منطق وسیر تاریخی آن

 

منطق همیشه با تفکر، تعقل و استدلال همراه بوده است . می توان گفت که در سیر تاریخی خود همیشه همراه با بشر نیز بوده است اما عمل منطقی مقوله ای است و علم منطق مقوله دیگر است. عمل منطقی، یعنی تلاش برای تفکر صحیح و تعقل درست همیشه با بشر بوده و هر صاحب فکری و متفکری در طول تاریخ سعی کرده ایده های خودش را برهانی کند. اما علم منطق توسط ارسطو در چهار قرن قبل از میلاد تاسیس شد و ارسطو در واقع مدون و موسس علم منطق است و کتاب مشهورش ارگانون یا ارغنون است

- دکتر لطف الله نبوی : از آنجا که منطق همیشه با تفکر، تعقل و استدلال همراه بوده است . می توان گفت که در سیر تاریخی خود همیشه همراه با بشر نیز بوده است اما عمل منطقی مقوله ای است و علم منطق مقوله دیگر است. همانطوری که عمل و تجربه ریاضی یک مقوله است، علم ریاضی یک مقوله دیگری است. مثلا معماران بزرگ بابل و مصر قطعا اطلاعات تجربی کافی از ریاضی داشته اند اما علم ریاضی در یونان توسط اقلیدس پایه ریزی شد، منطق هم همین گونه است. عمل منطقی، یعنی تلاش برای تفکر صحیح و تعقل درست همیشه با بشر بوده و هر صاحب فکری و متفکری در طول تاریخ سعی کرده ایده های خودش را برهانی کند. اما علم منطق توسط ارسطو در چهار قرن قبل از میلاد تاسیس شد و ارسطو در واقع مدون و موسس علم منطق است و کتاب مشهورش ارگانون یا ارغنون است. شاهکار ارسطو در این کتاب بحثی است تحت عنوان استدلال خملی و قیاس حملی. شاید بتوان گفت دیگر جنبه های شخصیت ارسطو تابع شخصیت منطقی اوست. ارسطو فیلسوف و عالم تجربی بزرگی است اما اگر او منطقدان نبود و منطق را تدوین نمی کرد چه بسا آن شهرت جهانی را که امروز داشت، نمی داشت. در منطق هم که شاهکار اوست بحث استدلال حملی و قیاسی حملی از مهمترین آراء وی به شمار می رود. البته منطق ارسطو پس از ارسطو توسط شاگردانش و شارحان آثارش دنبال شد. در طول تاریخ دانشمندان زیادی در این حوزه قلم زدند و بسیاری از دانشمندان مسلمان در طول قرون وسطی در راستای منطق ارسطویی حرکت کردند و سعی کردند آراء ارسطو را کاملتر و دقیقتر بیان کنند و ما می توانیم بگوییم منطق ارسطویی تا به امروز زنده و پا برجاست. اما امروزه ما تکنیکیهای جدیدتری در آموزش و تعلیم در حوزه منطق ارسطویی داریم.

منطق ارسطویی تنها مکتبی نیست که در تاریخ منطق ظاهر شده پس از ارسطو مکتبی در یونان به وجود آمد تحت عنوان منطق رواقی - مگاری. رواقیون و مگاریون منطق دانهای طراز اولی داشتند. دانشمندان بزرگی مثل فیلون، دئودروس و بزرگتر از همه خروسپوس. از آنجا که عمده بحثهای منطقی آنها در زیر رواق آکادمی یونان انجام می شد از این جهت به آنها  منطقیون رواقی می گویند

