تبارشناسی

آیین و کارنامه احزاب سیاسی

صحبت داکتر نجیب الله مسیر در اتاق پالتاکی «کنگره»

 

 دوستان نهایت عزیز درود برهریک از شما.

می خواهم سخن های خود را در بحث تبار شناسی آیین و کار نامه احزاب سیاسی، با این پرسش آغاز نمایم:

 

چرا باید حزب داشته باشیم؟ 

برای اینکه درامر ارایه اندیشه های خود و دفاع ازآن موفق باشیم، باید با هم متحد شویم. وازآن جایی که در جامعه کمتر وحدت نظر ووحدت منافع به چشم میخورد، پیدایش اتحادیه های گوناگون بسیار طبیعی است. معمولن چنین اتحادیه ها ی را که برمبنای منافع بوجود می آیند، دراصل بنام سازمانهای سیاسی ( احزاب) یاد میکنند.

چگونه میتوانیم مردم را به این امر معتقد بسازیم، برای اینکه سخن شما شنیده شود و خواست های شما از جانب هیآت حاکمه در نظر گرفته شود باید همفکران خود را دراحزاب موجود پیدانمایید. آیا امروز احزابی که همفکر هستند و خواست های مشترک دارند  باهم جمع شده اند؟ آیا این یک حقیقت است؟

ویا اینکه لازم خواهد بود تا اهداف، خواسته ها وافکارسیاسیی خود را دوباره بیان کنیم و روی آنچه پیامد یک بازنگری خواهد بود، مهر تایید بگذاریم.

درینجا بیهوده نیست اگر سخنهای شخصیت با اعتباری چون م. دیورژه را بیاد بیاورم: « رژیم بدو ن احزاب نخبگان حکمرانانی  را که براساس حق حکمران زادگی،حق دارا بودن و حق عالی مقام بودن تشکل پذیرفته اند، ابدیت می بخشد؛ و یا اینکه برای انسانی که ازمیان مردم برخاسته است خیلی دشوار خواهد بود تا بدرون این حصار (کاست ) دربسته  بدون پشتیبانی حزبی که بخواهد نخبگان خود راخود بزرگ بسازد، نفوذ پیداکنند».

می خواهم بگویم که ما سرنوشت خود را با فعال بودن و پیگیری خود تعیین میکنیم.

حزب سیاسی چیست؟

ساده ترین تعریف یک حزب میتواند چنین بیان شود:

هر اتحادیه ای اجتماعی که میخواهد ازطریق نمایندگان منتخب خود به حاکمیت برسد یا روی آن اثر گذار باشد، بنام حزب یاد میشود.

   برک یکی ازنخستین شخصیت های سیاسی انگلیس و فیلسوف سده هژده حزب را چنین تعریف کرده است: " حزب انسان های متشکلی اند که بخاطر براه انداختن منافع ملی، مشترکن تلاش می ورزند و از برخی موازینی ویژه ی که نسبت به ان به توافق رسیده اند بحیث رهنمود کار میگیرند".

دانشمند بزرگ وجامعه شناس المانی ماکس وبر می پنداشت که احزاب سازمان های اجتماعی اند که روی پذیریش داوطلبانه اعضای که دربرابرخود هدف رسیدن به حاکمیت را برای رهبری خود و تامین شرایط لازم( مادی ومعنوی) برای فعالین خود جهت بدست آوردن سود ویا امتیازات شخصی ویا برای بدست آوردن هردوی آن همزمان، قرارمیدهند، استواراند.

دانشمند دیگر آلمانی ب. هاسباخ حزب را مانند اتحاد انسان های که دارای دیدگاه ها واهداف سیاسی یکسان میباشندوبرای رسیدن به حاکمیت سیاسی بخاطر استفاده از ان جهت براورده شدن خواست های شخصی شان تلاش می ورزند، تعریف کرده است.

حزب سازمان اجتماعی سیاسی است که برای حاکمیت ویا مشارکت درامرتحقق آن میرزمد. حزب سیاسی سازمان همفکرانی است که از منافع شهروندان، گروه های اجتماعی و طبقات نمایندگی میکند وهدفش تحقق منافع یادشده ازراه بدست آوردن قدرت دولتی ویا مشارکت بخاطرپیاده کردن آن میباشد.

