عبدالجبار ثابت: باید قانون را نخست تغییر داد
دادستان کل(لوی سارنوال) افغانستان
من اگر بتوانم مالکان قصر های ساخته شده از پول های هیروئین در شیر پور را به دادگاه بکشانم جایزه نوبل خواهم گرفت اجمل پوپل
14.11.06
اخیراً عبدالجبار ثابت دادستان کل(لوی سارنوال) افغانستان به دعوت مقامات قضایی دولت انگلیس به لندن سفر نمودند. دادستان کل همانگونه که در اجرای امورو وظایف شان در داخل کشور با مشکلات فراوان مواجه می باشند، سفر رسمی ایشان در خارج کشور نیز با مشکلات همراه بوده است. آقای ثابت در نخستین دقایق سفرشان در میدان هوایی لندن با اذیت و بی احترامی ماموران امنیتی کشور میزبان مواجه شدند. ماموران امنیتی میدان هوایی لندن با دیدن وی با داشتن ریش داراز و سفید به سوء ظن روابط با تندروان اسلامی برای سه ساعت وی را مورد بازجویی قراردادند. البته آقای ثابت اولین و آخرین مسافر خارجی نیستند که مورد توهین و اذیت قرارمی گیرند، همچو توهین ها و آزار و اذیت به مسافرینی که سر و صورت و قیافه غربی نداشته باشند، در میدانهای هوایی آمریکا، بریتانیا و برخی کشور های دیگر اروپایی بعد از حوادث سپتمبر افزایش یافته است. گفته می شود آقای ثابت به برخی مشکلات در میدان هوائی کابل از جانب دوستان جنرال عمر خیل در هنگام سفر شان بطرف لندن ، نیز مواجه شدند. علاوتاً گفته می شود سفر رسمی آقای ثابت بحیث یک مقام مهم دولتی بدون در جریان قرار دادن وزارت خارجه افغانستان، باعث ناراحتی مقامات آن وزارت نیز شده است. زیرا مقامات آن وزارت فکر می کنند زمانیکه دادستان کل کشور خود قانون را زیر پا می نمایند، پس چه انتظاری از دیگر قانون شکنان می توان داشت. آقای ثابت برای اثبات حقانیت «جهادش» علیه فساد گسترده در افغانستان، نه تنها با مقامات بریتانوی ملاقات ها داشت بلکه با استفاده از فرصت با عده معدودی از افغانهای مقیم لندن نیز ملاقات داشتند و آنها را در جریان دست آورد ها و مشکلات در چند ماهه اخیر از زمان انتخاب شان به عنوان دادستان کل کشور قرار دادند. قبل از شروع سخنرانی آقای ثابت به وقت معینه تعدادی کمی افغانهای مقیم لندن حضور یافته بودند اما مطابق به کلتور افغانی در هر محفل، افغانها ناوقت می آیند. این محفل نیز با تاخیر خیلی زیاد شروع شد. ولی تا آمدن دیگران، کسانیکه وقت تر رسیده بودند بدور آقای ثابت حلقه زده هر کس تلاش می کرد با ایشان عکس های یادگاری بگیرند و یا برخی سوالات مختصر را مطرح بسازند، و چند پرسش در مورد حضور کمونیستان در دولت کنونی مطرح شد. مثلاً یکی پرسید ثابت صاحب شما که یک شخصیت جهادی سابقه دار هستید، چگونه حضور کمونیستانی مثل گلاب زوی ها را در دولت تحمل می کنید. در جواب آقای ثابت گفتند، برادر وقت کمونیست و مجاهد گذشته حالا باید همه باهم کار کنیم که افغانستان از بد بختی نجات پیداکند. دیگری پرسید آقای لوی سارنوال مشکل شما با مجددی صاحب چطور شد، وی حتا پیش از اختلافات شان با شما تهدید کرده بود اگر ظاهر طنین کمونیست که عضو کمیته مرکزی حزب دموکراتیک بود، در سازمان ملل متحد مقرر شود، از مقامش استعفا می دهد. و حالا درمسئله شاروال هرات تهدید کرده که استعفا می دهد، راستی چه وقت وی استعفا خواهد داد. ثابت: نمی دانم که استعفا می دهند و یا نمی دهند. ولی در مورد کمونیستان باید بگویم کدام حزب منظم از کمونیستان سابق مثل خلق و پرچم باقی نمانده. تا جاییکه من می دانم تنها مائویست ها متشکل تر از همه اند، فکر میکنم مرکز شان در وزارت خارجه باشد.