منطق ارسطویی تنها مکتبی نیست که در تاریخ منطق ظاهر شده پس از ارسطو مکتبی در یونان به وجود آمد تحت عنوان منطق رواقی - مگاری. رواقیون و مگاریون منطقدانهای طراز اولی داشتند. دانشمندان بزرگی مثل فیلون، دئودروس و بزرگتر از همه خروسپوس. در وصف خرسپوس گفته اند که اگر خدایان یونان قرار باشد که منطق بدانند باید منطق را از خرسپوس فرابگیرند. از آنجا که عمده بحثهای منطقی آنها در زیر رواق آکادمی یونان انجام می شد از این جهت به آنها می گویند منطقیون رواقیون. متاسفانه ما شخصیت خرسپوس و دیگر منطق دانهای رواقی- مگارایی را آن طور که باید نشناخته ایم و عمدتا ارسطو را می شناسیم. ولی به هر حال همانطور که گفتم یک نظام منطقی بسیار، بسیار غنی پس از ارسطو به وجود آمد که به آن می گویند منطق رواقی- مگاری که در آغاز توسط مگاریون تاسیس شد و پس از آن توسط رواقیون بسط داده شد. بنابراین آنچه که میراث منطقی یونان است دو مکتب ارسطویی و مکتب رواقی-مگاری است. پس از میلاد مسیح ما مدتها دوران فترت را داریم.

در قرون اولیه میلادی تعدادی از دانشمندان بودند که سعی کردند هم منطق ارسط را بفهمند و ترویج کنند و هم منطق مگاری را. دانشمندانی در قرون دوم، مانند لانرتیوس، جالینوس و بونتیوس عمدتا مروج منطق رواقی-مگاری بودند. بر خلاف آثار منطقی ارسطو که همه این آثار در اختیار ما است متاسفانه آثار اصلی منطقدانان رواقی-مگاری در اختیار نیست. ما از طریق شرح های بوئتیوس و جالینوس است که با میراث منطقی رواقیون آشنا می شویم. از این جهت تلاشهای دانشمندان قرن دوم میلادی بسیار حائز اهمیت است.

 ابن سینا کسی بود که منطق ارسطو رواقیون را به خوبی درک کرده بود ولی مقلد آراء پیشینیان نبود. اساسا شاید با تقلید از آراء پیشینیان مخالف بود برای همین است که ابن سینا هیچ وقت کتابی در شرح و تفسیر کارهای پیشینیان ننوشته است .  از این جهت ما می بینیم که ابن سینا در عین حال که پاره ای از آرای ارسطو را ترویج می کند ابداعات و نوآوری هایی هم دارد و به خاطر همین ابداعات و نوآوریها است که می توانیم بگوییم که مکتب سومی در تاریخ منطق ظهور می کند که ما از او به مکتب سینوی و منطق سینوی تعبیر می کنیم. منطق سینوی در واقع مجموعه ای از آراء و ابتکاراتی است که توسط ابن سینا طراحی شده، تاسیس شده و البته توسط دانشمندان پس از او مثل خواجه نصیرالدین طوسی، قطب الدین رازی، سراج الدین ارموی، نجم الدین کاتبی قزوینی، سهلان ساوی و دیگران تکمیل و به تکامل رسیده است

با ظهور اسلام در مشرق زمین یک تحول علمی- فرهنگی مهمی در جهان برپا شد و در حوزه تمدن اسلامی نهضت ترجمه به وجود آمد و پس از آن دوران ابداع و نوآوری را به دنبال داشت. ما حدودا قرن دوم هجری را باید قرن ترجمه و دوران ترجمه تلقی کنیم و آرام آرام به دوران شرح و حاشیه بر آثار پیشینیان و قرن چهارم قرنی که با ابن سینا آغاز می شود دوران ابداع و نوآوری است و تا قرن ششم و تا قبل از حمله مغول ادامه پیدا می کند. قریب دویست سال است ما می بینیم دانشمندان بسیار طراز اولی در مشرق زمین ظهور کردند و هر کدامشان آراء ابداعی و ابتکاری خاص خودشان را دارند. ابن سینا کسی بود که منطق ارسطو رواقیون را به خوبی درک کرده بود ولی مقلد آراء پیشینیان نبود. اساسا شاید با تقلید از آراء پیشینیان مخالف بود برای همین است که ابن سینا هیچ وقت کتابی در شرح و تفسیر کارهای پیشینیان نداشته. بر خلاف فارابی و ابن رشد که عمدتا شارح هستند ابن سینا هیچ شرحی ننوشته است، کتاب شفا، قانون، نجات را که نگاه می کنیم می بینیم که همه کتابهای ابن سینا آثاری مستقل است. او شرح ننوشته و اساسا با چنین روشی چندان موافق نبوده و معتقد بوده که منطقدان و فیلسوف و متفکر و دانشمند باید آراء پیشینیان را بگیرد، هضم کند و سپس حرفهای جدید را اضافه کند و ابداعات و نوآوری های جدیدی را پدید آورد. از این جهت ما می بینیم که ابن سینا در عین حال که پاره ای از آرای ارسطو را ترویج می کند ابداعات و نوآوری هایی هم دارد و به خاطر همین ابداعات و نوآوریها است که می توانیم بگوییم که مکتب سومی در تاریخ منطق ظهور می کند که ما از او به مکتب سینوی و منطق سینوی تعبیر می کنیم. منطق سینوی در واقع  مجموعه ای از آراء و ابتکاراتی است که توسط ابن سینا طراحی شده، تاسیس شده  و البته توسط دانشمندان پس از او مثل خواجه نصیرالدین طوسی، قطب الدین رازی، سراج الدین ارموی، نجم الدین کاتبی قزوینی، سهلان ساوی و دیگران تکمیل و به تکامل رسیده است. 