چرا احزاب سیاسی برپا میشوند؟

ویلهلم گریوه دانشمند المانی دربخش حقوق دولتی میگوید:

 اگر دموکراسی مبارزه برای رسیدن به  رهبری سیاسی با رعایت قواعد تعین شده ای بازی میباشد، پس احزاب ساختارهای جدا ناپذیری {ازدموکراسی} اند که مانع چنگ به چنگ شدن بی قاعده  همه برضد همه میشوند و مبارزه را دربستر قانونمند و درست آن انتقال میدهند.

میکانیزم عمومی پیدایش احزاب سیاسی در روند تاریخی رشد نهاد های دموکراتیک خیلی هم ساده است: درهرارگانی حاکمیت که ازمردم نمایندگی میکرد(مانند پارلمان) نمایندگان براساس اشتراک منافع با هم متحد میشدند وهم چنان کمیته های انتخاباتی مشتمل برفعالانی که از کاندید های مورد نظر شان حمایت میکردند بوجود می آمدند ومیان آنها آهسته آهسته روابط دایمی ایجاد می شد؛ براساس همین اتحاد بین نمایندگان و طرفداران شان "پیش احزاب" بوجود می امدند.

درعقب احزاب و اتحاد های پارلمانی منافع قرار داشت  و ستیز منافع بگونه طبیعی انسان های را که دارای منافع مشترک بودند درمقابل دیگرها با منافع دیگر، متحد میساخت. طبعن سیاستمداران مانند شهروندان عادی برای مستدل کردن خواست ها ومنافع خود درجستجوی دکتورین سیاسی یا یدیالوژی  بودند. بیشترینه، تکانه نخست برای متحد شدن، حوزه های همجوار انتخاباتی وبرهمین مبنا خواست های نزدیک به هم رای دهندگان و یا علاقمندی دفاع مشترک از خواست ها ی مشترک بوده است؛ بعد ها دکتورین یا ایدیالوژِی که منافع «خودخواهانه» را استحکام می بخشید بوجود آمده است.

صفات و مواصفات احزاب سیاسی

 

صفات و نشانی های احزاب.

یکی از روشهای تفکیک نهادها در برابر هم، علامتها و نشانه هایی اند که بر اساس این نمونه ها و علامات نهاد های اجتماعی و گروههای سیاسی ازهم متفاوت میشوند. نشانی های که در پایین ارایه میگردد، احزاب سیاسی را از سایر اتحادیه های اجتماعی متمایز میسازند:

1.   موجودیت اپرات حرفوی که کارآیی سازمان را برای درازمدت تامین میکند؛

2.   موجودیت سازمان های باثبات محلی که ارتباط دایمی را بارهبری تامین میکند؛

3.   موجودیت هدف سیاسی – رسیدن به قدرت و تحقق حاکمیت ویا دست کم اثرگذاری بالای حاکمیت؛

4.   تلاش برای کسب پشتیبانی طیف های وسیع جامعه؛ نتایج انتخابات بهترین محک برای تعیین سطح پشتیبانی مردم از یک حزب است؛

5.   تمکین و تکیه برایدیالوژِی و جهان بینی در کارنامه های حزبی.

 

رفقای عزیز!

من امروز آگاهانه ازین نشانی ها نام گرفتم. دریکی ازگفتگوهای پالتاکی یکی ازدوستان با شگفت زدگی بیان کردندکه: آخر من نفهمیدم که ما حزب میسازیم یا آتحادیه صنفی!  درهمین حال نشانی های یاد شده درمورد احزاب سیاسی  مارا کمک خواهند کرد تا یک حزب سیاسی را از سایر اتحادیه های اجتماعی تفکیک نماییم.

درمورد صفات ومواصفات احزاب سیاسی به بحث مفصلتر می پردازیم. انچه همه احزاب سیاسی معاصر را مشخص میسازد و آنهارا از احزاب سیاسی آغازو نیمه اول قرن نزده متمایز میکند، موجودیت اپارات حزبی میباشد.  به عبارت دیگر موجودیت گروه متشکل انسانها که برای شان کارحزبی و سیاسی بحیث یک حرفه میباشد.

 

نشانی نخست:

اکثرن تمرکز قدرت دردرون سازمان بدست رهبران حرفوی و اپارات حرفوی باعث کنارزدن اعضای عادی حزب، یا صفوف حزب ازاثرگذاری بالای سیاست حزب وکنترول بالای رهبران و اپارات حزبی میگردد. ( صدایی که هرازگاهی درمیان ما هم بلند میشود).  در نیمه دوم سده بیست اعضای عادی حزب دربیشترین کشور های دارای نظام دموکراسی رشد یافته موفق شدند تا درحدی معینی بالای امور داخلی حزب اثرگذار باشند. بگونه مثال انتخاب نامزدان پست های دولتی نخست در نشست های حزبی و سپس معرفی آنها بحیث کاندید حزب به پست دولتی را میتوان مراد نمود.

