خش خش خشونت

محمد الیاس. ق

1- زمانی باغ وحشی در شهر لوس آنجلس آگهی کرده بود که 2 نمونه از خطر ناکترین موجودات دنیا را به نمایش گذاشته است این تنها موجودی بود که می توانست زمین و همه حیوانات آن را نابود کند . بله در قفس یک دانشجوی پسر و یک دانشجوی دختراز دانشگاه کالیفرانیا در لوس آنجلس قرارداده شده بودند . براستی آیا می توان حیوانی را تصور نمود که نسبت به سایر موجودات و حتی همنوع خود بی رحم تر و خشن تر از انسان باشد ؟  احتمالاً چنین تصوری دشوار است زیرا بی رحمی ها ،  ظلم ها و خشونت هایی که انسانها درمورد یکدیگر نشان می دهند در هیچ حیوانی دیده نمی شود یکی از صاحب نظران گفته است ما رفتار خشونت آمیز و پرخاشگرانه انسان را رفتار حیوانی می نامیم .
2-  مشاهده پرخاشگری های غیر قابل تصور انسان برای عده ای این عقیده را پیش آورده که خشونت در انسان ذاتی وفطری است و انسان گرگ انسان است. این باورخطرناکی است زیرا در صورت فطری بودن، خشونت درانسان تبدیل به نیازی طبیعی میشود که حتما باید ارضا شود. دیدگاه دیگری پرخاشگری را اکتسابی می داند و آنرا پدیده ای اجتماعی می شمرد. فروید از طرفداران ذاتی بودن پرخاشگری است،او معتقد است که پرخاشگری نیروی نهفته ای در انسان است و دارای حالت هیدرولیکی است یعنی به تدریج در شخص متراکم وفشرده می شود. به نظر او در مقابل غریزه حفظ بقا در انسان (غریزه زندگی) ،غریزه دیگری وجود دارد به نام غریزه مرگ که بر خلاف غریزه زندگی سعی در نابودی و تخریب دارد. این غریزه اگر نتواند دیگران را نابود کند معطوف به خود می شود و به صورت خود آزاری و خود کشی جلوه می کند. می توان از آقای فروید انتقاد کرد که گاهی انسان برای حفظ بقا و احیای غریزه زندگی از غریزه مرگ یعنی خشونت استفاده می کند و در واقع گاهی این دو غریزه بر هم منطبق می شوند یعنی بکش تا زنده بمانی.
3- یک عقیده جالب در مورد خشونت و به ویژه خشونت انسانی نظریه لورنز است. این جانور شناس بنام اتریشی معتقد است که : حیواناتی که نسبت به سایر حیوانات خشن تر اند با همنوع خود اخلاقی ترند و حیواناتی که نسبت به سایر حیوانات ضعیف ترند و فرار را بر جنگ ترجیح می دهند با همنوع خود غیر اخلاقی تراند. حیواناتی که ابزار جنگ دارند با خودشان مهربان اند و حیواناتی که فرار می کنند با همنوع خود بد رفتارند. به نظر من دلیل این امر این است که جنگ ضعیف با ضعیف جنگی بی ثمر و بی خطر است و نوع جانور را نابود نمی کند. نگارنده در مقاله ای دیگر درباره میل قدرتمندی که در تمام موجودات وجود دارد بحث کرده است، این میل، میل به جاودانگی است. در واقع موجودات می خواهند ژن آنها در طبیعت باقی بماند گرچه خودشان نابود می شوند ولی می خواهند نسل های آنان در آینده گسترش پیدا کنند. انسان در دسته دوم جای می گیرد یعنی انسان حیوان ضعیفی است که همواره از خطرات فرار می کرده در نتیجه نسبت به همنوعان خود بد اخلاق است و بازدارنده های خشونت نسبت به همنوع در انسان ضعیف است، در واقع حیوانات قوی صلح نامه ای با هم به امضا می رسانند که بیهوده وقت خود را صرف جنگیدن با هم نکنند. حیوانات قوی دنیایی کاملا چند قطبی دارند. یکی از شاعران معاصر گفته است :