ما اگر یک رویکردی تاریخی به بحث داشته باشیم می توانیم ابداعات ابن سینا را تشخیص دهیم ولی اگر رویکرد تاریخی نداشته باشیم و میراث منطقی قبل از ابن سینا را نشناسیم طبعا نقش و جایگاه ابن سینا و ابداعات و نوآوری های او را هم نمی توانیم بازشناسی کنیم. ابن سینا دارای ابداعات و نوآوری هایی بود که از آن جمله می توانیم به دو نظریه بسیار مهم او اشاره کنیم. اساسا کتاب منطق سینوی را من به این نیت نوشتم که بتوانم ابداعات و نوآوریهای ابن سینا را باز شناسی کنم و آن را در رویکرد

ابن سینا دو نظریه بسیار مهم دارد :  نظریه قیاس اقترانی شرطی و دیگری نظریه موجهات زمانی است. البته تاسیس یک نظام در رابطه با موجهات زمانی که دارای زبان صوری مشخصی باشد و شامل دستگاه استنتاجی روشنی باشد خاص ابن سینا است. ابن سینا یک موسس است . بسیاری از طرح های ابتکاری او توسط او به تکامل نرسیده، دانشمندان پس از او که هر دو نظریه را دنبال کردند به ویژه نظریه دوم را یعنی نظریه موجهات زمانی را کامل تر ورساتر کردند

تاریخی - تطبیقی معرفی کنم و بتوانم به زبان روز بیان کنم. دو نظریه بسیار مهمی ابن سینا دارد که یکی نظریه قیاس اقترانی شرطی و دیگری نظریه موجهات زمانی است. البته تاسیس یک نظام در رابطه با موجهات زمانی که دارای زبان صوری مشخصی باشد و شامل دستگاه استنتاجی روشنی باشد خاص ابن سینا است. ابن سینا یک موسس است . بسیاری از طرح های ابتکاری او توسط او به تکامل نرسیده، دانشمندان پس از او که هر دو نظریه را دنبال کردند به ویژه نظریه دوم را یعنی نظریه موجهات زمانی را کامل تر ورساتر کردند. دانشمندان بزرگی مثل خواجه نصیر الدین طوسی در اساس الاقتباس، نجم الدین کاتبی قزوینی در شمسیه، قطب الدین رازی در شرح شمسیه و شرح مطالع و نهایتا شروانی که سعی کردیم در این کتاب منطق سینوی دانشمندان بنامی تحت عنوان محمد فیض الله بن محمد امین شیروانی را معرفی کنیم که دانشمندی است که در قرن نهم هجری می زیست. آراء این منتقدان بر اساس نسخه ای که نیکولاس رشر در موزه بریتانیا یافت عملا معرفی و بازشناسی شده است.


بنابراین ما مکتب منطقی ارسطویی، مکتب رواقی- مگاری و مکتب سینوی را در منطق داریم. البته در اواخر قرون وسطی مکتبی در مغرب زمین به وجود آمد که به زعم بسیاری از دانشمندان تحت تاثیر مکتب شرقی منطق یعنی آراء ابن سینا بود. این دوره را منطق قرون وسطی می گویند. پاره ای از مباحث را نیز داریم که به منطق رنسانس مشهور است و نهایتا از قرن 19 یعنی از زمانی که فرگه کتاب منطقی مشهور خود را به نام مفهوم نگاری در منطق ریاضی نوشت، دوران منطق جدید آغاز می شود.

