصنوعي مثلا مانند
FORTRAN، ALGOL، COBOL مورد استفادة آنهاست.

اما وظايفي كه سمانتيك درمقابل خود قرار ميدهد عبارت است از:

1) در بيان مسائل علمي احكام متناقضي كه "آنتي نومي" (
Antinomie) نام دارند پديد ميشود.

بحث در بارة آنتي نومي و دو شكل اساسي آن (نحوي و سمانتيك) بحثي مفصل است. نكتة درخورد ذكر دراين ميان آنست كه ف. پ. رمزي (
F. P. Ramsey) با ايجاد سه پلة سمانتيك در زبان (يعني فرازبان يا متازبان) و زبان موضوعي و اشكال ديگر زبان اين حكم را داده است كه هرگز يك عبارت زباني نبايد دوپله را در برگيرد والا معناي خود را از دست ميدهد و بدين سان سمانتيك ميكوشد، هرجا به يك "آنتي نومي" برخورد كند، ريشة آن را در اين قاعده ف. رمزي (يعني دوپلگي يك حكم) بجويد. مثلا در مفهوم "همزماني" (يا "تواقت") كه در تئوري نسبيت عمومي انيشتين از آن سخن ميرود، روشن است كه اين تواقت (در آلماني Gleichzeitigkeit در فرانسه Simultan驴驠چنان كه خود انيشتين تأكيد ميكند، مطلق نيست، زيرا موافق تئوري نسبيت، زمان و مكان نسبت به حركت امور اعتباري هستند و لذا مفهوم "اكنون" در هر جائي از كيهان به معناي ديگري است.

2) سمانتيك مسائل مربوط به حقيقت و اعتبار عام احكام و قابل اثبات بودن آنها را مطرح ميسازد. برخي از متخصصان سمانتيك (مانند كارناپ) با سوءاستفاده از مباحث آن، بسياري از احكام فلسفي را با يك تعبير صرفا پوزيتيويستي، "مسئله نما" يا "مسئلة دروغين" اعلام كرده اند!

3) سمانتيك از رابطة واژه و مفهوم، از رابطه واژه و علامت سخن ميگويد.

4) سمانتيك از بيان محتوي يك كالكول نسبت به "فرازبان" سخن ميگويد. كالكول چيست؟

موافق تعريف پ. لورنتس، كالكول يك گردة عمليات محاسب هاي منطقي است كه طي آن بتوانيم موافق قواعد يكنواخت (شماتيك) از عناصر بنيادين و اولي هاي كه در دست داريم، عناصر، اجزاء، اشكال و اعدادي ردة دوم و سوم و غيره بيرون آوريم.

هر كالكولي را موافق شيوة استقرائي پديد مي آورند. يعني اول موضوعات بنيادين (آغازها، مبادي و اجزاء نخستين و غيره) معين ميشود. سپس قواعدي پديد مي آيد كه از كالكول هاي اوليه، كالكول هاي بغرنجتري ناشي ميگردد و قضايا (تئورم)هاي مربوطه اثبات ميشود و تناقض يا فقدان تناقض، كمال يا نقص، قاطعيت يا ابهام آن قضايا ثابت ميگردد. كالكول براي رياضيات، منطق، تكنيك محاسبات الكترونيك و زبانشناسي اهميت فراوان دارد.

اما فرازبان چيست؟ فرازبان (متالانگ) اصطلاحي در مقابل زبان موضوعي است و دانشمند رياضيدان آلماني دكتر داويد هيلبرت در 1890 در تحقيقات بنيادين خود در رياضيات، تفاوت اين دو را نشان داده است. متاتئوري و متازبان (يا فرازبان)، خود ساختار و اسلوب يك تئوري يا زبان ديگر را مورد بررسي قرار ميدهد و اين به طور كلي در مورد هر زبان يا تئوري صادق است ولي به ويژه براي رشته هاي رياضي شده اين كار عملي است.

پس از اين دو تعريف، سخن ما در بارة اين كه يكي از مباحث سمانتيك روشن كردن رابطة كالكول (شيوه هاي گرده وار، طرح گونه يا شماتيزه محاسبه) با فرازبان است (يعني زباني كه در آن پايه هاي تئوري مورد بررسي به صورت صوري شده و فرماليزه و به صورت آكسيوماتيك بيان ميشود و ما در حاشيه هاي گذشته بدين اساليب اشاره گون هائي كرده ايم)، واضح ميگردد. نكات ياد شده نمودار دامنة وسيع فلسفي و منطقي و رياضي و فني است كه سمانتيك كسب ميكند و تنها بسط آتي اين دانش ميتواند حدود موجه و ضرور آن را روشن سازد.