 من رستم و سهراب تو! این جنگ چه جنگی است

گر زخم خورم حسرت و گر زخم خورم ننگ


    ولی موجودات ضعیف و ترسو نسبت به هم کم تحمل تر هستند و بازدارنده های اخلاقی ضعیف تری نسبت به تجاوز به همنوع دارند، خشونت انسان به انسان از نوع خشونت ضعیف به ضعیف است و باعث نابودی نوع انسان نمی شود    چنانکه می بینیم امروزه نسل انسان نابود نشده است ولی خشونت در بین انسانها وجود دارد چون انسانها (ضعیف و بد اخلاق) اند.  لورنز معتقد است امروزه این الگو در باره انسان شکسته شده زیرا با توسعه تکنولوژی انسان تبدیل به  موجودی قوی شده است ولی همچنان بد اخلاقی خود را حفظ کرده است یعنی تبدیل به موجود ( قوی و غیر اخلاقی) شده است و این راز وحشتناک بودن انسان امروز است که بدون پروا طبیعت ، حیوانات، دیگران و خود را نابود می کند. انسانها همواره نسبت به هم خشن بوده اند اما این خشونت امروزه بسیار خطرناک شده چون انسان از موجود (ضعیف و غیر اخلاقی) به موجود (قوی و غیر اخلاقی) تبدیل شده و از طرفی انسانها نه تنها نسبت به یکدیگر بلکه به سایر موجودات هم رحم نمی کنند گویی انسان در حال انتقام گرفتن قرنهای ضعیف بودن خویش است. انسانی که از سایر موجودات فرار می کرده امروزه به همه آنها حمله می کند. انسان امروزه حتی به خود رحم نمی کند توجه داشته باشید این که گفته می شود خود کشی کار انسان ضعیف است جمله درستی نیست به واقع هر چقدرقدرت انسان افزایش پیدا کرده میزان خودکشی هم در جامعه انسانی رشد کرده است. تحلیل لورنز موجودات را به چهار دسته تقسیم می کند:
الف- موجودات (قوی و صبور) مانند عقاب وشیر، ب- موجودات (ضعیف و کم تحمل) مانند گوزنها و انسانهای اولیه ،ج- موجودات (ضعیف و صبور) که اصلا وجود ندارند و د- موجودات (قوی و کم تحمل) که انسان امروزی است. جالب توجه اینکه همواره در اسطوره ها صفات پهلوانی به موجودات (قوی و صبور) تعلق می گیرد و پهلوانانی که قوی و صبور باشند فقط در اسطوره ها وجود داشته اند.
4- در مقابل کسانی که معتقد اند خشونت ذاتی و فطری انسان است عده دیگری معتقدند که خشونت پدیده ای اکتسابی و   شرایط اجتماعی اعمال خشونت را لازم می کند و آن را به موجودات می آموزد مثلا اگر موش و گربه ای از بچگی با هم  بزرگ شوند و غذای خوب و کافی برای گربه فراهم باشد گربه با موش بازی می کند و او را نمی کشد اما گربه ولگرد به موشها حمله می کند چون می داند بعد از ظهر کسی کاسه شیر جلوی او نمی گذارد. رفتارهای خشونت بار انسانها نیز در اثر تحریکات و احساساتی است که از رسانه ها، فرهنگ و دین و به طور کلی از اجتماع ناشی می شود. امروزه این دو نظر با هم جمع شده اند و دانشمندان معتقد به دیا لکتیک بین ژنتیک و محیط هستند یعنی صفات به صورت بالقوه در انسان وجود دارد و شرایط محیطی می تواند آنها را بالفعل کند و موجب بروز آنها شود.
5- خشونت چیست ؟ خشونت از نظر علمای سیاسی قدرتی است که به صورت نا مشروع اعمال شود، از منظر زیست شناسان رفتاری است پرخاشگرانه میان حیوانات در جهت حفظ بقا. از نظر روان شناسان رفتاری است پرخاشگرانه که باعث صدمه زدن به دیگری یا خود شود. آیا خشونت رفتاری است مختص حیوانات؟ نه انسانها هم خشونت می کنند حتی طبیعت هم خشونت می کند گاهی گفته می شود طبیعت این منطقه طبیعت خشنی است یا کار معدن کار خشنی است. آیا خشونت حتما باید عمدی و ارادی باشد؟ نه خشونت اشیاء طبیعی است، حیوانات به طور غریزی خشونت می کنند، دیوانه ها غیر عمدی خشونت می کنند، بعضی انسانها بدون اینکه عمدی داشته باشند به خاطر مسائل فرهنگی و مذهبی و جغرافیایی و زیستی و تاریخی و اجتماعی نسبت به دیگران خشن تر اند. بارها شنیده اید که فوتبال ورزش خشنی است یعنی طبیعت فوتبال اقتضاء می کند که در آن خشونت باشد و اگر پای کسی در فوتبال شکسته شود نمی توانیم بگوئیم این عمل خشونت بار عمدا انجام شده است. آیا خشونت بد است؟ بد و خوب را باید تعریف کرد مثلا اگر جانوری برای حفظ بقاء خود خشونت کند این کا بد است یا خوب؟ خشونت امری نسبی است چنانکه گفته شد بعضی ذاتا نسبت به دیگران خشن تر اند و بعضی از فرهنگ ها چیزی را خشونت می دانند که در فرهنگ دیگر آن پدیده خشونت نام ندارد به نظر من خشونت هر چه باشد نوعی کنش اجتماعی بین کنشگران اجتماعی است که در آن حد اقل یکی از طرفین ناراضی است زیرا به او ضرر و زیان مالی و جانی و روحی وارد شده است. از لحاظ حقوقی هر خشونتی جرم نیست ولی هر جرمی نوعی خشونت است بعضی از خشونت ها جرم محسوب می شوند و بسیاری از خشونتها در جامعه تشویق می شوند به هر حال واژه خشونت حامل باری منفی است و ما را به یاد کلماتی مانند قتل،تجاوز،جنگ،ترور،دزدی،خونریزی،ضرب و شتم،شکنجه و... می اندازد ولی به نظر من خشونت مصادیق دیگری نیز دارد، تهمت، مسخره، عیب جوئی و غیبت که نوعی ترور شخصیت وتجاوز به آبرو و اعتبار افراد هستند. حکومت ها برای کنترل اجتماع از خشونت استفاده می کنند و مردم نیز نسبت به حاکمان اعمال خشنی چون ترور فیزیکی و ترور شخصیت را به کار می برند. روزنامه نگاران مقالات تندی بر علیه حاکمان می نویسند و آنها را مسخره می کنند. شاید گفته شود عیبی ندارد چه بهتر که خشونت از سطح فیزیکی مثل کشتن و ضرب و شتم به سطح نرم افزاری مانند انتقاد، بحث، مسخره، توهین و ترور شخصیت برسد، در جواب باید گفت اولا افرادی که فاقد قدرت اند و خشونتهای آرامی را نسبت به حاکمیت اعمال می کنند چه ضمانتی وجود دارد که اگر به قدرت برسند آنها نیز مانند حاکمان قبلی دست به خشونت فیزیکی نزنند در واقع آنها چون قدرت اعمال خشونت سخت را ندارند دست به خشونت نرم می زنند چون چماق و تفنگ ندارند از قلم و زبان استفاده می کنند. از طرفی آیا خشونت به شخصیت، آبرو و روح افراد را می توان خشونت نرم نامید؟ خشونت، مصادیق دیگری نیز دارد حتی آلودگی محیط زیست نیز می تواند نوعی خشونت محسوب شود، شکار بی رویه حیوانات و بر هم زدن چرخه طبیعت هم عمل خشنی است، حتی در بازیها و ورزش ها خشونت وجود دارد، تصور کنید در بازی شطرنج وقتی شما پیروز می شوید به طرف مقابل، القا می کنید که من از تو قوی ترام و تو هیچ غلطی نمی توانی بکنی وبه این وسیله به شخصیت و روح او خشونت می کنبد. در بحث های علمی و فلسفی، فردی که سر انجام حرفش را به کرسی می نشاند در واقع به شعور دیگران خشونت می ورزد.
6- بدون اغراق می توانیم سخنان بسیاری از علمای اجتماعی را تایید کنیم که عصر ما عصر پر خاشگری است و من این جمله را اضافه می کنم که عصر ما عصر بی تفاوتی نسبت به خشونت است. ما هر روز تصاویر خشونت باری را از سراسر دنیا می بینیم و اخبار وحشتناکی را می شنویم و ناهارمان را می خوریم و لبخند می زنیم و سیگارمان را دود می کنیم. یکی از جامعه شناسان به نام الیوت اورنسون نقل می کند که روزی پسرش از او پرسید ناپالم چیست؟ و او پاسخ داد ناپالم ماده ای شیمیایی است که به پوست می چسبد و پوست را به شدت می سوزاند و شخص را می کشد، لحظه ای بعد متوجه شد که اشک از چشمان پسرش سرازیر است و او متوجه شد که چقدر تا به حال نسبت به این سلاح آدمکش فجیع بی تفاوت بوده است.
7- به هر حال خشونت همواره وجود داشته است، وجود دارد و وجود خواهد داشت وفقط در طول تاریخ فرم آن تغییر می کند. انسان همواره نا راضی است از این رو احساس می کند که در دنیایی خشن زیست می کند. بنابر قانون تعرف الاشیا باضدادها خشونت چیزی است که برای انسان مطبوع و ملایم نباشد، به حرف (خ) و عبارت (خش) و همچنین عبارت (خش خش) دقت کنید، از لحاظ زبان شناسی خشونت خود  واژه ای خشن است.