آقای ثابت در آغاز برای 45 دقیقه سخرانی نموده و در موارد مسائل مختلف از جمله مبارزه با فساد اداری در دو ولایت هرات و بلخ به تفصیل صحبت نمودند که خلاصه صحبت ایشان قرار ذیل است: 1. در ولایت هرات: بعد از تبدیلی اسمعیل خان از ولایت هرات، بی نظمی و غارت دارایی های عامه درین ولایت زیاد شده است. بسیاری مامورین از اسمعیل خان ترس داشتند و کمتر جرئت رشوت و چور دارایی های عامه را می کردند، اما والی فعلی چون خودش بیشتر از دیگران مصروف بزنس(تجارت) و سود جویی است، بناً مامورینش نیز با دست باز به فساد اداری دست می زنند. بطور مثال والی هرات انوری صاحب مصروف تجارت شخصی به مبلغ میلونها افغانی تجارت از ایران است بدون اینکه مالیه به دولت بپردازد. شاروال هرات که خود از قوم مجددیست و از حمایت صبغت الله مجددی صاحب برخور دار است سر جوال را با والی یکجا گرفته است. من شاروال هرات را به جرم سوء استفاده از مقامش برکنار نموده وی را به دادگاه کشانیده ام. ولی وی را والی هرات انوری صاحب و مجددی صاحب حمایت می کنند. مشکلات من با مجددی صاحب هم از همینجا برخاسته است. وی طوریکه شما شاید از طریق مطبوعات خارجی خبر داشته باشید تهدید به استعفا کرده. وی در واقع بچه ترسانی می کند، همه وی را می شناسند و سابقه وی به همه معلوم است. مجددی از هر چیز کرده به مقام و پول علاقه فراوان دارد. متاسفانه اسلام را هر کس به نفع خود استفاده می کند. 2. ولایت بلخ: در بلخ فساد اداری کمتر از هرات نیست. مثلاً از عایدات گمرک حیرتان در سالهای قبل میلون ها دالر که باید به دولت مرکزی سپرده شوند بین سه حزب مشترکاً تقسیم شدند: 54 فیصد را جنرال دوستم میگرفت، 33 فیصد را استاد عطا و 13 فیصد آنرا حزب وحدت. حالا وقتی می خواهم که مجرمین باید محکمه شوند، آنها پای مسائل قومی را به پیش می کشند. بطور مثال: جنرال دوستم مدعی می شود که چون من ازبک هستم از تبعیض کار می گیرند و من را بد نام می سازند، هزاره ها هم عین ادعا را دارند و می گویند که به گناه هزاره بودن ما را سارنوال محاکمه می کند. وقتی از عطا محمد والی بلخ می خواهیم که حاضر شود مساله عایدات حیرتان را در بین سالهای گذشته جواب بدهد، وی حاضر نمی شود. اخیرآ عطا نیز عین ادعا را کرد، وی مساله قومی را به پیش کشید. وی گفت که چرا سارنوال از ولایات جنوبی پرسان نمی کند که از مزار و هرات کار تحقیق خود را شروع نمود. من به جوابش گفتم که نه مزار ملکیت شخصی عطاست و نه هرات مال شخصی کسی است. همه جای خانه و ملک ماست، این به من ارتباط دارد که از کجا تحقیق می کنم و از کجا نمی کنم. شاروال مزار هم از حمایت عطا برخور دار است. من وی را نیزاز وظیفه اش برطرف کرده ام و به دادگاه معرفی نموده ام. زمانیکه به عطا تهدید کردم که دوسیه وی را به ولسی جرگه می سپارم، وی ترسیده و نرمش نشان داد و آماده همکاری در گرفتاری برخی مامورین رشوت خور مزار وبرخی ولسوال ها شد. به مجردیکه به کابل بخیر از سفر لندن برگردم، والی هرات و والی بلخ را برکنار نموده به داده گاه می فرستم. قضیه چکری را هم شاید شنیده باشید، او از حمایت استاد ربانی برخور دار است. وی به هیئت تحقیق سارنوالان توهین نموده وجرم خود را قومی جلوه داد. بالای من تهمت نموده بود که گویا من به حبیب الله کلکانی توهین نموده ام. در حالیکه من اولین پشتونی هستم که سالها قبل در پشاور در هنگام جهاد کتاب در مورد جهاد مردم بخارا علیه روسها نوشتم و در آن از حبیب الله کلکانی بحیث شخصیت مبارز خوب که(درحمایت) ازمجاهدین بخارا درمقابل روسها می جنگیدند،یاد نمودم. چکری همچنان ادعا نمود که با من اختلافات حزبی دارد که سابقه آن بدور جهاد می رسد. تا وقتیکه وی از تهمت به من و توهین به اعضای تحقیق سارنوالی معذرت نخواست، زیر تعقیب پولیس قرار دادمش. وی از ترس محکمه گاهی در خانه ربانی پنهان می شد و گاهی در خانه ضیا مسعود. من باوجود همه موانع به فضل خدا از حمایت مردم و شخص ریس جمهور برخور دارم. ذهن رئیس جمهور را مجددی صاحب با تهدید ها و آوازه اندازی هایش که بیشتر عادت همیشگی مجددی صاحب است، نسبت به کار و صداقت من مخدوش نموده بود. رئیس جمهور من را خواست و از من قضیه شاروال هرات را پرسید. من با اسناد برای رئیس جمهور اثبات کردم که مجددی صاحب زیاد خود را شخصیت پاک و ضد فساد اداری معرفی می کند ولی وی در عمل از فساد اداری زیاد بد شان نمی آید، بخصوص زمانیکه اقاربش از آن مستفید شوند. رئیس جمهور از من خواهش نمودند که به عوض به محاکمه کشانیدن افراد پائین رتبه مثل شاروال هرات، باید قضیه شیرپور را حل و فصل کنم که بسیار کلانها در آن دست دارند. اما من برای کرزی صاحب گفتم از مدت هاست که من در جستجوی راه های قانونی بررسی این موضوع هستم. زیرا قانون به گذشته برنمی گردد و خصوصاً سارنوال حق بازجویی و مداخله نظر به قانون اساسی در امور ملکیت شخصی کسی را ندارد. باید قانون را نخست تغییر داد و بعد تفتیش مسئله شیرپور آسان می شود.