آخرین وصیت امیر عبدالرحمن خان به ولیعهدش امیر حبیب الله
فرزند عزیزم! پوشیده مباد آنکه من در حیات خود زمام حکومت را بتو سپردم میدانم که این حرکت بلاشک از نظام حکومت های دول غربی و شرقی مخالف است لاکن غرض من در ین محل آنست که ترا از طرز حکومت و اجراات آن با خبر گردانم و هم فرصتیکه مملکت را مالک و بر اریکه سلطنت جلوس نمایی صاحب تجربه و بلدیت باشی. بعلاوه مقصدم اینست که مقام و رتبه، ترا روسای قبایل افغانستان دانسته از قوه، تو خائف و به پیروی آراء و افکار تو مطیع و منقاد باشند. اکنون من اراده دارم که آخرین کلمات نصیحت آمیز خود را برایت بگویم یقین نما اگر به خط مشی من رفتار نمودی مملکت به امن و سلامت خواهد بود . نیز آنطور خطایی را در حکومت خود مرتکب نخواهی شد که اوضاع نفوذات را نتیجه دهد. وصایای من اینست : 1- ای فرزند بر تو واجب است که بر مبادی دین شریف خود متمسک بوده مقام اول و مهم را قبل از مشاغل و سیاست خود منصب مذهبی تعیین نموده به واجبات مخصوص آن جدآ پایبند باشی و بعبارت دیگر لازم است که در دیانت و تقوا نظر بعموم رعایا تقدم نموده جمیع حسنات را اجرا نمایی. 2- لازم است که بغرض سعادت قوم و استراحت رهیت و ثبات پایهء امنیت و آرامی در اطراف مملکت نهایت کوشش و اهتمام نمایی و باید بدانی که کامیابی و نجات بلاد به ثروت موقوف است و ثروت و نفوذ بدون زراعت و تجارت و صنعت میسر نمیشود و ترقیات اینها به تعلیم و تربیهء عمومی احتاج دارد. فرزندم !قوم ما تا کنون در ابتدای درجات مدنیت میباشد و افراد شان بجانب تحصیل علوم و تنویر افکار همت و توجه نمی گمارند، من از دل خواهشمندم که بغرض تاسیس مکاتب عرفانی و انتشار انوار آن در تمام اطراف افغانستان به اصولیکه در بلاد غربیه وجود دارد اقدامات نمایم، لاکن امثال هم چه مطالب بلند بمجرد اراده در اندک زمان میسر نمیگردد، زیرا این مقصد به نمو و ترقیات تدریجی محتاج است بر شما لازم است که در زمان حکومت خود عطف توجه تامهء خود را به این موضوع مهم گماشته یقین نمایی که احیای این مطلب بزرگ از مقدس ترین فرایض شماست زنهار در ملت خود حس ذوق و رغبت تعلیم و تربه را تولید نموده دروازهء این مقصد و آرزوی مقدس ما را بگشایی. 3- چون بعد از مدت قلیلی زمام مهام حکومت بتو تسلیم شدنی است ، آن وقت بهترین و عاقل ترین و بزرگترین و معتبر ترین رجال ملت خواهی بود. پس در حسن گذاره و اخلاق مامورین و منسوبین خود نهایت غور و خوض نموده با رعیت خود به لطف و محبت پدرانه رویه کنی! تا آنه از شفقت و محبت تو به سعادت و راحت خود یقین کنند زیرا این محبت موجب بزرگی منزلت تو گردیده وقارت را به انظار آنه می افزاید، لاکن با اجانب این وضعیت و معاملهء پدرانه را معمول مدار، تا جسارت و بیباکی آنها اضافه تر نگردد. 4- بر تو لازم است که کار روائی های اشخاص خود را تقدیر نمایی و هم فضلیت افرا برجسته، مملکت را فراموش نکرده آنها را با عزم و خوشوقت ساخته حوصله، ایشان را بیفزایی تا به خدمت تو به نهایت دقت و اخلاص و استقامت بیشتر اقدامات نمایند. 