 

نشانی دوم :

 موجودیت شبکه کمیته های محلی و منطقوی که حزب از طریق همین کمیته ها نه تنها بالای ارگان های مرکزی حاکمیت بلکه بالای ارگان های محلی هم اثر گذارمیباشد. ولی باید گفت که احزابی هم وجود داشته اند و همین اکنون هم وجود دارند که ساختار تشکیلاتی آنها در موجودیت یک گروه نمایندگان در مجلس خلاصه میشود.

 

نشانی سوم:

 تلاش برای گرفتن قدرت. درین رابطه مهم است تا بدانیم که، این نشانی حزب را از سایر اتحادیه های اجتماعی تنها در همنشینی با نشانی چهارم و یا شرکت در انتخابات میتواند متمایز بسازد؛ سازمان های اجتماعی زیادی وجود دارد که به گونه چشمگیر بالای حاکمیت اثرگذار اند ولی آنها در انتخابات اشتراک نمی کنند و از میکانیزم دیگر اثرگذاری استفاده میکنند. مانند اتحادیه های حرفوی متشبثین، اتحادیه های صنفی و شرکت های بزرگ و غیره.

 

نشانی چهارم:

 درفرجام این ایدیالوژی است که یک حزب را از دیگری متمایز میسازد. درکشور های رشد یافته دموکراسی درگیری های اجتماعی (کانفلیکت های اجتماعی) بگونه یک سنت بدور قطب های اساسی که به گونه تقریبی میتوان آنها را به نامهای کانسرواتیزم، لیبرالیزم و سوسیال – دموکراتیزم یاد کرد، می چرخند. تقریبن گفتن این قطب ها به این معنی است که در سیاست واقعی هر سه ایسم یاد شده تداخل عناصر ایدیالوژِی یکی در دیگری وجود دارد.

   درایدیالوژی ها پهلوهای اساسی ومهم اوضاعی که درزندگی پیش می آید وگزینش خردمندانه را مطالبه میکند، نشانی میگردد. درروند تصمیم گیری و تحقق گزیده ها، آرمان های اجتماعی به مثابه ی تلاش این و یا آن قشر، تشکل می پذیرند.

 بنابرین ایدیالوژی سیستمی ازپندارهایی است که ازلحاظ اجتماعی با ارزش بوده و ازلحاظ نظری درست ترتیب گردیده اند. این پندارها بازتاب خواستهای اقشارمعین بوده و درخدمت استحکام یا تغییر مناسبات اجتماعی قرارمیگیرد.

 

ایدیالوژی طرزتفکرجمعیی سیستم بندی شده ی گروهی – اجتماعی میباشد. سیستم ارزش ها یی که درایدیالوژی نهادینه میشود، رهنمودی برای کنش اجتماعی میباشد. این رهنمود ها انسان هارا بسیج مینماید و اهداف وشیوه های عملکرد اجتماعی آنها را نهادینه میسازد.

 

  مضمون اساسی ایدیالوژی سیاسی، حاکمیت، چگونگی برداشت ازآن، مناسبت با نهادهای گوناگون سیاسی، تصورات درمورد بهترین ساختاردولتی، روش ها وابزارتحولات اجتماعی میباشد. درایدیالوژی سیاسی مناسبت ها با احزاب و جنبش های مردمی نشانی میگردد؛ رهنمود ها درعرصه ی مناسبات بین المللی داده میشود واصول اساسیی دریافت راه حل برای مسئله ی ملی معین میگردد. این ایدیالوژی آرمان های اجتماعی را شکل میدهد وآنهارا به مثابه ی ارزش های اجتماعی مستدل میسازد.

 

  ایدیالوژی سیاسی دردکتورین سیاسی، برنامه های احزاب و اعلامیه های نیروهای گوناگون سیاسی بازشناختی میگردد، دقیق تر میشود، سمت وسوی روشن پیدامی کند، راهکارها و میکانیزم دگرسازی حاکمیت را بازتاب میدهد.