زیرا اگر من بتوانم مالکان قصر های شیرپور را که از پول های دزدیده شده خیرات جامعه جهانی و یا پول قاچاق هیروئین چنین قصر های میلیون دالری ساخته اند، به محاکمه بکشانم، من نه تنها به قهرمان در میان مردم افغانستان تبدیل خواهم شد، بلکه جایزه نوبل را نیز بدست خواهم آورد. اما باید در زمینه اسنادرا به محکمه نشان داد. مثال دیگر، همه ما میبینیم که انجو های داخلی و خارجی یکجا با بعضی مقامات دولتی مصروف غارت پول های جامعه جهانی اند ولی قانونی در زمینه وجود ندارد که انجو های فاسد را سارنوال به محاکمه بکشاند. برادر ها شاید شما درینجا کمتر از حقایق و مشکلاتی که من در کارم رو برو هستم خبر داشته باشید. من در کارم تنها هستم. تیم کاری همفکر ندارم. بطور مثال با چهل سارنوال به مزار رفتم و با بیست نفر به هرات. در میان همین سارنوالان همسفر من سه نفر شان در هرات رشوت گرفتند و چهار نفر شان در مزار شریف و در مزار حتا در بدل رشوت یک قالین ، به وظیفه مقدس سارنوالی خیانت کردند. اینها بودند بخشی مشکلات که خدمت شما عرض نمودم. حالا اگر سوالاتی نزد تان باشد من حاضرم جواب بدهم. اما قبل از همه از تلویزیون و فلم برداری و ثبت آوازم خود داری کنید، زیرا من می خواهم خود مانی صحبت کنم نه رسمی. من از کسی ترس ندارم اما نمی خواهم به مشکلاتم در افغانستان افزایش یابد. دادستان کل بعداً به پاسخ سوالات و نظریات حضار طور ذیل جواب دادند: . 1. سوال- جناب لوی سارنوال صاحب بسیار تشکر از صحبت های دلچسپ و جسارت تان در مبارزه علیه فساد اداری. اما تا کنون جهاد شما صرف علیه افراد پائین رتبه دولتی متوجه بوده است. سارنوال صاحب آیا امکان دارد، مسئله غصب و فروش دارایی های ملت توسط شاه سابق و یا بابای ملت و داماد شان سردار ولی نیز مورد تحقیق قرار بگیرند. و مردم مطمئن شوند که سارنوال صاحب در تطبیق عدالت بالای شهروندان کشور صرف نظر از مقام و نژاد شان یکسان عمل می کنند؟ زیرا سوال غارت و فروش دارایی های ملت توسط شاه سابق و دامادشان سردار ولی و هم چنان دست(اشتراک) وزیر مالیه احدی در حیف و میل کمک های جامعه جهانی و نصب اعضای حزبی وی در مقامات پردرآمد مالی نزد هر افغان وجود دارد. 2.لوی سارنوال- سوال مشکلی است من قبلاً عرض کردم تا حال چند تا شاروال و چند مامور خورد رتبه را به محکمه سپردم و به بسیار مشکلات مواجه شدم. دست من در مورد مقامات بالایی چندان نمی رسد. اما در مورد شاه سابق بگویم وی و داماد شان دارایی های زیاد از سابق در افغانستان داشتند و آنها را قبلاً فروخته اند و یا در حال فروش اند. مثلاً در منطقه ریشخور که آنها زمین دارند من هم دارم و من آگاهم که آنها بسیار جایداد از گذشته برای شان به میراث باقیمانده . و لی اگر کسی بالای ایشان به من عرض کند در آنصورت لوی سارنوال مطابق به قانون مجبور است، به دعوای مردم پاسخ بگوید. اما من تا حال در مورد شاه سابق و داماد شان چنین عریضه ای را دریافت نکرده ام. اما هنوز صحبت لوی سارنوال ادامه داشت، پرسنده در میان حرفهای وی مداخله نموده گفت سارنوال صاحب تا جاییکه ما معلومات داریم شاه سابق اخیراً در مصاحبه ای با خانم بکتاژ در بی بی سی در یک گفتگوی رادیویی و تلویزیونی گفته بود که پدرش نادر شاه یک آدم فقیر بود و با زندگی فقیرانه شان می ساختند و لی حالا شما می گویید که آنها زمین های زیاد را به ارث برده اند، می شود یک کمی معلومات برای مان بدهید بخصوص وقتی شما می فرمایید که زمین های شما همجوار زمین های شاه سابق است. جناب ظاهر شاه و یا پدر شان نادر شاه از کجا کردند، این زمین ها و کاخ ها را؟ و دوم اگر لطف نموده بطور مثال زمین های کاریز میر را که ملکیت مردم شمالیست و از آن به قیمت خون خود در برابر تجاوزات خارجی در سه دهه گذشته حراست نموده اند، نه ملکیت ظاهر شاه است، جناب شان ذریعه یک معامله به استاد سیاف فروختند. و سیاف زمین ها را به قیمت خیلی گران بر سر دیگران فروختند. تاجاییکه ما معلومات داریم درین اواخر میان استاد سیاف و شاه سابق اختلافات بر سر پول زمین ها بوجود آمده. 3.لوی سارنوال- نه فهمیدم چه اختلافات میان استاد و بابا بوجود آمده، من در کابل هستم خبر ندارم، شما در لندن از کجا خبر شدِید؟ 