ناکامی انقلاب کبیر فرانسه

 
 

انقلاب فرانسه

 نقاشی با نام "آزادی مردم را هدایت می کند" اثر اوژن دولاکروا . تصویر کلاسیکی از انقلاب فرانسه. زن نماد آزادی است و کشتگانی که در زیر دست و پا دیده می شوند نشانه هزینه های آزادی هستند. مردمانی که در پس زمینه قرار دارند تمامی طبقات اجتماع را تشکیل می دهند. بنظر می رسد که مرد با کلاه سیلندری تصویر خود دولاکروا باشد

 

 Hegel فیلسوف پرآوازه آلمانی که با حوادث انقلاب کبیر فرانسه هم عصر بود، هنگام شکست و تبعید ناپلئون و به سلطنت رسیدن لویی هیجدهم، در دانشگاه برلین تدریس می کرد.

از دیدگاه او از آنرو انقلاب فرانسه با شکست مواجه شد که فرانسه کشوری کاتولیک بود و هنوز به آزادی وجدان(conscience) و آزادی اراده(will) که مقدمه آزادی سیاسی است، دست نیافته بود. 

به عبارت دیگر اگرچه مردم فرانسه از سلطه «نظام سلطنتی» خارج شده بود، اما هنوز از سلطه «نظام کلیسایی» رها نشده بود. آنان «شاه بیرون» را از میان برداشته بودند، اما «خصلت شاه پناهی» را که آمیخته به آموزه های دینی کاتولیک بود ترک نکرده بودند.

از این جهت Hegel «اصلاح و پیرایش دینی» را مقدم بر «توسعه و آزادی سیاسی» ذکر می کند و در درسگفتارهای «فلسفه تاریخ» چنین می گوید:

 

it is a false principle that the fetters which bind Right and Freedom can be broken without the emancipation of conscience – that there can be a Revolution without a Reformation  .

 

« این اصل، که پیش از آزادی وجدان، بتوان به آزادی و حقوق سیاسی دست یافت، نادرست است.

این خطاست که گمان کنیم می توانیم پیش از اصلاح دینی، انقلاب سیاسی داشته باشیم.»(۱)