ما در اينجا از ذكر "مقولات سمانتيك" كه يك سلسله علامات و فرمول هاي خاص براي بيان جمل منطقي است، براي احتراز از دشواري مطلب خودداري ميكنيم و به مبحث بعدي سميوتيك يعني "پراگماتيك" ميپردازيم.


پراگماتيك

اما پراگماتيك بررسي كاركردهاي گوناگون زبان است كه اين كاركردها از درون به هم پيوستگي دارند. مانند بررسي كاركردهاي سمبوليك (توصيفي) سمپتوماتيك (نفساني) اطلاعي و ارزيابانه. در پراگماتيك اين كاركردها به شكل جداجدا و يا در ارتباط باهم مورد پژوهش قرار مي گيرند. بجاست دربارة هر يك توضيح دهيم:

از نظر كاركرد سمبوليك (نمادي يا توصيفي) زبان وسيله ايست براي آن كه يك وضع، يك حادثه را توصيف كند. از نظر كاركرد نفساني (سمپتوماتيك) زبان براي بيان احساسات و ادراكات رواني ما مانند كين و عشق و تصديق (ايجاب) و رد (سلب) است. از نظر كاركرد اطلاعي زبان در حكم آژيري است كه بايد در دريافت كنندة علائم رفتار معيني را پديد آورد، يعني انگيزه اي براي واكنش باشد. يا به سخن ديگر، علائم ( و از آنجمله زبان) اثراتي در موجود زنده دارند كه به تغييراتي در شيوة تفكر و احساس و حالت روحي آنها منجر ميشود و ناچار اين مقدمات باعث بروز تغيير در رفتار ميگردد و سرانجام از نظر ارزش سنجي و تقويمي، با كمك زبان حالات و شيوه هاي رفتار و تفكر و غيره با صفات ارزشي و تقويمي (مانند "خوب"، "بد"، "سودمند"، "زيانمند") مشخص ميگردند.

از آنچه كه گفتيم اين نتيجه حاصل ميشود كه پراگماتيك علمي يا كاركرد شناسي زبان ها و نشان ها بايد تحليل هاي جامعه شناسانه، روان شناسي زبان، روان شناسي رفتار و تحليل هاي فلسفي اجتماعي ديگر را انجام دهد. يا به عبارت ديگر مبحث پراگماتيك جامعترين مبحثي است كه جنبه هاي سمانتيك و سينكتاكتيك را در بر مي گيرد و نوعي همنهاد ديالكتيكي دومبحث پيشين است و مسائل آن در سه گستره مطرح ميگردد:

1) درگسترة بررسي مناسباتي كه بين علامات وجود دارد؛

2) در سطح بررسي معاني (سمانتيك) علامات؛

3) درعرصة تركيب علامات به صورت احكام و گزاره ها (نحو).


٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭

پرداختن به مطالعة سيستم هائي كه واقعا پيچيده و بغرنج هستند، مسئلة بررسي عميق تر اخطارها و علامات را به امري ضرور بدل ميسازد. بايد توجه داشت كه در سيستم هاي پيچيدة زيستي يا اجتماعي علامات همه جا داراي معني و تفسير واحدي نيستند و هر سيستم فرعي (سوب سيستم) ميتواند داراي "مدل علامتي" ويژة خود باشد. درست به همين دليل بررسي روندهاي خبررساني و روابط اطلاعاتي در درون اين سيستم ها و سيستم هاي فرعي، ما را بدانجا رهنمون ميشود كه دنبال مطالعة علامات (اين حاملان اطلاع) و معاني و محتواهاي ويژگي يافته آنها برويم. از آنجا كه بررسي سيستم هاي پويا و بغرنج از لوازم سيبرنتيك نيز هست، لذا مسائل سيبرنتيك با مسائل سميوتيك پيوند موضوعي و علمي مييابند، زيرا خود سميوتيك دانش سيستم هاي علامتي است. بدين سان ربط سميوتيك از سوئي با تئوري سيستم ها و از سوي ديگر با سيبرنتيك كه مبحث بعدي رسالة ماست روشن مي شود.