4.پرسنده- سارنوال صاحب من اگر در کابل نیستم ولی از وطن خود خبر دارم. گفته می شود که قسمتی پول های شاه سابق بالای استاد سیاف از بابت زمین های کاریز میر باقیمانده است. حالا استاد سیاف از دادن پول به شاه سابق انکار نموده می گوید« ظاهرخان هیچ پول سر مه نداره، او زمین های مردم را که ما به قیمت خون خود از آن دفاع کردیم و شاه مصروف عیاشی در خارج بود، بالای خود ما میفروشد، ما احمق پولی به کسی نمی دهیم». 5.لوی سارنوال- من اصلاً در جریان چنین دعواها نیستم. تا جاییکه من استاد سیاف را می شناسم وی آدم صادق است و اگر ازبابای ملت قرضدار باشند، حتماً پول وی را می دهند. من درین موضوع جنجال بر انگیز که شما سوال کردید، جواب بیشتر داده نمی توانم. این مسئله شخصی میان آنان است. 6.پرسشگر دیگر- حالا وقتی صحبت از استاد سیاف است، می خواستم سارنوال صاحب در مورد غضب زمین های مردم توسط سیاف در پغمان برای ما معلومات بدهید، سر و صدای این جنجال حتا در سطح رسانه های جهانی هم رسید، چه وقت شما این موضوع را تحقیق خواهید نمود؟ 7.لوی سارنوال- من در جریان مشکلات زمین ها در پغمان هستم. من استاد سیاف را از بسیار سابق می شناسم، وی یک مجاهد بسیار پاک است. از کاندیدا توری من در شورا بحیث لوی سارنوال پشتیبانی نمود و حتا بسیاری مسائل قضایی را فعلاً من با ایشان مشورت می کنم. در چند ماه اخیر که من مصروف تحقیق از فساد اداری هستم با وی مشوره میکنم. اخیراً من جهاد علیه فساد را اعلان نمودم وی به من این مشوره را داده بودند که جهاد اعلان کنم. خدا استاد سیاف را پول زیاد داده وی مال و دارایی کسی را غارت نکرده است. مسئله زمین ها در پغمان توطئه ملا عزت از رقیبان سر سخت وی بود. ملا عزت که از قوماندانهای سابقه دار جمعیت بود انتخابات را در برابر استاد سیاف باخت. در افغانستان توطئه ها علیه شخصیت های نیک نام همیشه شده است. 8.سوال- سارنوال صاحب همزمان به سفر شما در لندن مطبوعات انگلستان از زبان آقای جنرال امین الله امر خیل آمر سابق میدان هوایی کابل به نشر رسانیدند که به گفته وی مافیاو همکاران مافیایی مواد مخدر ایشان را از مقامش بر طرف کرده اند. سارنوال صاحب اگر امکان داشته باشد در قضیه امر خیل روشنایی بیاندازید؟ 9.لوی سارنوال- خوب شد این مسئله را بیادم دادید من درجریان صحبت هایم به این مسئله تماس نگرفتم نه بخاطر این که در میدان هوایی کابل در بازگشت دوستان امر خیل مشکلات برایم ایجاد نکنند. هر چند دوستان مافیایی عمر خیل در هر جای زیاد هستند، هم درکابل هستند، هم در ولایات و حتا در لندن که برای شان به زبان انگلیسی مقالات چاپ می کنند و صدای شانرا به گوش جهانیان می رسانند، هم کم نیستند. از زمانیکه من بحیث مشاور در وزارت داخله کار می نمودم وی را از نزدیک می شناسم. اگر داستان تحقیق و حاضر نشدن امر خیل را برای تان قصه کنم وقت زیاد ما و شما را می گیرد. اما همین قدر می گویم وی درین مقاله اش که دوستان مافیایی وی برایش نوشته اند، خود را قربانی مافیا معرفی کرده در حالیکه وی شریک مافیای مواد مخدر است. وی تنها یکصد وده هزار دالر یک خانه که خرید از کجا کرد، از پول معاش خود خرید؟ وی حاضر نشد که به سارنوالان جواب بدهد و حتا سارنوالان را تهدید نمود. چون کرزی به خارج بود به معاون رئیس جمهور احمد ضیا مسعود که سرپرستی حکومت را به نیابت از کرزی صاحب در آن روز ها می نمود از من شکایت کرده و وی را به من واسطه ساخت که واسطه اش را هم قبول نکردم. .10سوال- سارنوال صاحب اگر یک کمی از موضوع فساد و فساد کاری در افغانستان دور شویم و مسئله مداخلات پاکستان را مورد توجه قرار دهیم به نظر مه خیلی مهم است. تا زمانیکه پاکستان به کشتار و تخریب مردم توسط طرفداران شان در افغانستان ادامه بدهد، بحث امنیت در اولیت قرار میگیرد و مبارزه با فساد اداری جای بعدی را می گیرد. به نظر شما سارنوال صاحب پاکستان از افغانستان اصلاً چه می خواهد، حل خط دیورند و یا کدام چیز های دیگر؟ 11.