تعلیم و تربیت فرزندان از نگاه فیلسوف نقاد

گروه اینترنتی قلب من
 

 

 موضوع این مقاله «بررسی دیدگاه كانت درباره تعلیم و تربیت فرزند» است. مساله تعلیم و تربیت بزرگ‌ترین مساله جوامع بشری است. به طوری كه ممالك مترقی، ترقی و تعالی خود را مرهون داشتن آموزش و پرورش پیشرفته می‌دانند و ممالك عقب مانده نیز به این دلیل عقب افتاده‌اند كه فعالیت دستگاه تربیتی آنان ضعیف و هماهنگ با دیگر دستگاه‌ها نبوده است.
درباره مساله تعلیم و تربیت، دانشمندان و فلاسفه بزرگ نظریه‌های مهمی ارائه كرده‌اند. یكی از این فلاسفه ایمانوئل كانت، اندیشمند سده 18 است. كانت متدین به دین مسیح بود و از كودكی با تعلیمات اخلاقی این دین پرورده شد و به وجوب حسن عمل اعتقاد راسخ داشت.

به نظر وی: «در جهان دو كار مهم در پیش روی بشر قرار دارد كه یكی از آنها تعلیم و تربیت است و دومی حكومت» (1)، او توضیح می‌دهد، دومی هم كه حكومت باشد در حقیقت نوعی آموزش و تعلیم و تربیت مردم است.

حاكم از مردم كارهایی را می‌خواهد كه انجام دهند و بعكس از كارهایی ایشان را نهی می‌كند، پس تعلیم و تربیت اساسی‌ترین كار در زیر آسمان است. او برای این دو موضوع (سیاست مداری و تربیت فرزند) راه‌هایی را پیشنهاد كرده كه اگر اعمال شوند، موفقیت‌آمیز خواهند بود. در این نوشتار تلاش شده برخی نكات مهم درباره تعلیم و تربیت از دیدگاه كانت مورد بررسی قرار گیرد.

كانت مانند دیگر فلاسفه،تعلیم و تربیت را مختص به حیوانات ذی شعور می‌داند و از آنجا كه انسان به لحاظ داشتن عقل و وجدان در مرتبه بالاتر نسبت به دیگر حیوانات قرار دارد، بنابراین تنها موجودی است كه می‌تواند مورد تعلیم قرار گیرد، دانش‌های مختلف را بیاموزد و آنها را به دیگران تعلیم دهد و نیز می‌تواند مستقیم یا غیرمستقیم تحت تربیت قرار گیرد. (2) اما نكته مهم این است كه تعلیم و تربیت انسان باید همواره در مسیر كمالی كه در نهایت باید طی كند، قرار گیرد.

اساساً از نظر كانت انسان موجودی است دارای استعدادها و توانمندی هایی كه امكان رشد آنها كاملاً فراهم است. از این رو، تربیت در بستر چنین زمینه‌ای نقش اصلاح یا حتی ایجاد و تغییر را ایفا می‌كند. توجیه گزینش گستره‌های خاصی برای امر تربیت‌یعنی تربیت فیزیكی، فرهنگی، اخلاقی و عملی حكایت از تحقق زمینه‌های آشكار آن در وجود آدمی دارد. از آنجا كه انسان دارای جسم، ذهن، اخلاق و حیطه عمل است، پس باید در این ابعاد اقدام به تربیت وی كرد و چون نمود آشكار این امور از ابتدای كودكی در وجود او تحقق دارد پس پرداختن به تربیت آن كاری منطقی و بلكه لازم و ضروری است.

3 مرحله تعلیم و تربیت: «پرستاری، پرورش و آموزش»

كانت برای تعلیم و تربیت آدمی 3 مرحله را ذكر می‌كند (پرستاری، پرورش و آموزش) (3) و از میان این مراحل، مرحله پرورش را از 2 مرحله دیگر مهم‌تر می‌داند و قائل است كه تعلیم و تربیت اصلی انسان در مرحله پرورش صورت می‌گیرد. حال به شرح برخی از ویژ گی‌های این 3 مرحله می‌پردازیم:

الف - مرحله پرستاری: این مرحله كه چند سال اولیه زندگی هر فردی را در بر می‌گیرد، بر خصیصه ماندن و زنده بودن انسان تأكید ویژه دارد. به نظر كانت شكی نیست كه «در وهله اول انسان باید بماند و حیات داشته باشد تا بتواند مورد پرورش و آموزش قرار گیرد» (4). در این مرحله انسان مانند بچه‌ای است كه باید تحت پرستاری ویژه قرار گیرد، یعنی بتواند تحت تعلیم و تربیت صحیح به حیات خویش ادامه دهد.

