در اروپا «افکار عمومي اعتقادي به جنگ افغانستان ندارد»
 

گروه اینترنتی قلب من
 

 

نويسنده

Philippe Leymarie

برگردان  : منوچهر مرزبانيان

از بيست و پنچ کشور عضو اتحاديه اروپا که براي درگيري در افغانستان به ائتلاف نيروهاي سازمان پيمان اتلانتيک شمالي (ناتو) پيوسته بودند، اکثريت آنها اينک به دشواري با [ادامه] مداخله در آن کشور کنار مي آيند و از ابهام و سردرگمي در باره اهداف جنگ، افزايش شمار قربانيان غيرنظامي و نظامي (۱)، حضور همه جا گير آمريکا، خصومت افکار عمومي و تنگناهاي بودجه اي ناخشنودند. آقاي پينو آرلاکي (Pino Arlacchi)، معاون پيشين دبيرکل سازمان ملل متحد، مسئول مبارزه با مواد مخدر که پارلمان اروپا گزارش او را در باره درگيري در افغانستان به بحث گذاشت، تصديق مي کند که «نُه سال جنگ و درگيري بين المللي نه توانسته است شورش طالبان را فرو نشاند، و نه صلح و ثبات را در اين کشور سامان دهد.» اين نماينده با بيان تأسف خود از اينکه اروپا «فقط به همين خشنود است که از هرچه ايالات متحده تصميم مي گيرد، پيروي کند»، با داوري در باره اين جنگ مي گويد «در همان حال که اوضاع امنيتي رو به وخامت مي گذاشت اجماع مردمي که در گذشته درمورد حضور نيروهاي ائتلاف وجود داشت رنگ مي باخت.»

 اروپا بمثابه يک اتحاديه، فقط اندکي خود را در افغانستان متعهد ساخته است: سهم اتحاديه در آموزش پليس افغان (۴۵ميليون يورو در سال ۲۰۱۰) به اندازۀ ... دو صدم بودجه اي است که مجموعه ائتلاف، و در صدر آن ايالات متحده، به آن اختصاص داده است. در سنجش با ۵۲ مليارد دلار کمک ايالات متحده که به ويژه به تجهيزات و آموزش ارتش افغانستان تخصيص يافته، کمک اتحاديه و کشورهاي عضو آن به ثبات و باز سازي آن کشور روي هم به ۸ ميليارد يورو در سال هاي ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۰ بالغ گشته است. تعداد نفرات ارتش کشورهاي اروپائي، يک چهارم سپاهياني است که به آنجا گسيل گشته اند و تازه [اين کشورها] محدويت هاي بسياري نيز درباره نحوه به کارگيري نيروهاي خود گذاشته اند.

برخي ملت ها مانند هلند، در سال ۲۰۱۰ از ائتلاف پا پس کشيدند. برخي ديگرخود را براي ترک آن آماده مي سازند. آقاي ستانيسلاس وزياتک (Stanislas Wziatek)، رئيس کميسيون دفاع ملي در مجلس قانونگذاري (Dičte) اين کشور به ما مي گفت که «لهستان مي خواهد سپاهيانش را از افغانستان فرا خواند»، هرچند از سوي ديگر کشورش به تازگي فوج سپاهيانش را براي پاسخ به درخواست هاي امريکا افزايش داده است. وي برآن بود که «تسخير قلوب مردم افغاستان» مي بايستي شيوه کار باشد، اما نظر سنجي ها نشان مي دهند که خلاف آن روي داده است. وي به اطمينان مي گويد که اين مأموريت «که هرچه زودتر بايد پايان پذيرد»، از توان نيروهاي ارتش لهستان که امکاناتش رو به کاهش دارد، خارج است.

آقاي ديموس ورتوس (Dimos Vrettos)، رئيس کميته امور خارجي و دفاع پارلمان يونان با ما در ميان گذاشت که «افکارعمومي باور ندارد که اين جنگ بهترين وسيله اي براي خشکاندن ريشه تروريسم باشد . بهتر آنکه اين پول به زخم مبارزه عليه مواد مخدر زده شود». او در تقويم بيرون بردن نيروها که باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا معين کرده است، «پيام بدي هم از نظر نطامي و هم از نظر سياسي» مي بيند. سربازان اعزامي يوناني به کار لجيستيکي مي پردازند و در تماس مستقيم با رزمندگان نيستند: «ما عضو ناتو هستيم، ناچاريم که در آنجا باشيم. بايد کاري کرد، اما تا جاي ممکن کمتر درگير نبرد شد. و با مخالفان به مذاکره پرداخت: آنها وقت دارند و زمان که ما فاقد آنيم ...»