لوی سارنوال- مسئله شناسایی خط دیورند ممکنست نگرانی پاکستانی ها باشد. من تاجاییکه می دانم برخی افراد داخلی و خارجی بالای کرزی صاحب فشار آورده اند، اگر می خواهد افغانستان از توطئه پاکستان نجات پیداکند، خط دیورند را برسمیت بشناسد. اما تا جاییکه من از زبان خود رئیس جمهور شنیدم گفته است حتا گردنم را ببرند من این خیانت ملی را نمی کنم و هرگز خط دیورند را که در صلاحیت من هم نیست نمی شناسم. ازین نقطه نظر شما را دل جمع می سازم. اگر داستان مداخله همسایگان بخصوص پاکستان را توضیح دهم خیلی وقت را می گیرد. من ازلحاظ قومی اچکزی هستم و ننگر هار زادگاه من هست و خودم در جهاد اشتراک فعال داشتم و از نزدیک شاهد بازی ها و اهداف پاکستانی ها هستم. پاکستانی ها در سی سال گذشته همیشه یک هدف را تعقیب نموده اند و آن تخریب زیر ساخت های افغانستان ابتدا توسط مجاهدین بعداً توسط طالبان بوده است. من شاهد صد ها و هزاران برنامه ریزی تخریب مکاتب، مدارس، فابریکه ها، بند های برق و خلاصه هر چیزی که اساس زندگی مادی و معنوی افغانستان است پاکستانی ها آنرا توسط مزدورانشان ویران کردند. من از میان دها مثال که وقت تانرا نگیرد، دو مثال زنده را که خود از نزدیک می دانم برای تان قصه می کنم: در سالهای آغازین جهاد در ولسوالی سرخ رود ولایت ننگر هار عده ای از مجاهدین ننگر هار مهمان برادرم که خودش یکی از شخصیت های معتقد به جهاد بود، شب مهمان شدند. فردای آن مهمانان مجاهد برای برادرم گفتند، حالا می رویم وظیفه داریم تا مکتب را بسوزانیم. برادرم برایشان گفت به لحاظ خدا برای چه اینکار را میکنید، این یگانه مکتبی است در ولسوالی ما که به بسیار مشکلات اقتصادی ساخته شده و تا فرزندان ما بی سواد نمانند. اما مجاهدین پافشاری کردند به هر ترتیبی که میشود، ما این مکتب را حتماً پیش از برگشت ما به پاکستان باید بسوازیم در غیر آن ما در جهاد خود ناکام می مانیم در حالیکه دیگر مجاهدین با دها دست آورد سوختاندن مکاتب، تخریب پل ها و تخریب موسسات رژیم کمونست به پاکستان بر می گرددند. ما نمی خواهیم که کسی به ما بگوید که شما مجاهدین دروغین و بی غیرت هستید.برادرم برای شان گفت آیا شما غیرت جهادی تانرادرسوختاندن مکتب اطفال تان به اثبات می رسانید؟ آنها گفتند کاکا شما یک لقمه نان دادید و حالا بسیار گپ می زنید. برادرم برای شان گفت من را بسوزانید اما مکتب ما را نسوزانید. بعد از پافشاری های زیاد مجاهدین مکتب سوز واقعیت را گفتند که پاکستانی ها به ایشان وعده کرده بودند، در بدل سوختاندن هر مکتب و تخریب موسسات دولتی و عامه برای شان پول، سلاح های مدرن و رتبه قوماندانی می دهند. در غیر آن آنها را بحیث طرفداران دولت شماریده به قتل خواهند رسانید. به هر تر تیب، مجاهدین تیل انداختند و مکتب را سوختاندند و لی مردم منطقه آمدند، آتش مکتب را خاموش کردند. مجاهدین مکتب سوز همان روز به پاکستان رفتند و گزارش دست آورد خود را به آی اس آی داده و انعام و رتبه قوماندانی گرفتند. برادران عزیز این یک مثال کوچک بود که عرض کردم. حالا طالبان عین کار را می کنند، از کشتار و ویرانی هیچ چیزی دریغ نمی کنند. اما هنوز مثال دوم را که لوی سارنوال وعده داده بود، نگفته بود، یکی از حضار یک مرد جوان که فکر می شد 30 ساله باشد، ناگهان عصبانی شده تلاش کرد که صحبت های آقای ثابت را قطع نماید. اما حضار که سخت غرق در شنیدن داستان مکتب سوزی در ننگرهارشده بودند، پسر مذکور را نگذاشتند که باعث قطع صحبت های آقای ثابت شود. باید گفت این مرد قبل از واکنش اش در برابر صحبت آقای ثابت در آغاز محفل در یک صحبت طولانی و خیلی خسته کن خلاف موضوع بحث نموده ابتدا خود را تکسی ران در لندن معرفی کرد و سپس از آقای ثابت ستایش بی حد نموده حتا در وصف وی یک پارچه شعر پشتو بنام« ای ثابته تا خپل شهامت ثابته کر» سروده بود و خود و پدر خود را از مجاهدین سابقه دار معرفی نموده بود. وی بسیار افتخار آمیر صحبت می نمود حتا کسی را به گپ زدن نمی ماند. اما همینکه خلاف انتظارش لوی سارنوال که خودش یک مجاهد سابقه دار است، در مورد اهداف پاکستانی ها در دور جهاد صحبت می نمود، تغییر عقیده داده و پشیمان از شعرگفتن در وصف آقای ثابت شد. اما حمایت حضار از صحبت های لوی سارنوال باعث شد که جناب لوی سارنوال مثال دوم را که وعده داده بود، ادامه بدهند. مثال دوم را آقای ثابت در مورد تلاش تخریب بند برق نغلو و سروبی این طور ارائه کردند: در اواخر رژیم داکتر نجیب الله پاکستانی ها طرح تخریب بند برق نغلو و سروبی را با برخی قوماندانهای خیلی نزدیک و با اعتماد شان در میان گذاشتند. برای تخریب بند برق آنها یک لشکر جداگانه از مجاهدین، ننگر هار، کنر و لغمان تشکیل داده در راس آن یکی از قوماندانهای خیلی وفادار بخود راکه اصلاً از این مناطق نیست قرار دادند. آنها عملیات تخریب بند های برق نامبرده را شروع کردند ولی خوشبختانه رژیم نجیب توسط بمبارمانهای هوایی اکثریت تخریب کاران را کُشت و یا مجبور به فرار نمود. هر چند تخریب کاران چند بمب را به بند برق پر تاب کردند ولی نتوانستند کدام آسیبی به بند برق برسانند. اما همین قوماندان کلان شان زخم در