یک رومئو و ژولیت دیگر

 
 
 

 

 
 

گفت وگو با «جولی تیمر» کارگردان فیلم «سرتاسر جهان»

http://www.aftab.ir/images/news/break.gif

   
 
 
   

چنین پروژه هایی را معمولاً اول به صورت یک نمایش اجرا می کنند و سپس به سراغ نسخه سینمایی اش می روند. چرا شما با اینکه سابقه موفقی در اجرای نمایش های موزیکال در برادوی داشتید یکراست به سراغ تولید یک فیلم موزیکال رفتید و از اجرای نمایشی آن صرف نظر کردید؟


اول باید بگویم خیلی خوشحالم که «سرتاسر جهان» در نهایت به صورت یک فیلم موزیکال تولید شد چون اگر اول نمایش آن در برادوی به روی صحنه می رفت مطمئناً فیلمنامه فیلم با سر و شکل دیگری نوشته می شد و ویژگی های مثبت کنونی اش را از دست می داد. فیلم های موزیکالی که این روزها در حال تماشایشان هستیم شاید به جز «مولن روژ» همگی از نمایش های صحنه یی اقتباس شده اند. به همین دلیل است که اکثر آنها چون در ابتدا به محدودیت های انکارناپذیر اجرای صحنه یی تن داده اند در نسخه سینمایی هم صرفاً در حد آثاری پررنگ و لعاب و البته باشکوه باقی مانده اند و از تمامی ابزارهای سینمایی استفاده نکرده اند. البته «سرتاسر جهان» هم قرار بود روی صحنه اجرا شود و اوایل کار حرفی از نسخه سینمایی نبود. در واقع پیتر گلب که آن زمان با شرکت سونی کلاسیکال همکاری می کرد از من خواست کارگردانی پروژه را برعهده بگیرم و من هم با خوشحالی قبول کردم. آن زمان به جای فیلمنامه یک ایده کلی در دست داشتیم درباره داستانی عاشقانه که در میان جار و جنجال های دهه ۶۰ می گذشت. با کمک همکاران نویسنده ام یان فرنیس و دیک کلمنت داستانی جفت و جور کردم و علاوه بر استفاده از ۳۳ آهنگ بیتلز سه شخصیت جدید هم به شخصیت های قبلی اضافه کردم؛ سیدی، جوجو و پرودنس. در میانه کار اما پیتر گلب از سونی کلاسیکال به اپرای متروپولیتن نقل مکان کرد و قضیه اجرای صحنه ها به کلی منتفی شد تا اینکه جو راث به سراغم آمد و بحث فیلم سینمایی را پیش کشید.
آیا در کارگردانی این فیلم از اپرا راک های دهه ۷۰ مانند «تامی» و «دیوار» پینک فلوید هم تاثیر پذیرفتید؟


نه، این فیلم ها را دوست دارم و مثلاً صحنه های انیمیشن شگفت انگیز فیلم «دیوار» را تحسین می کنم اما تصور نمی کنم «سرتاسر جهان» را با تاثیر از آنها کارگردانی کرده باشم. دیروز با یکی از دوستان تهیه کننده ام صحبت می کردم که اخیراً «سرتاسر جهان» را دیده بود و به من گفت؛ «می دانی با این فیلم یک رومئو و ژولیت دیگر ساخته یی؟» من جواب دادم؛ «خب این فیلم داستانی عاشقانه دارد و هر داستان عاشقانه یی ربطی به رومئو و ژولیت پیدا می کند.» اما او گفت؛ «منظورم آن صحنه یی است که جود در پایان فیلم روی پشت بام می رود و آهنگ «عشق تنها نیاز توست» را می خواند کمی بعد لوسی را می بیند که در بالکن ساختمان روبه رویی ایستاده است. مگر نمی دانی که مشابه این صحنه در رومئو و ژولیت هم وجود دارد؟» من گفتم؛ «اصلاً به آن فکر نکرده بودم» و او هم گفت؛ «در رومئو و ژولیت صحنه یی وجود دارد که رومئو عشقش را فریاد می زند و وقتی برمی گردد ژولیت را می بیند که در بالکن مشغول تماشای او است صحنه آوازخوانی پایان فیلم از ایده های من برای اجرای نمایشی «سرتاسر جهان» بود اما هرگز آن صحنه از «رومئو و ژولیت» به فکرم نرسیده بود. اما کسی چه می داند در ناخودآگاه من چه می گذرد،
کمی درباره انتخاب آهنگ ها توضیح دهید. انتخاب ۳۳ آهنگ از میان تمام آهنگ های متنوع و معتبر بیتلز حتماً کار سختی بوده است. اول فیلمنامه را نوشتید و بعد آهنگ ها را در آن جای دادید؟


