زندگی

اکرم عثمان

چهرهء برجسته در فرهنگ و هنر و شخصيتِ ملی افغانستان

احمدشاه عبادی

 

نوشتن در موردِ داکتر اکرم عثمان، نويسنده، محقق و دانشمند توانای افغانستان کاريست از همه جهتها دلپسند؛ زنده گی از سالهای نوجوانی با يأسها و اميدها، ناهمواری و نابرابری و بيعدالتی همه و همهء اين ها ميطلبيد تا اکرم عثمان را به چهره يی برجسته در فرهنگ و هنر و جامعه شناسی تبديل کند؛ پايداری و روشن گام برداشتن و نگهداشتن چراغ زنده گی حاصل تلاشهای وی بوده است، او را به حق ميتوان يکی از ستونهای پُرفروغ اين روشنايی دانست، بدون او داستان و قصه نويسی معاصرِما ناتوان حرکت ميکرد. جز خدمت به خلق و پيشرفت کشور کار مهمتر ديگری نداشت، چون انسانِ عاشق، غرورهای کاذب فردی در عرضهء خدمت را کنار گذاشت، تا به انجام اين همه کار و وظيفهء انسانی نايل آيد، او از آن کسانی نبود که ناگهانی می آيند و ميروند و در نهايت در گوشهء عزلت ميمانند تا دستی برآيد و آن ها را دوباره به جريان عظيم دريای زنده گی سوق دهند. اکرم عثمان، يا صدايش با داستانهايش- يا آفريده هايش از نيم قرن بدين سو به زنده گی درونی ما، به زنده گی معنوی ما غنا بخشيده است.

 ما، اين شانس و اقبال را داشتيم تا در آغوش پُرمهر، نفسهای حق طلب را به جان دريافت کنيم و هيچ گاهی در بند اين نبوديم که ايده ها و نگرش بزرگان و انديشه ورزان ما در کجای فصلهای ارزشگذاری شده يا ناشده قرار ميگرفت، مهم برای ما اين بود که چقدر اين متفکران عاشقتر، خدمتگزارتر و صادق بودند و دردها و رنجها و تواناييها را تجربه کرده بودند، از آفريده های شان آموختيم که ديروز را بشناسيم، امروز زنده گی کنيم و فردا را حقيقی تر تصور کنيم.

 من، اکرم عثمان را در پيوند هنر و فرهنگ شناختم، نی در سياست و نی در حزب و در مدار پُراقتدار زور و قدرت و ثروت.

 آن روزگاری که برنامه های راديويی مجله، ترازوی طلايی، از هرچمن سمنی و زمزمه های شبهنگام راديو نشر ميشدند، راديو در آن وقت به عنوان بزرگترين مرکز تبليغی رژيم، تحميق کنندهء مردم بود- که از اين لحاظ مردم و شنونده گان را از آن بُريده بود؛ اما، وقتی که اکرم عثمان، رفيق يحيايی، داوُد و محمود فرانی، لطيف ناظمی، عبدالله شادان، روستا باختری و . . . چنان برنامه های ارزنده يی عرضه ميکردند، شنونده گان و مردم به راديو علاقه مند شدند. اين فرهنگيان همه از شرافت عالی و حرفه يی برخوردار بودند و چهرهء برنامه های ادبی، هنری و اجتماعی را تغيير دادند، راديو با همه نارسايی فنی و اداری با عرضهء برنامه های باکيفيت شنيدنی تر شد، محافظه کاری و هوشياری سياسی فراوانی در عرضهء مطالب داشتند که ناشی از پخته گی شان بود، اهميت شان در مديريت فرهنگی و هنری راديو افغانستان بزرگ بود، تأثيرگذار بود، مديريت، نگرش اجتماعی، علوطبع و منش انسانی اکرم عثمان نی تنها در راديو، بل در هر محيطی که انجام خدمت مينمود کمک کرد تا آن محيط از سامان و توان بيشتری برخوردار شود، در راديو جريانی را هدايت کردند که تا امروز هنوز خاطرهء آن دوره فوق العاده بوده و هست.

 با تغييرهای اجتماعی و بازشدن فضای هنری و فرهنگی اکرم عثمان در کارهای تخصصی خود فعالتر شد. در اکادمی علوم افغانستان در مشاوره های خصوصی و گاهی اداری و سياسی نقش بزرگی ايفا نمود، در دورهء ناگواريهای مهاجرت که بسياری نويسنده گان و هنرمندان توانمند ما نتوانستند با حداکثر ظرفيت، آرامش فکری و روحی کارشان را ادامه دهند، سختيها و گاهی بی مِهريها چنان روح هنرمند را آغشتهء درد کرد که توان و قدرت انجام و پايان را از او گرفت، در چنين هوا و فضا و احوالی، اکرم عثمان فعالانه به عرضهء کارهای علمی و فرهنگی ميپردازد. انتشار داستانهای تازه، رُمان بزرگ کوچهء ما، مقاله ها، تبصره ها و سرمقاله های فراوان در مطبوعات دَور مهاجرت علی رغم درد و رنج ممتد که فيل را از پا می اندازد- را عرضه نموده اند که بخشی ديگری از عرصهء خدمتهای شان به جامعهء ما ميباشد.

 اگر امروز چنين انسانهايی هستند که توانی دارند، جانی دارند از بقايای عشق باطنی و چشمهء جوشان درونی آنهاست بس.

 اگر اکرم عثمان {ها} نتوانند دانش و هنرشان را به جوانها و به جامعه منتقل کنند، ميدانيد چه خواهد شد؟

 خانه از ذوق تُهی و روح و روان دچار چنين بيماری و افسرده گی و در يک سخن تداوم زنده گی غيرقابل تحمل ميشود و جامعه يی که از نظر معنوی دچار چنين بحرانی شود، آيندهء روشن را برای نوباوه گان و فرزندان خود رقم زده نميتواند.

 اکرم عثمان، در هنرش به ياری حقيقت و عدالت ميشتابد و همرزم خلق در نبرد وی برای احراز استقلال سياسی و اقتصادی و آزاديهای دموکراتيک، اصلاح عميق اجتماعی، ترقی و سعادت عمومی ميکوشد، دفاع پيگير از حقوق مردم، نگرانی بی ترديد او نسبت به استقلال کشور و پافشاری برای تحول و ترقی و آغوش بازشان برای همراهی و همسويی اين ها همه در واقع از او شخصيتِ ملی ساخته است و اين همه مايهء افتخار بسيار است!

 بايد با شوق و شور فراوان و با تمام توان از اين شخصيت شاذ و قابل احترام قدردانی نمود. تمنا دارم که عُمر داکتر اکرم عثمان دراز و دراز باشد و خداوند سايهء برکت ايشان را بالای جامعهء فرهنگی افغانستان مستدام داشته باشد، تا در مقام و موقعيت سنتی يک شخصيت ملی، ميهن دوست و پُرتجربه- خورد و بزرگ کماکان از دانش و هنرِشان مستفيد باشيم و بهره مند گرديم. با اغتنام از فُرصت «هفتادمين سالروز» تولد اين شخصيت متواضع و انساندوست را به شخص خودِشان و به تمام جامعهء فرهنگی ما تبريک و تهنيت ميگويم.

 

{تايپ کمپيوتری، ط. پيکار}