* در اواخر قرن نهم و دهم میلادی منطق درمدرسه بغداد متمرکز بود بنیانگذارانش نیز عده ای از مسیحیان سوری بودند چرا ابن سینا از مدرسه انتقاداتی داشته؟  

 در دوران ابداع و نوآوری، فضای علمی می طلبد که حرفهای نو مطرح شود زمانه بستر و آبستن این است که مطالب جدیدی منتشر شود. اگر ابن سینا در این مقطع  انتقادی دارد منظورش همین است که نباید آن سنت شرح و حاشیه که در دوره ای بسیار ضروری و مهم بوده ادامه دهیم و همیشه فکر کنیم که می بایست شارح آثار پیشینیان باشیم.  ابن سینا می گوید نباید همیشه شارح کارهای ارسطو باشیم

- به صورت طبیعی وقتی ما به دوران ابداع و نوآوری برسیم باید آثار پیشینیان را خوب مطالعه کنیم. مدرسه بغداد در واقع مرکزی بود که توسط مسیحیان سوری و نسطوری تاسیس شده بود. این مدرسه دانشمندانی مانند اسحاق بن حنین و حنین بن اسحاق و عیسی بن یونس را در خود داشت که عمدتا مسیحی  بودند. هدف اصلی این مرکز این بود که آثار پیشینیان را ترجمه کند و حداکثر شرح کند. این شیوه طبیعی است چرا که تمدن اسلامی در دورانی قرار داردکه باید قبل از هر چیزی این آثار را شناسایی کند و به زبان عربی ترجمه کند و همچنین سعی در فهم آن داشته باشد. بنابراین شخصیتی مثل فارابی بر آثار منطقی ارسطو شرح های بسیاری نوشته که این آثار توسط محمد تقی دانش پژوه در کتاب منطقیات فارابی تدوین شده است. ابن سینا حدود 150 تا 200 سال بعد از این دوران است و همانطور که گفتم تمدن اسلامی از دوران شرح و حاشیه فراتر رفته و به دوران فهم رسیده و از فهم و تفهم نیز عبور کرده و به دوران ابداع رسیده و این سنت لایتغیری است که هر جامعه طی می کند. در دوران ابداع و نوآوری، فضای علمی می طلبد که حرفهای نو مطرح شود زمانه بستر و آبستن این است که مطالب جدیدی منتشر شود. اگر ابن سینا در این مقطع  انتقادی دارد منظورش همین است که نباید آن سنت شرح و حاشیه که در دوره ای بسیار ضروری و مهم بوده ادامه دهیم و همیشه فکر کنیم که می بایست شارح آثار پیشینیان باشیم.  ابن سینا  می گوید  نباید زیر پای غولهایی مثل ارسطو باشیم و همیشه شارح کارهای آن ها باشیم. اگرچه پس از ابن سینا این سنت شرح و حاشیه به ویژه در اندلس توسط ابن رشد تقویت می شود و بسیاری از دانشمندان تلقی شان این بود که باید کماکان شارح کارهای پیشینیان باشند ولی ابن سینا معتقد بود که از یک زمانی به بعد باید حرفهای نو داشت. از این جهت است که ما بیش از پیش به اندیشه سینوی نیازمندیم.

*از نظریه موجهات زمانی ابن سینا گفتید . می خواهم بدانم افراد دیگری هم به نوآوری در این نظریه پرداختند و بسط این نظریه چه تاثیری بر منطق گذاشت و آیا غربیها هم از این نظریه موجهات زمانی ابن سینا تاثیر پذیرفته اند؟   

ابن سینا بحثهای جالب توجهی را در منطق موجهات مطرح کرده که امروزه آن مباحث را می بینیم که در میان آراء دانشمندان مطرح است. از جمله یکی از بحثهای بسیار محوری که مطرح می کند تفکیکی است که بین جهت der re و De dictor وجود دارد. البته اصطلاحی که ابن سینا به کار می برد جهت صور و جهت حمل است. نیکولاس رشر معتقد است که اصطلاحdr re و De dicto که اواخر فرون وسطی وجود داشته برگرفته از آراء ابن سیناست و ریشه در منطق سینوی دارد