ب- مرحله پرورش: مرحله پرورش خود به دو مرحله یك تا 8 سالگی و 8 تا 16 سالگی تقسیم می‌شود. در مرحله اول (8 یك) باید امر و نهی كرد و اطاعت از این امر و نهی را از اطفال خواست. منظور كانت از امر و نهی در اینجا، امر و نهی ماشینی است، به این معنا كه طفل باید تابع باشد و مانند ماشینی كه وقتی به دكمه آن فشار می‌آوریم، فلان كار را انجام می‌دهد و چون و چرا نكند (5). در این مرحله از آنجا كه اطفال از پدر و مادر خود الگو می‌گیرند و هرگونه رفتار بزرگ‌تر را تقلید می‌كنند، بنابراین باید فضایل اخلاقی و حسنات را درون آنان رسوخ داد و هرگز نباید با آنها استدلال كرد یا استدلالی از آنها خواست. مثلاً اگر به آنها گفتید دروغ نگو، حق ندارد بپرسد كه چرا نباید دروغ بگویم، زیرا عقل اطفال در این سن رشد كافی نكرده و نمی‌توانند استدلال‌های شما را سبك و سنگین كنند.

كانت بارها بر این نكته تأكید دارد كه به تناسب رشد ذهنی و عقلانی و گسترش توانایی كودك در درك مفاهیم، امكان توسعه و تعمیق اخلاق از مظاهر محسوس آن به فرازهای متعالی تر وجود دارد. به همین دلیل، مراحل رشد اخلاقی را كاملاً منوط به رشد موازی درك عقلانی و شناختی كودك كرده است. كانت در این باره می‌گوید: «اگر تعلیم و تربیت كودكان نسبت‌به دین مورد بررسی قرار گیرد، نخستین پرسشی كه پیش می‌آید این است كه آیا می‌توان مفاهیم دینی را با خردسالان در میان گذاشت.» (6)

در این رویكرد گویی تأثیر همه‌جانبه مفاهیمی كه به عنوان واسطه در روند تربیت تلقی شده‌اند، منحصر به تأثیر شناختی است. هرچند این رویكرد در مورد بسیاری از مقوله‌های تربیتی غیرقابل اجتناب است، اما افراط در آن دامنگیر بسیاری از مفاهیم تربیتی‌ای می‌شود كه كاركرد عاطفی آنها به مراتب بیشتر از تأثیر شناختی آنهاست. از این رو حتی ایجاد تصوری مبهم از آن مفاهیم و دریافت انعكاس آن در حوزه عواطف و گرایش های انسان، مصداقی بارز از كاركرد چندسویه برخی مفاهیم تربیتی است. چه‌ بسا بسیاری از مفاهیم ارزشی در مقام انتقال و نه ارزیابی، از این قانون پیروی نكنند. كانت هرگز توجهی به كاركرد عاطفی بسیاری از مفاهیم دینی از جمله خدا در حوزه روان و عواطف كودك نداشت. (7) او به صرف این‌كه كودك قادر به فهم و درك مفهوم خدا و اساسا مفاهیم متعالی و الهیاتی نیست، تجویز هر گونه استفاده از این مفاهیم را در مقوله تربیت برنمی‌تافت. از این رو، می‌توان مخالفت وی با تربیت دینی در دوران كودكی را سرچشمه گرفته از تكیه صرف بر دیدگاه شناختی محض به انسان قلمداد كرد.

اما از 8 سالگی به بعد،كاملا برعكس قبل، باید رفتار و همواره با استدلال امر و نهی كرد. منظور از امر و نهی در این سنین، امر و نهی اخلاقی است، یعنی دستورها باید همراه با استدلال باشد. در این صورت یا طفل توان رد استدلال شما را دارد كه به تبع آن عصیان می‌ورزد، ولی اگر قادر به رد استدلال شما نبود، حق عصیان ندارد و در صورت عصیان كردن باید او را تأدیب بدنی كرد. كانت می‌گوید: «مشكل بسیاری از ما این است كه فكر می‌كنیم در درجه اول باید الفبا را به بچه‌ها آموزش داد. اگر از یك معلم كلاس اولی بپرسند كه چرا بچه‌ها را به مدرسه آورده اید،می گوید چون می‌خواهم به آنها حروف الفبا را یاد دهم، در صورتی كه قبل از تعلیم حروف الفبا،مرتب نشستن،سكوت و آزادی را باید به آنها آموخت.» (8)

هدف پرورش، محدود كردن آزادی و هدایت آن است

كانت آزادی انسان را مهم‌تر از دیگر ابعاد وجودی او می‌داند و معتقد است آزادی امری لذت بخش بوده و اگر در سال‌های اولیه زندگی، فرد بتواند مزه آزادی را بچشد، هیچ گاه دست از آزادی بر نخواهد داشت. (9) هدف پرورش آن است كه آزادی را محدود و سپس آن را در مسیر درست هدایت كند. (10) بدین معنا كه باید به طفل آموخت آزادی حد و مرز دارد.