پای برداشت و حالا وی در حکومت کرزی صاحب یک وزیر خیلی قوی است. با شنیدن این حرف که وی هنوز وزیر در کابینه کرزی است، در میان محفل غلغله بر پاشد و هر کس ازیک دیگر می پرسید این وزیر کی خواهد بود. کسی که محفل را گردانندگی می کرد بیشتر از دیگران پافشاری نموده از آقای ثابت خواست لطفاً ثابت صاحب نام این وزیر را افشا کنید. اما ثابت گفت نمی خواهم برایم مشکلات بیشتر ایجاد کنم و پاکستان و دوستان شان را که در افغانستان در قدرت هستند، علیه خود تحریک کنم. صرف می خواستم که اهداف ویرانگرانه پاکستان از زبان خودم بحیث یک مجاهد که شاهد آن بودم صادقانه برای تان قصه کنم. اما عده یی بازهم پافشاری داشتند که حتماً نام وزیر را افشا کند. در اوج صحبت حضار بود که یکی از حضار بدون اینکه خود را معرفی کرده باشد، گفت برادران همه این وزیر را می شناسند، چرا لوی سارنوال صاحب را به مشکلات در وطن مواجه می سازید، می خواهید از دهن وی این حرف را بشنوید وخود تان آرام در لندن نشسته اید. برخی ها گفتند پس اگر نمی ترسی خودت بگو، در نتیجه پافشاری حضار نام این فرد« جنرال رحیم وردک» وزیر دفاع فعلی کابینه کرزی صاحب معرفی شد. بعداً آقای ثابت به خاموشی اکتفا نموده در رد و تایید این حرف چیزی نگفت و همه قناعت کردند. بعد از نقش مجاهدین در تخریب افغانستان برخی حضار در مورد پیدایش طالبان و ماموریت کنونی طالبان پرسیدند. آقای ثابت در مورد داستان پیدایش و ماموریت تخریب کارانه طالبان و حمایت آنها از طرف پاکستانی ها صحبت خیلی جالب نمودند و حقایقی را پیرامون طالبان گفتند که کمتر کسی جرئت گفتن آنرا دارد. در قسمتی از صحبت های شان لوی سارنوال چنین گفتند: بعد ازینکه پاکستان موفق نشد رژیم دلخواه خود را که در هنگام جهاد برایش بعد از شکست شوروی سابق تدارک دیده بود، در کابل به قدرت برساند، دست به ساختن گروپ نظامی از طالبان، عمدتاً از میان اهالی قندهار، هلمند و ارزگان زد. آی اس آی در آغاز یک برنامه تجربوی را که ظاهراً هدفشان انتقال کاروان تجارتی از سپین بولدک از راه قندهار و هرات به آسیای میانه بود، توسط طالبان موفقانه انجام داد. در راس این کاروان نصرالله بابر قرار گرفت که بعد ها تا دریای آمو قومانده طالبان را در دست گرفت. آی اس آی در آغاز عملیات سپین بولدک را که در دست تنظیم های مجاهدین بود و باهم دیگر در کشمکش قرار داشتند، با یک دیسانت هوای از تسلط شان بیرون کشید، بعد طالبان را باکاروان تجارتی وارد قندهار نمودند، نخستین دست آورد های طالبان هم از طریق زور و هم دادن رشوت به قوماندانهای تنظیم های جهادی مخالف که همه مردم از آن به ستوه آمده بودند، راه را به پیش رفت کاروانهای تجارتی پاکستان باز نموده و بطرف شهر قند هار، هلمند پیش رفتند. نخستین تجربه موفق طالبان و تسلط به ولایت قندهار تمام سیاست سازان پاکستان بخصوص آی اس آی را تشویق به تقویت طالبان بحیث یک پروژه سیاسی- نظامی نمود. از همان روز تا به امروز تمام سرمایگذاری های خود را پاکستانی ها بر سر طالبان بحیث گروه مغز شویی شده و بی شعور برای پیاده کردن اهداف استراتیژیک شان نمودند. حتا امروز با وجود اینکه تمام جامعه جهانی پاکستان را زیر فشار قرار می دهند، اما پاکستان از هر چیز خود تیر هست، اما از حمایت طالبان تیر نیستند. می گویند تمام آرمانهای دیرینه پاکستان را طالبان بحیث یک پروژه خیلی موفق بر آورده می سازند. تمام جهان یک طرف است و ولی پاکستان با طالبان در طرف دیگر اند. 12. سوال شد که در ساختن پروژه طالبان آمریکایی ها مثل پاکستان نیز شریک بودند و حالا هم با طالبان معامله می کنند و در هلمند انگلیس ها در معامله با طالبان پیش قدمتر از آمریکایی ها شدند. پاکستان بدون اشاره آمریکا هیچ کاری را نمی کند. 13. لوی سارنوال- این درست است که پاکستان ظاهراً متحد آمریکا است. دیروز در آغاز جهاد که شوروی ها در سرحداتش رسیده بودند پاکستان حرف آمریکا را می شنید ولی وقتیکه جهاد موفق شد، حالا نه پاکستان و نه لادن حرف آمریکا را می شنوند.