- ابن سینا بحثهای جالب توجهی را در منطق موجهات مطرح کرده که امروزه آن مباحث را می بینیم که در میان آراء دانشمندان مطرح است. از جمله یکی از بحثهای بسیار محوری که مطرح می کند تفکیکی است که بین جهت der re و De dictor وجود دارد. البته اصطلاحی که ابن سینا به کار می برد جهت صور و جهت حمل است. نیکولاس رشر معتقد است که اصطلاحdr re و De dicto که اواخر فرون وسطی وجود داشته برگرفته از آراء ابن سیناست و ریشه در منطق سینوی دارد .  کارهایی که ابن سینا انجام داد توسط دانشمندان پس از او کامل تر شد به نحوی که ما می بینیم نظام منطقی ارسطو در مورد قیاس حملی یک نظام و دستگاه استنتاجی است که 64 ضرب دارد که تعدادی از آنها منتج و تعدادی غیر منتج است می بینیم که دستگاه استنتاجی که ابن سینا طراحی می کند و توسط دانشمندان پس از او تکمیل می شود به چندین هزار ضرب می رسد که در میان آنها تعدادی منتج و معتبر هستند و شناسایی آنها بسیار مهم است که در دوره  ای دانشمندان، بیشترین تلاششان استخراج ضروب منتج از ضروب عقیم بوده است. در این دوره منطق به معنای منطق به ما هو منطق مورد توجه بوده دانش منطق مورد توجه بوده نه این که ابزاری باشد و مقدمه ای باشد برای فلسفه و دیگر علوم یعنی به عنوان علم آلی نبوده بلکه به عنوان یک علم استقلالی هم مورد توجه بوده است. مثلا ما کاتبی قزوینی را عمدتا به عنوان یک منطقدان می شناسیم و او را به عنوان یک فیلسوف نمی شناسیم. او ستاره شناسی بوده که با خواجه نصیر طوسی همکاری می کرده و منطقدان قابل توجهی بوده است.

پیش از حمله مغول ، در کشور ما منطقدانانی ظهور کردند که شغل اصلی شان بحثهای منطقی بوده و نهایتا این دانشمندان موفق شدند که کارهای ابن سینا را به تکامل برسانند. در دوران اخیر، قرن بیستم،  نیکولاس رشربه این نکاتی که ابن سینا مطرح کرده توجه نموده است

در یک دوره ای پیش از دوره حمله مغول، منطقدانانی ظهور کردند که شغل اصلی شان بحثهای منطقی بوده و نهایتا این دانشمندان موفق شدند که کارهای ابن سینا را به تکامل برسانند. در دوران اخیر، قرن بیستم، پاره ای از دانشمندان و به ویژه نیکولاس رشر که منطقدان آلمانی است و از سال 1960 تا امروز استاد دانشگاه پیتسبورگ آمریکاست از معدود دانشمندانی است که به این نکاتی که ابن سینا مطرح کرده توجه نموده است. نیکولاس رشر در مطالعه تاریخ منطق به این نتیجه رسیده که برای اولین بار منطقدانانی به نام دئودروس در بحث برهان سعی می کند جهت و زمان را با هم تلفیق کند. رشر در مطالعات تاریخی به این نکته می رسد که ابن سینا نظام مستقلی را در این زمینه طراحی کرده و از این بابت علاقه وافری پیدا می کند که این نظریه را باز شناسی و دنبال کند. وی قریب 15 سال تلاش مستمری در جهت شناسایی منطق ابن سینا داشته است.