در بريتانيا، آقاي لايام فوکس (Liam Fox) وزير دفاع (از حزب محافظه کار)، در ماه ژوئيه ۲۰۱۰ در سرآغاز بازديد از سپاهيان کشورش با اعلام اينکه «آنچه مهم است، امنيت در خيابان هاي بريتانياست» هيجاناتي را برانگيخت. «[دغدغه ما اين نيست] که زنان جوان افغاني به مدرسه بروند (...) ما در آنجا هستيم تا مردم بريتانيا و منافع جهاني مان دستخوش تهديد نباشند. (...) اما ما پليسي جهاني نيستيم.» آقاي ويليام هيگ (William Hague) رئيس ديپلوماسي بريتانيا (محافظه کار) هنگام نشست سران سازمان پيمان اتلانتيک شمالي در ليسبون در ۲۰نوامبر ۲۰۱۰ تکرار کرده بود که کشورش به مأموريت هاي درگيري در نبردها تا سال ۲۰۱۵ پايان خواهد داد. او گفته بود که «اين تعهدي مطلق و بي برو برگرد است.»

در فرانسه ۷۰% افکار عمومي «بيشتر» يا «کاملا» با حضور سربازان فرانسوي در افغانستان مخالف است (۲). از سي سال پيش تاکنون اين نخسيتن باري است که اکثريتي بارز با عمليات مهمي در خارج از کشور که دولت براه انداخته، به مخالفت برخاسته اند. فرماندهان نظامي که از افغانستان باز مي گردند از پيشرفت هائي در محل خبر مي دهند و مي خواهند که به ارتش و پليس افغان زمان داده شود تا براي خود زمينه مناسبي براي پرورش کادرها فراهم آورند و به خود متکي شوند. اما نه بحثي در کار است و نه آئين و طريق و نظريه اي. درست است که نيکلا سارکوزي از تاکيد بر اين نکته باز نمي ايستد که سربازان فرانسوي «تا زماني که لازم باشد» در افغانستان خواهند ماند، اما فرانسه آخرين کشوري بود که در ماه فوريه ۲۰۱۰ به تقاصاي آمريکا براي اعزام نيروهاي تقويتي پاسخ داد و سرانجام نيز (به جاي يک هزار و پانصد رزمنده اي که واشنگتن مي خواست)، بيش از دويست مربي اضافي، نفرستاد (۳).

آقاي ويکتور اوزروف (Viktor Ozerov)، رئيس کميته دفاع و امنيت شوراي فدراسيون روسيه اطمينان مي دهد که «در روسيه دشواري هاي آمريکائي ها و همپيمانانش در افغانستان مايه خشنودي ما نيست»: شکست ناتو دامنگير جمهوري هاي آسياي مرکزي، همپيمانان طبيعي روسيه خواهد شد. اما ابداً صحبت از آن نيست که روسيه کوچکترين گروه رزمنده اي را به افغانستان اعزام دارد: «ما هم اينک هم سهم خود را ادا کرده ايم ... و طعم آنرا هم چشيده ايم!» اين نماينده مجلس از اعطاي حق عبور در دو جهت براي نيروهاي ائتلاف در چهارجوب تدارکات و نيازمندي ها آنها از جمله –اعطاي معافيت از قانون – براي تجهيزات نظامي، راضي است. دغدغه خاطر وي انفجار توليد و قاچاق مواد مخدر، احتمالا آميخته با تروريسم است که هم اينک هم به پشت دروازه هاي روسيه رسيده.

پي نوشت ها

۱- نيروهاي ائتلاف از آغاز مداخله در افغاستان در پايان سال ۲۰۰۱ تاکنون ۲ هزار و۳۰۰ تن سرباز از دست داده است.

۲- نظر سنجي IFOB، که به سفارش روزنامه اومانيته در تاريخ ۱۸ ژوئيه ۲۰۱۰ به انجام رسيد، نظرسنجي هاي پيشين را تائيد کرده است.

۳- سستي و بي رمقي درگيري فرانسه، از چشم انداز آمريکا، «سلول سرخ» سازمان اطلاعات مرکزي امريکا (سيا) را برانگيخت تا در روز ۱۱ مارس گذشته يادداشتي تدوين کند که در آن پيشنهاد شده بود «احساس گناه را در فرانسويان، به ويژه زنان، به واسطه آنکه افغان ها را به حال خود رها کرده اند تلقين کنند».

 

 


 
گروه اینترنتی قلب من