نخیر، اصلاً چنین کاری نکردم. زمانی که درگیر پروژه شدم تنها یک متن اولیه سه صفحه یی دستم دادم که همان طور که گفتم با کمک نویسندگانم آن را بسط دادم. متنی که ما در اختیار داشتیم می توانست به هر شکلی دربیاید. می توانست بر شورش های دیترویت تاکید بیشتری بکند، می توانست از مضامین سیاسی بیشتری استفاده کند، می توانست به جای یک داستان عاشقانه از دو داستان عاشقانه یا حتی یک مثلث عشقی برخوردار باشد.
چرا در فیلم تان صرفاً از اشعار بیتلز استفاده کردید و صدایشان را کنار گذاشتید؟


چطور می خواهید از اجرا های بیتلز در فیلم استفاده کنید؟ غیرممکن است، انتظار داشتید بازیگران فیلم با صدای بیتلز لبخوانی کنند؟ آن وقت که دیگر با چنین فیلمی مواجه نبودیم. نمی گویم هیچ کس از «سرتاسر جهان» متنفر نیست اما شخصاً تا به حال به کسی برنخورده ام که از فیلم نفرت داشته باشد. شما می توانید به هر چیزی که نمی پسندید اعتراض کنید و آن را پس بزنید. این قانون شامل فیلم من هم می شود اما حواستان باشد اگر بگویید «نمی خواهم اشعار بیتلز را با صدای دیگران بشنوم» آن وقت دیگر طبیعتاً نباید مجموعه یی چند هزارتایی از آهنگ هایی که در ۴۰ سال گذشته بازخوانی شده اند را دوست داشته باشید. آثاری که علاوه بر بیتلز شامل آثار ری چارلز، آرتا فرانکلین و فیونا اپل هم می شوند. طرفداران بیتلز باید بدانند که ارج و قرب جان لنون، پل مک کارتنی، جرج هریسون و رینگو استار به این دلیل است که همگی آنها با شدت و ضعفی متفاوت ترانه سرایان خوبی بوده اند. در «سرتاسر جهان» هم به همین دلیل نام آنها در عنوان بندی پایانی دیرتر از بقیه عوامل و به عنوان ترانه سرایان ظاهر می شود. منظورم این است که ترانه های بیتلز را می توان به اشکال متنوعی اجرا کرد و محدود کردن آنها به اجرای بیتلز بدون شک اشتباهی بی دلیل و منطق است. درست است که خود بیتلز اجراهای خوبی از ترانه هایشان ارائه داده اند اما این دلیل نمی شود که نتوان آثار آنها دوباره اجرا کرد. آثار آنها می توانند مانند آثار موتزات و استیون ساندهیم اجراهای متعدد و متنوعی داشته باشند، مگر به چند فیلم مانند «شیکاگو» نیاز دارید؟ وقتی خوانندگان خوش صدایی دارید که می توانند به خوبی آثار خوانندگان بزرگ را بازخوانی کنند دلیلی ندارد از صدای آنها استفاده نکنید.

منبع؛ ComingSoon