سرِ اجمل بر پتنوس
چرا افتاد نقشبندی ؟ بزیر تیغ دیوبندی ؟ به این تندی به این تندی زمین از جا نمی جُنبد بَرجُنبید کمین از جا نمی جُنبد بر جُنبید غمین از جا نمی جُنبد بر جُنبید
جیا کومو جیا کومو دریور پیش چشمت از پس گردن دوتا گردید نمی جُنبی؟ سر مستانۀِ اجمل به پیشواز حمل از تن جدا گردید نمی جُنبی؟ هَریرُود از لبِ چند بی کفن موج صدا گردید نمی جُنبی؟
سخن از نقش ِدار ممنوعه قصه از یادِ پار ممنوعه صدا با نقدِ جار ممنوعه همه چیز بی حصار ممنوعه غصه بر خون یار ممنوعه
زبانت چیغ سرشکت سنگ مادرجان دهانت خشک نگاهت جنگ مادرجان گلویت بُغض دلت آتشفشان تنگ مادرجان جوان غلتید تنش هفت رنگ مادرجان بسوی تیغ فرستم آسمان ننگ مادرجان
سر ِ اجمل بر پتنوس میدانم تن ِ اجمل چون آبنوس میدانم ندارد جُلوه ی کارتوس میدانم
بپُرسانید بپُرسانید بپُرسانید زنقشبندی بپُرسانید زدیوبندی بپُرسانید ز زندانبان ززآن بندی
8 اپریل 2007 پویا سرمدی
|