آنها شکست شوروی را قبل از همه محصول کار آی اس آی می شمارند نه محصول خون دو میلیون شهید افغانستان و یا محصول کمک های سیاسی و مالی غرب. زمانی که طالبان را پاکستانی ها بحیث امتحانی در افغانستان وارد می نمودند ، آمریکایی ها از آن هیچ اطلاع نداشتند و آنها بعد از ختم جهاد افغانستان را به حال خود شان رها نموده بودند، اما زمانیکه طالبان بحیث قدرت در ولایات هلمند، قندهار وارزگان تبدیل شدند،پاکستانی ها عربستان سعودی، انگلیس و آمریکا را تشویق نمودند که بر سر پروژه جدید بنام طالبان سرمایگذاری نمایند. در نتیجه امریکا دلچسپی گرفته و مسئله یونیکال را بخاطر نفوذ در آسیای میانه وارد میدان نمودند. من با مسئولیت می گویم ازین به بعد موفقیت های طالبان در جبهات جنگ مرهون نه تنها پاکستان بلکه آمریکاییها نیز است. حتا لادن هم روی تصادف در کنار طالبان قرار نگرفتند و تا یازدهم سپتمبر آمریکا خاموشانه همه فعالیت های لادن را در افغانستان می دید و لی هیچ واکنشی نشان نمی داد. یک حقیقت دیگر را نیز در مورد طالبان می خواهم بگویم،ملا بورجان را آی اس آی در آستانه تسخیر کابل به قتل رسانید. زیرا پاکستانی ها بخاطر اینکه سر نوشت کابل را بدست خود گرفته باشند وی را به قتل رسانیده قومانده تسخیر کابل را نصرالله بابر بدست خود گرفته و مستقیماً برای تسخیر شمال وارد مذاکره با جنرال دوستم شد که شما حتماً از آن آگاهی دارید. در حین گرمی صحبت آقای ثابت که همه دقیقاً به حرف های وی گوش می دادند، یکی از حضار پرسید که پس راست است که داکتر نجیب را هم نصرالله بابر کشتند و مسئولیت آنرا طالبان بطور علنی پزیرفتند؟ 14. لوی سارنوال- من دقیقاً نمی دانم که نصرالله بابر در قتل نجیب دست داشت و یانه شایعات در مورد مرگ وی زیاد است حتا گفته می شود برخی رفقای هم رزم وی که کودتای شان در سال 1990 ناکام شد و بعد ها به پاکستان پناهنده شدند، درین قتل نیز دست داشتند. این ها تانکهای طالبان را در تسخیر کابل رهبری می کردند. اما من بحیث مسلمان گردن خود را در زمینه بسته نمی کنم. 15.سوال- سارنوال صاحب ما می دیدیم که طالبان تعداد شان در آغاز بسیار کم بود و از حمایت مردم برخور دار شده و لشکر بزرگ را ساختند که می توانست خطر به خود پاکستان هم باشند؟ 16. لوی سارنوال- بلی طالبان هر قدر مناطق بیشتر را می گرفتند، به همان اندازه صفوف نظامی شان زیاد شده می رفت. اما من تا جاییکه می دانم طالبان مدرسه یی و یا اگر اینطور بگویم طالب اصلی به مراتب کمتر از جنبش طالبان بود. طالبان هر قدر مناطق بیشتر را می گرفتند، گروه های مسلح مجاهدین یا از ترس و یا بخاطر انتقام گیری از رقبای شان با طالبان یکجا شده و در تداوم کشتار و تخریب زیر ساختهای افغانستان احکام پاکستان را عملی می کردند. امروز شما ببینید طالبان عمدتاً در قندهار، هلمند و ارزگان سر بلند کردند. این مناطق اصلاً آشیانه طالبان به شمار می آیند. در مناطق مشرقی و جنوبی افغانستان برخی گروه های مجاهدین سابق فعال اند که شهرت به نام طالبان دارند. خدا کند جرگه ای که در پیش روست این مشکل نا امنی را حل کند و قبایل نگذارند که تحت نام فرزندانشان پاکستان افغانستان را ویران نموده وجامعه جهانی را ناکام ساخته و باز تباهی و جنگ داخلی را شعله ور کنند. هنوز لوی سارنوال صحبت های خود را پیرامون افشای ماهیت طالبان و جنگ ها در مناطق افغانستان به پایان نرسانده بودند که باز یک نفر که بیشتر فکر می شد از قندهار باشد، با عصبانیت داخل صحبت لوی سارنوال شده به لهجه قندهاری، گفت:« ثابت صاحبه! بس کوه د طالبانو غیبت، تول پوهیژی چه طالبان در افغان اصیل بچیان او صادق مومنان دی، راضی چه به اصل مطلب راشو، خپل مسلک د فساد مبارزه کول صحبت وکرو». آقای ثابت گفتند: من از اول گفتم که در مورد موضوعات سیاسی از من پرسان نکنید، من سیاست مدار نیستم، اما در نتیجه پافشاری شما من صحبت سیاسی کردم که بعضی «ورونو» ناراحت شدند. اگر مرا تور بدهید من صادقانه تا فردا حرف های زیادی به گفتن پیرامون مشکلات سیاسی دارم می توانم برایتان قصه کنم. ولی حالا می بینم که حوصله شنیدن شانرا ندارید. خوب حالا از من سوالات مسلکی کنید. 17.سوال-لوی سارنوال صاحب اگر اجازه بدهید من یک سوال راجع به زندگی شخصی خود شما می کنم اکثراً گفته می شود که شما سابقه عضویت در حزب اسلامی آقای حکمتیار دارید واین در نتیجه تاثیر میگذارد در کار تحقیق شما ؟ 18.لوی سارنوال- اگر سابقه حزبی خود را توضیح دهم بسیار وقت شما را می گیرد. بطور مختصر به جواب سوال شما می پردازم: جهاد تازه آغاز یافته بود و من در آنوقت از ترس کمونست ها در پشاور پناهنده شدم. در این وقت با استاد سیاف که تازه از زندان کمونستان رهایی یافته بود، آشنا شدم وی از من دعوت نمود که با وی در ساختن حزب وی کمک کنم. مدتی با استاد سیاف بودم. بعد ها من حزب وی را رها کردم و با حزب حرکت مولوی نبی پیوستم. این حزب را هم بعد ها رها کردم. یک روز من را حکمتیار صاحب در پشاور دید و گفت نزدم بیا ترا کار دارم، نزدش رفتم وی نیز از من خواست که با او بپیوندم. در حقیقت عضویتم در حزب اسلامی از همین صحبت با حکمتیار