5- از لحاظ و خاطر داری و رعایت سابقه پرهیز نموده در غوررسی مظلوم از ظالم و باز خواست از مجرم اگر چه مجرم پسر و پارئ جگر تو باشد هیچ مضایقه نکنی زیرا با این شیوه دلهای عموم آنها را شکار و مطیع و منقاد خود خواهی ساخت. 6- اجانب را بدریافت هرگونه حقوق و امتیازات فرصت مده و اگر آنها را به تحصیل ادنی امتیازی نایل سازی گویا بدست خود برای خرابی و بربادی مملکت خود تمهید می گذاری. 7- طوریکه حکومت برطانیه با من تا کنون با اوضاع مسالمت کارانه و مصالحه آمیز پیش آمده تو هم با آنها چون من روش نما لاکن به هر حال نصب العین خود را باید به امنیت و استقلال افغانستان دوخته باشی. 8- از نخستین واجباتیکه نفس خود را با آن باید مکلف بنمایی همانا حمایت مصالح رعیت باید باشد. 9- آن موادیکه به مسایل سیاسی تعلق می گیرد، لازم است که در حل و فصل آن به وزرا و اعوان خود اعتبار نکرده بر مسایل جزوی و کلی آن شخصآ اهتمام و غور نمایی. 10- لازم است که قوای حربی تو طوری مستعد و آماده باشد که گویا فردا بمیدان جنگ یک عسکر قوی را در مقابل آنه سوق میدهی. ای فرزند! تجارب عصری ما را خوب دانسته ساخته باید که که از فرصت استفاده نمود، یقین نمائیم که قشون ما همیشه به یک پیمانه، کلی مستعد و حاضر باشند،سپس در اوقات سلم و راحت تزئید آلات جنگ و ذخایر حربی را فراموش نکنی ، زیرا در زمان جنگ قشون تو عنداضروره به آذوقه و ذخایر و آلات مکلفیهء حربی محتاج بوده وتهیهء آن در آن زمان دشوار است. 11- بر سلاطین لازم است که در تولید محبت و دلجویی قشون کوشش کنند ، یعنی عساکر هود را چنان خوشوقت و سعادتمند نگاه دارند که نسبت به حقوق و دوستی انه در موقع لزوم پشت نگردانند و به کمال شوق، حیات خود را در وفا به شوونات ایشان از روی محبتی که نسبت به آنها دارند نثار کنند. دانسته باش که عساکر جان عزیز خود را در مقابل مراتب و معاشی که به آنه داده میشود میفروشند، اگر در اوقات سلم با آنها در رعایه، این موضوع مراعات کرده نشود به ایام سختی در فروش جانهای خودشان ولو به قیمت گران تر و سنگین تر هم تمام شود با شما بخل خواهند ورزید. فرزند من! بدان بیت المال حکومت ملک و مال ملت است سلطان یا امیر در پول بیت المال بدون امانت و محافظت حق دیگری ندارد هرگاه حاکمی در مصالح شخصی خصوصی بصرف مالی که در نزد او امانت گذاشته شده اقدامات نماید. در مقابل حقوق ملیون ها امانت دهنده که به امانت داری و صداقت او اعتماد و اعتقاد نموده اند، خائن شمار میرود. پر واضح است که خائن در انظار ملت هیچ قیمت و اعتبار ندارد و در نزد خداوند تعالی و خلق مبغوض شناخته میشود باید که بیت المال همیشه پر و مملو باشد زیرا نسبت به نداشتن دیگر چیزها در قلت بیت المال ضعف و ناتوانی حکومت زود تر و بیشتر تر ظاهر میگردد. همچنان بر تو لازم است که در اقسام واردات ومصارفات غور و خوض نموده آنچه مقدور و ممکن باشد در تزئید و تولید ثروت بیت المال وسایل(از چاپ مانده است) اتخاذ نمائی تا در اوقات مناسب به تجهیزات حربی ووسایل سیاسی و تجارتی صناعتی و تعلیمی موفق شده بتوانی زیرا عصر و ضرورت، انسان را به تمام این امور محتاج می سازد، پس با این اسلوب محکم و نظام صحیح رفتار و عمل نما تا به دولت و قوت و عزت خویش در حیات موفق شده بتوانی. منبع: تاج التواریخ، امیر عبدالرحمن خان، جلد اول و دوم، میزان 1375 ش،مرکز نشراتی میوند
|