* نیکولاس رشر به عنوان منطق پژوه غربی به غیر از مواردی که نام بردید در چه زمینه هایی فعالیت کرده اند و آیا افرادی هم مثل ایشان داشتیم که از منطق سینوی تاثیر پذیرفته باشند و تا این اندازه در بسط و گسترش منطق سینوی اهتمام داشته باشند؟ 

در سطح جهانی و در کشور خودمان فردی همانند نیکولاس رشر را سراغ ندارم که با این وسعت اطلاعات به منطق ابن سینا پرداخته باشد. ما از معدود کشورهایی هستیم که میراث بسیار غنی در کشورمان داریم که می توانیم یک مکتب بسیار مهم را به نام منطق سینوی نامگذاری کرده و بر ابداعات و نوآوری هایش تکیه کنیم

-  در مورد شخصیت رشر می بایست این نکته را نیز بگویم که ایشان ، تنها منطقدان نیست اگرچه شخصیت منطقی وجه بسیار بارزی است در شخصیت رشر ولی در عین حال در بحثهای فلسفه علم، معرفت شناسی، متافیزیک نیز کارهای شگرفی انجام داده اند. از رشر قریب به 80 کتاب و 400 مقاله منتشر شده که بسیاری از کتابهای ایشان تنظیم مقالات اوست. این نکته را که پرسیدید بسیار مهم است ما در مشرق زمین می بینیم پس از حمله مغول یک دوران افولی وجود دارد و دیگر آن فضای علمی به وجود نیامد که منطقدانان طراز اولی پدید آیند. البته شارحان و مفسرانی بودند ولی ابداع و خلاقیتی اگر هست آن را در کارهای ابن سینا ، خواجه نصیرالدین، قطب الدین طوسی رازی، سراج الدین ارموی می بینیم. اما پس از حمله مغول منطقدانان طراز اولی نداریم. البته آرایی بوده است اما به هیچ وجه قابل قیاس با آراء ابتکاری بزرگان منطق نیست. بنده در سطح جهانی و در کشور خودمان فردی همانند نیکولاس رشر را سراغ ندارم که با این وسعت اطلاعات به منطق ابن سینا پرداخته باشد. ما از معدود کشورهایی هستیم که میراث بسیار غنی در کشورمان داریم که می توانیم یک مکتب بسیار مهم را به نام منطق سینوی نامگذاری کرده و بر ابداعات و نوآوری هایش تکیه کنیم . بیشتر منطقدانان حوزه منطق سینوی ایرانی بودند. قطب الدین رازی از ری، سهلان ساوی از ساوه، نجم ادین کاتبی قزوینی از قزوین، سراج اادین ارموی از ارومیه، نصیر الدین طوسی از طوس. برای همین است که ما میراث غنی در تاریخ منطق داریم. از این جهت باید آن را مورد بازشناسی قرار دهیم.

* دلایل عدم بازشناسی و بازخوانی این هویت را شما در چه چیزی می بینید؟ 

 تمام آنچه را که ابن سینا بیان کرده و آنچه را که من سعی کردم در کتاب منطق سینوی بازشناسی کنم تنها ادای دین به بخشی از آن چیزی است که امروز مطرح است. تا زمانی که منظر و افق دید ما کوتاه است فکر می کنیم که همه چیز همین کوهی است که در مقابل ماست اما وقتی که کوه را فتح کردیم تازه در می یابیم که چه کوه هایی باید فتح شوند

- دلایل متعددی وجود دارد، برخی از آنها معرفتی هستند. بسیاری فکر می کردند که منطق را برای همیشه تاریخ ارسطو کشف کرده است . حتی دانشمند بزرگی مثل کانت معتقد بود که هیچ حرف جدیدی را پس از ارسطو به منطق اضافه نکرده اند. آراء منطقیون رواقی- مگاری سالها بعد کشف شد. آراء رواقی- مگاری به ویژه در قرن 19 است که دوباره بازشناسی و احیاء می شود . این طور نیست که در منطق بحث به نهایت رسیده باشد و ابداعات و نوآوری جدیدی قابل طرح نباشد.  در آغاز قرن بیستم مسائلی اتفاق افتاد که بشر بسیاری از سدهای معرفتی را شکست. در این دوره است که ما می بینیم پارادوکس هایی در ریاضیات به وجود می آید. پارادوکس هایی که بسیار بحران آفرین است. از مشهورترین آنها پارادوکس نظریه مجموعه هاست که توسط برتراند راسل کشف می شود و در همین دوره منطق جدید توسط فرگه طراحی می شود. بشری که فکر می کرد ارسطو و یا حداکثر ابن سینا برای همیشه تاریخ مطالب منطق را بیان کرده اند و منطق را به کمال رسانده اند دریافت که بشر اکنون در آغاز راه است. این دریچه را فرگه و کتاب مفهوم نگاری او باز کرد. ما به افقی از منطق جدید رسیدیم که فهمیدیم بسیاری از قله های دیگر هنوز کشف نشده است. می توان گفت تمام آنچه را که ابن سینا بیان کرده و آنچه را که من سعی کردم در کتاب منطق سینوی بازشناسی کنم تنها ادای دین به بخشی از آن چیزی است که امروز مطرح است. تا زمانی که منظر و افق دید ما کوتاه است فکر می کنیم که همه چیز همین کوهی است که در مقابل ماست اما وقتی که کوه را فتح کردیم تازه در می یابیم که چه کوه هایی باید فتح شوند.