 

  ایدیالوژی سیاسی به حاکمیت احزاب و رژیم ها مشروعیت می بخشد. ضد ایدیالوژی هم به حق حاکمیت دولتی نیروهای اپوزیسون مشروعیت میدهد؛ با ایفای نقش بسیج کننده وهمگرایی، انسانها را به مثابه ی یک کل واحد بدورهم جمع می کند، اقشاراجتماعی وطبقات را به بخاطر تحقق خواست های شان به مبارزه دعوت مینماید.

 

 وحدت مفکوره انسان ها را همبسته می سازد، زمینه ی تشکل جماعت های سیاسی را ایجاد می کند و احساس جمعی "ما" را شکل میدهد. نقش سازنده ی ایدیالوژی سیاسی درهنگام برنامه ریزی برجسته میگردد؛ به قول معروف "جمهوریت پیش از آن که درعمل پیاده شود، درذهن انسانها وجود داشت". 

 

دوستان عزیز!

این نشانی ها با متدولوژی کار و کارنامه های احزاب سیاسی درجامعه رابطه تنگاتنگ دارند. اکنون پیرامون کارنامه های احزاب سیاسی سخنی چند بدین گونه بیان میشود:

 

کارنامه احزاب سیاسی

عمده ترین کارنامه ی یک حزب سیاسی درجامعه معاصر چنین برشمرده میشوند:

1.   مبارزه بخاطر قدرت؛

2.   نمایندگی اجتماعی؛

3.   همبستگی اجتماعی؛

4.   طرح و تطبیق مشی سیاسی؛

5. انسجام کادرها

 و حالا این مسئله را به تفصیل مورد بررسی قرارمیدهیم:

من تا اینجا سخن های فشرده ی پیرامون مبارزه احزاب بخاطر رسیدن به قدرت و یا کم ازکم بخاطر اثرگذاری بالای اجراات حاکمیت درروند انتخاباتی، داشتم. ولی باید گفت که برای احزابی که دراقلیت هستند، و بخواهند که بالای حاکمیت اثرگذارباشند، نقش میارزه بیرون ازپارلمان وحاکمیت هم دست کم گرفته نمی شود.  بگونه مثال دمونستراسیون ( اعتصابات، مظاهرات، تحسنهای گسترده ) و غیره. به گواهی تاریخ میتوان گفت که حزب کمونیست ایتالیا بیشتر از 40 سال دراپوزیسیون قرارداشت ولی کارنامه های بیرون از پارلمان آنها حاکمیت اکثریت را مجبور میساخت تا خواسته های آنها را درسیاست خود درنظر بگیرد و ازین راه حاکمیت توانست مانع رسیدن  کمونیست ها به قدرت شوند؛ ازین گفته برمیاید که کمونیست ها بدون اینکه درقدرت قرارداشته باشند، توانستند بالای کارنامه های حاکمیت اثر گذارباشند.  وبه همین ترتیب کارنامه های وسیع سبزها  همه احزاب اروپایی را وادار ساخت تا تقاضا های آنها را شامل برنامه های خود بسازند. درجرمنی کار بجایی کشید که سبزها احزاب سنتی را کنار زدند و خود سهمدار حاکمیت شدند.

 

دوستان عزیز!

من خدمت شما درآغاز سخن به عرض رساندم که احزاب درابتدا تلاش میورزیدند تا بستر اجتماعی خود را درنامهای خود دقیق تعیین کنند. مانند حزب لیبرال، اتحادیه دهقانان و حزب کشاورزان، حزب سویال دموکرات وغیره. احزاب سیاسی درین راستا هم نقش مهمی را ایفا کردند. زیرا آنها توانستند گروه های مورد نظر اجتماعی را با فرهنگ سیاسی و تصور اینکه آنها هویت مشترک دارند و باید همبسته باشند، آشنا بسازند. این کارنامه که بنام نمایندگی اجتماعی یاد میشود درین جهت براه انداخته میشد:

تامین همبستگی و وحدت هوا داران براساس برنامه حزبی و متکی بران توسعه پایه ی اجتماعی حزب؛ به هر اندازه ی که احزاب میتوانستند تصورات اجتماعی اقشار و لایه های اجتماعی را درست، روشن و مشخص بیان کنند به همان اندازه این اقشار ولایه ها به آگاهی درمورد خود و اشتراک منافع شان دست می یافتند. اگر به احوال کشور خود مان توجه کنیم، خواهیم فهمیدکه حزب دموکراتیک خلق افغانستان در راه خود آگاهی زحمتکشان و انسجام آنها برای حلقه زدن بدور منافع شان چه کارمهم و پرزحمتی  را درتاریخ مبارزات سیاسی درکشورانجام داده است!