صاحب شروع شد. بعد ها زمانیکه در رادیو صدای آمریکا در واشنگتن کار می کردم، از بس که بر نامه های این رادیو را برای تبلیغ حزب اسلامی استفاده می کردم، این را دیو به عوض رادیو صدای آمریکا مشهور به رادیو« صدای حکمتیار» شهرت یافت. در نتیجه همین گرایش من به نفع حکمتیار صاحب بود که از رادیو صدای آمریکا اخراج شدم. در هنگامیکه آمریکا را ترک می گفتم به قصد پشاور از حکمتیار خواستم که سه صد هزار دالر برایم بفرستند تا یک خانه را که در آمریکا به مبلغ هشت صد هزاردالر خریده بودم، ضرورت داشتم که قسمت قسط آنرا بپردازم در غیر آن خانه از دستم می رفت. اما حکمتیار در بدل تمام خدماتم که با عث اخراجم از رادیو حتا امریکا شد، این مقدار پول را برایم نداد. به هر تر تیب من از منابع دیگر پول قسط خانه را دادم ولی وقتی به پاکستان آمدم حزب وی را ترک گفتم. من در پشاور بحیث استاد ایفای وظیفه نمودم و بعد ها در حکومت انتقالی در تبعید که در پشاور ساخته شد بحیث وزیر عدلیه توظیف شدم. من حالا عضویت هیچ سازمان را ندارم. مطابق به قانون اساسی افغانستان قضات، سارنوالان باید همه غیر حزبی و غیر سیاسی باشند. برخی مخالفین من از جمله آقای چکری، ربانی و عطا محمد عضویت به حزب اسلامی را بحیث تبلیغات علیه من استفاده می کنند. اما از میان حضار یکی سوال کرد، تنها ربانی، عطا و یا چکری نیست که شما را متهم به گرایش به حزب اسلامی می کنند، اخیراً رمضان بشردوست هم شما را متهم به این گرایشات نموده است، درین مورد چه نظر دارید؟ 19.لوی سارنوال- بشر دوست علیه هرکس تهمت می بنند وی بالای خود هم قهر است . صادقانه می گویم وی مشکل روانی دارد، اصلاً بشر دوست دیوانه است جای وی در پارلمان نیست، وی جای خود را غلط کرده، جای اصلی وی شفاخانه علی آباد است. از دست چرندیات گویی وی همه پارلمان به فغان آمده اند. نزد بشر دوست غیر از خودش دیگر تمام مردم افغانستان خائن اند. نمی خواهم وقت گرانبهای تانرا در مورد بشر دوست که هر گز ارزش بشر دوستی را هم ندارد، ضایع سازم.
20.سوال- سارنوال صاحب مجاهدین مصروف چه کار ها درین روز ها هستند؟ 21.لوی سارنوال- مجاهدین مصروف توطئه هستند. 22.سوال کننده – ثابت صاحب! من سوال جدی کردم. 23.لوی سارنوال- من هم جدی جواب دادم مزاخ نمی کنم. بسیاری رهبران مجاهدین از ربانی تا مجددی مصروف تخریب من هستند.یک زمانی برنامه و اساسنامه حزب بعضی تنظیم ها را خود می ساختم. ولی زمانی که مسئله رای دهی برای من در ولسی جرگه شد، یکی از کلانهای اپوزیسیون که نامش را نمی گیرم به همه گفته بود که برای من رای ندهند. اما زمانیکه من بحیث لوی سارنوال( توظیف) شدم، برایم زنگ زد و گفت که یک نفر را برایت روان می کنم، وی را سارنوال بدخشان مقرر کن. من نفرش را مقرر نکردم. وی مصروف توطئه علیه مه است . در افغانستان این کلتور شده که بدون واسطه کسی را در جای مقرر نمی کنند. 24.ناگهان حرف های لوی سارنوال را یکی از حضار قطع نموده، چنین پرسید: ببخشید سارنوال صاحب واسطه تقرر شما در مقام فعلی تان کی بود، خارجی ها و یا داخلی ها؟ 25.این سوال ناگهانی نه تنها خنده حضار را در پی داشت بلکه لوی سارنوال را در موقعیت دشوار قرار داده کلمات اخیر وی در مورد «کلتور واسطه در افغانستان» فضای محفل را دچار هیجان نمود. هم چنان صحبت های ملایم و صمیمی را که تا کنون از وی چهره محبوب در میان حضار ساخته بود و هر بخشی صحبت های وی مورد تائید و کف زدنهای حضار مواجه می شد، بعد ازین مزاج وی تند تر شده رفت و حرف هایش جذابیت خود را از دست داد در نتیجه لوی سارنوال گفت بیایید که صحبت ها را درین جا قطع کنیم، دهن من را زیاد باز نکنید که حوصله شنیدنش را هم نخواهید داشت. واقعیت اینست که چند شب است خواب نکرده ام و به تائید حرفهایش رو بطرف دسیتارش کرد که با وی از کابل همراه بود. اما باز هم سارنوال به برخی سوالات اضافی در اخیر محفل پاسخ دادند. در ختم محفل هر کس از یک دیگر شان می پرسیدند که به نظر شما این سارنوال انقلابی را چگونه یافتید؟ یکی میگفت جبار ثابت آدم صادق، قاطع، دلیر و مجرب است. دیگری می گفت لوی سارنوال آدم ملی وطنپرست ، ضد پاکستان و ضد برگشت طالبان به قدرت است. برخی دیگر وی را آدم عصبی، تند مزاج شمرده و متهم به گرایشات شدید قومی و حزبی می کردند. گروهی دیگر وی را شخصیت انتقام جو و شهرت طلب توصیف کردند. در میان حضار برخی ها تبصره می کردند لوی سارنوال بیشتر در تحت تاثیر سیاف قرار دارد. به هر تر تیب موفقیت وی در مبارزه علیه فساد اداری یکی از آرزوهای مردم افغانستان است.
ختم
|
گفتمان