* شما ضعف های منطق پژوهی را در جامعه ما در کجا می بینید ؟ سیستم دانشگاهی ما در چه چیزهایی ضعف دارد؟ 

این درست نیست که ما در تاریخ علم منطق دانشمندان طراز اولی داشته باشیم اما در منطق جدید و منطق امروز عقب باشیم

- اگر ما از قافله تمدن و علم منطق عقب بیفتیم، جامعه ما که میراث بسیار غنی در تاریخ منطق دارد خسارت بسیاری خواهد دید. این درست نیست که ما در تاریخ علم منطق دانشمندان طراز اولی داشته باشیم اما در منطق جدید و منطق امروز عقب باشیم. نکته ای که مایلم به آن توجه کنیم این است که ما یک سنت علمی بسیار ارزشمندی داریم و آن این است که در مواجهه با سنت با یک شمشیر دو لبه روبه رو هستیم. اگر با این سنت علمی درست برخورد کنیم در واقع موجب صعود و پیشرفت و اگر درست برخورد نکنیم موجب اضمحلال و سقوط خواهد شد. من احساس می کنم یکی از عوامل رکود در حوزه منطق مقداری سنت گرایی و سنت زدگی بیش از پیش در این مورد است. ما تعلیمات سنتی خاصی داریم که  باید آنها را درست دریافت کرد اما باید اینها را سرمایه قرار داد. دانشمندان و محققان ما باید توجه داشته باشند که منطق همه آن چیزی نیست که ابن سینا می گوید بلکه باید این میراث را به خوبی حفظ و بازشناسی کرد و به جهان امروز عرضه کرد.

* چرا تا کنون عرضه نشده؟ ما در یک مقطعی توقف کردیم و به جلو حرکت نکردیم . به طور مثال تاثیر دانش منطق بر علم انفورماتیک غیر قابل انکار است چرا سطح دانش ما به این مقطع نرسید و بیشتر از این منطق گسترش نیافت؟

- البته این تنها خاص حوزه منطق نبود، ما ستاره شناسها، فلاسفه، پزشکان و ریاضیدانهای بزرگی داشتیم . البته ما می بینیم   فلسفه در دوران صدرایی رشد می یابد اما در حوزه های دیگر چنین اتفاقی نمی افتد و این باز می گردد به آن که ما فضای علمی مناسبی نداشتیم.

* چرا؟ 

در دو دهه اخیر است که به دانش منطق توجه شده و اولین کسی که سعی کرده  منطق جدید را به ما معرفی کند دکتر مصاحب است امیدواریم با دانشجویانی که جذب این رشته ها می شوند با توجه به میراث غنی که داریم در همه علوم به ویژه علم منطق شکوفایی دوباره را به دست بیاوریم

-  این باز می گردد به این که فضا و زمینه های علمی ساخته نشده که به این موقعیت جدید علمی برسیم. در دو دهه اخیر است که به دانش منطق توجه شده و اولین کسی که سعی کرده  منطق جدید را به ما معرفی کند دکتر مصاحب است. ما امروز هم منطق فلسفی داریم و هم منطق ریاضی را و امیدواریم با دانشجویانی که جذب این رشته ها می شوند با توجه به میراث غنی که داریم در همه علوم به ویژه علم منطق شکوفایی دوباره را به دست بیاوریم. کاری که لهستان در فاصله جنگ جهانی اول و دوم انجام داد من مطمئنم که اگر سیاستگذاری درست باشد و بودجه کافی در اختیار گذاشته شود ما می توانیم قدم های اساسی را در این راستا برداریم.