درحال حاضر ( از سال های 60-70 سده بیست) بدین سو هیچ یک ازاحزاب سیاسی هیچ گروه اجتماعی مشخص را بحیث بیس اجتماعی خود معرفی نمیکند. هرحزب سعی می ورزد تا درحد امکان اقشار وسیع و مختلف اجتماعی را باهم متحد بسازد و از گروه های مختلف اجتماعی نمایندگی کند.

حتی احزاب مذهبی تلاش میورزند تا کرکتر سراسری و تمام کشوری خود را برجسته بسازند. و همه این تلاش ها بخاطر این است که پیروزی نهایی در انتخابات نصیب حزبی خواهد بود و یا اینکه اکثریت در پارلمان نصیب حزبی خواهد شد که نه حامی منافع یک گروه مشخص بلکه مدافع منافع ملی وسراسری آحاد مردم باشد.

ولی به هرحال کارنامه نمایندگی اجتماعی احزاب سیاسی تا هنوز ماندگاربوده است؛ اکنون احزاب تلاش میورزند تا دربرنامه و کارکرد شان پاسخ گوی تقاضا ها و خواست های بخش بیشتر گروه های اجتماعی باشند. یا به عبارت دیگر سخن درمورد آمیزش نمایندگی اجتماعی و همبستگی وهمگراییی اجتماعی میباشد.

کارنامه ی مهم احزاب سیاسی طرح و ترتیب مشی سیاسی و هرگاه به حاکمیت برسند، تحقق این مشی است. حزب در برنامه خود بویژه ایدیالوژی ( رویکرد به تحولات، آمیزش به تغییرات، پیروی از تجدد وپیگیری دگرشدهای سیاسی واجتماعی، جهان بینی، اندیشه مسلط در بررسی مناسبات موجود درجامعه و راها ی تحقق آنرا ) توضیح میدهد.

مشی سیاسی همیشه به شکل سند جداگانه نشر نمیشود، بیشترینه به شکل رهنمود ها برای رای دهندگان در صحبت ها و بیانیه های رهبران حزب یا نمایندگان این حزب درحاکمیت بیان میگردد.

دربرخی حالات برنامه ها درآستانه انتخابات نوبتی ترتیب و ارایه میگردند. چنین برخورد در ایالات متحده جایی که هر نامزد به مقام ریاست جمهوری برنامه خود را خود پیکش میکند، عمومیت دارد.

حالاتی هم وجود دارد که احزاب تحولات بنیادی ورادیکال را درجامعه هدف خود قرارمیدهند. درین صورت برنامه برای یک مرحله معین تازمان رسیدن به این اهداف، تدوین میگردد. چنین برنامه ها مشخصه احزاب کمونیست و سوسیال – دموکرات میباشد که بخاطر ساختمان نظام سوسیالیزم طرح و تدوین میگردد.

 

درفرجام کارنامه اساسی احزاب که از کارنامه های یاد شده تآسی میشود، مشارکت در شکل گیری نخبگان رهبری کننده میباشد. به عبارت دیگر احزاب بصورت باالفعل حلقه وصل بین جامعه و نخبگان سیاسی میباشند.

همین احزاب اند که بطور موثر و ثمربخش نخبگان سیاسی را تشخیص میدهند و باز تولید آنان را تامین مینمایند. همین احزاب اند که نامزدان را به مقامات گوناگون دولتی درروند انتخاباتی ازجانب خود بر میگزیند و به جابجایی آنها میپردازند.

دوستان عزیز!

درفرجام برای فشرده سازی انچه درین جستار ارایه گردید، لازم پنداشته می شود تا یکبار دیگر  نکات آساسی آنرا برجسته بسازم. برای اینکه حزب  ساخته شود باید پیش زمینه های معینی برای این کار وجود داشته باشد:

·        نخست لازم خواهد بود تادرجامعه تحرک معینی اجتماعی – سیاسی مشاهده گردد وگروهی ازروشنفکران ونخبگان برمبنای افکارسیاسی – اجتماعی برای پیریزی یک حزب دورهم جمع شده بتوانند. این گروه همبسته و همفکر مبتکرین و موسسان این حزب بوده وباید این استعداد را داشته باشد تا استراتژی راکه دیگران به دورآن عناصر فعال و آگاه جمع شوند، نشانی نمایند.

·        در درجه دوم، بسیارمهم است تا حزب توانایی آنرا داشته باشد که رهبران طبیعی را بازشناختی نماید و آنان را به سوی خود جلب کند؛ بدون این کارهر حزبی که باشد به مثابه یک شبکه در جامانده باقی خواهند ماند. طبعأ این زمینه ها به یک بارگی بوجود نمی آید، بلکه به آهستگی و پیوستگی درکنار هم قرارمیگیرند.

·        در درجه سوم اکسیونیسم خواهد بود. مرحله اساسی درحیات حزبی زمانی فرامیرسد که حزب توانمندی عملکرد سیاسی را پیدا نماید وبرنامه های سازنده ی را ارایه کند، گفتمانهای سیاسی جامعه را به پذیرد، با دیگران کناربیاید  و درخودگردانی های محلی وپارلمان نماینده بفرستد وبا جنبش های اجتماعی تماس زنده و تنگاتنگ قایم نماید.

·        بدرجه چهارم، برای اینکه به نقش و جایگاه حزب در زندگی جامعه پی ببریم ، باید کارنامه ی آنرا بدینگونه که در ذیل توضیح میگردد، آشکار بسازیم:

1.   روشنگری اجتماعی – سیاسی و یگانه سازی (وحدت) شهروندان براساس اشتراک منافع،

2.   توضیح اوضاع سیاسی و اجتماعی – اقتصادی وارایه پلاتفورم عمل برای مردم، بخاطر تحقق این امرحزب با نیروهای دیگر سیاسی داخل گفتمان می شود،

3.   مشارکت در مبارزه بخاطر قدرت وطرح برنامه عمل برای دولت،

4.   ایجاد فرکسیون پارلمانی به مثابه حلقه وصل میان حزب و ارگان های حاکمیت وارایه طرح قوانین برای پارلمان،

5.   طرح اصول واشکال مناسبات با احزاب دیگر و بستن پیمان های انتخاباتی،

6.   سازماندهی اپوزیسیون دربرابر ارگان های دولتی، وارد آوردن فشار روی آنها درصورتیکه مشی آنها انعکاس دهنده منافع آن بخشی ازجامعه که حزب ازآن نمایندگی می کند، نباشد،

7.   میانجی گری میان جامعه شهروندی وحاکمیت سیاسی،

8.   تربیت وپیش کشیدن کادرها برای کار دردولت،

9.   کارباجوانان به منظور جلب آنها به زندگی فعال سیاسی وکارکرد های مثبت آنان درروند سیاسی – اقتصادی جامعه.

دوستان عزیز!

من در اجلاس یگانه سازی دوحزب درهالند اشتراک کرده بودم وخرسندم که درین راستا کاربزرگی براه افتاده است. ازنظرمن مناسبتر خواهد بود اگرکار همسو و یگانه سازی، دردو سمت با توجه به موارد زیرین ادامه پیدا کند:

 

1.   درجهت نزدیک شدن هرچه بیشتر مواضع فکری و راهکارهای این دوحزب تلاش گردد. پیامد این کار در صورت پیگیری و اعتماد سازی خط فکری و مشی سیاسی یگانه خواهد بود. اما چنین خط فکری باید ازبسترگفتمان برخیزد.

2         کار درجهت همبستگی نیروهای ملی ومعتقد به دموکراسی. این درست همان شعاری است که دردرودیوار سالونیکه اجلاس یاد شده درآن دایرشده بود، به چشم میرسید.

دوستان عزیز!

من درآغازسخن درباره نشانی های یک حزب سیاسی عرایضی داشتم و شما ملاحظه فرمودید که اگرنشانی درست باشد ما میتوانیم به سادگی نیروهای همفکروجایگاه خود را درمبارزات سیاسی پیداکنیم.

ولی متاسفانه تاحال موفق نشده ایم که نشانی  " نیروهای ملی – مذهبی، مترقی و دمکرات» را برجسته بسازیم  تا مارا درجستجوی این نیروها یاری برساند و بتوانیم به این امربزرگ توفیق حاصل نماییم.

 

پیشنهاد من برای همه دوستان وگردانندگان این تالارپرازصمیمیت وازطریق ایشان به همه نیروهای سیاسی مردم دوست، این است که بحث هایی را پیرامون این نشانی ها روبراه سازند تا باشد هم بخاطر یگانه سازی درونی وهم برای همبستگی وسیع نیروهای ملی ازهمین اکنون بکارآغازکرده باشیم. با داشتن نشانی های موافقت شده میتوان درب وحدت را با انرژی زیاد واطمینان خاطردق الباب کرد.

پایان