آموزش باید هرمی شكل باشد تا اگر طفل در هر سنی از آموزش‌های بیشتر محروم شد، حداقل در آن مقدار كه تعلیم دیده كارایی داشته باشدتا پیش از ورود به مدرسه، هیاهو كردن و آزادی بی‌حد و حصر است، اما با ورود به مدرسه جلوی هر گونه آزادی افراطی گرفته می‌شود و وظیفه معلمان این است كه نگذارند این آزادی، لجام گسیخته شود. از نظر كانت محدود كردن آزادی به 3 حد است: یكی این‌كه به انسان‌ها یاد دهیم آزادی‌شان محدود به این است كه به آزادی دیگران لطمه‌ای وارد نكنند. دوم این‌كه آزادی تو نباید آینده شخصی تو را از حال تو بدتر كند؛ یعنی اگر به آزادی‌ای عمل كنی كه فردایت را از امروزت بدتر كند، این آزادی را اگر نداشته باشی بهتر است.

شاید به همین علت است كه پدر و مادر به فرزندشان می‌گویند كه تا وقتی تكالیف مدرسه‌ات را انجام ندهی نمی‌گذاریم بخوابی یا بازی كنی. سوم این‌كه آزادی هر كس نباید با استكمال معنویش در تقابل افتد. منظور این است كه باید هدف از آزادی، رساندن فرد به كمال باشد و آزادی هر كس باید در مسیر كمال او هدایت شود. (11)

هدف تربیت بهبود بخشیدن به وضع موجود است

از دید كانت در بیشتر جوامع سازگاری با وضع موجود هدف تربیت قرار می‌گیرد، در حالی كه هدف از تربیت باید بهبود بخشیدن به وضع موجود باشد. به عبارت روشن‌تر، انسان را از آن نظر كه می‌خواهد انسان باشد، پرورش دهیم. آدمی باید به‌گونه‌ای باشد كه هر گاه بزرگ شد بتواند وضع جامعه را بهتر كند نه این‌كه خودش را با وضع جامعه سازگار نماید. از نظر كانت پدر و مادری موفق‌ترند كه بخواهند فرزندانشان بهتر از خودشان شوند نه این‌كه مثل خودشان شوند. كانت می‌گوید: «پرورش مناسب، پرورشی است كه عطف توجه به حال ندارد، بلكه به آینده توجه دارد.» (12)

آموزش هر فردی متناسب با خواست شغلی اوست

دیدگاه كانت پیرامون آموزش این است كه انسان را آموزش دهید نه از آن جهت كه می‌خواهد انسان باشد، بلكه از آن نظر كه می‌خواهد مهندس شود، پزشك شود، معلم شود و....

آموزش یك كار تخصصی (13) و برای این است كه فرد بتواند فلان حرفه خاص را یاد بگیرد.گذشته از این، آموزش زودگذر است؛ یعنی به محض تطور و تغیریافتن جامعه، آموزش‌ها هم تغییر می‌كنند. كانت معتقد است آموزش‌‌گر چه تخصصی است، اما باید جنبه هرمی خود را حفظ كند. (14) به عبارت دیگر در سال‌های ابتدایی زندگی هر فردی، باید از هر رشته علمی، برخی معلومات به افراد یاد داد شود. سپس آهسته آهسته این دامنه را تنگ‌تر كرده و یك علم خاص‌تری متناسب با شغلی كه می‌خواهد انتخاب كند، به او یاد دهیم. اساساً آموزش باید هرمی شكل باشد تا اگر طفل در هر سنی از آموزش‌های بیشتری محروم شد، دست‌كم در آن مقدار كارایی داشته باشد. كانت عیب نظام تعلیم و تربیت را در این می‌داند كه چون الفاظ و اصطلاحات زیاد است، فضل فروشی و بازارگرمی را در بچه‌ها زیاد می‌كند؛ بنابراین از هر علمی باید یك مقدارش را دقیق یاد داد، اما زیاد وارد الفاظ و اصطلاحات نشد. به عبارت روشن‌تر كمیت تعلیم و تربیت مهم نیست بلكه كیفیت آن باید خوب باشد. (15)

منابع:

1- كانت، ایمانوئل، تعلیم و تربیت، ترجمه غلامحسین شكوهی، تهران، حكمت، ص18

2- یاسپرس،كارل، كانت، ترجمه میرعبدالحسین نقیبی‌‌زاده، تهران، كتابخانه طهوری، 1377،ص141

3- كانت، ایمانوئل، تمهیدات، ترجمه غلامعلی حداد عادل، تهران، مركز نشر دانشگاهی، 1370، ص160

4- همان، ص163

5- ملكیان، مصطفی، تاریخ فلسفه غرب، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، آبان 1379، ص177

6- تعلیم و تربیت، ص‌151

7- ص‌151

8- كانت، ایمانوئل، بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق، ترجمه حمد عنایت، تهران، سروش، 1380،ص77

9- كورنر، استفان،فلسفه كانت، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، شركت سهامی انتشارات خوارزمی، 1378، ص183

10- ر.ك: تمهیدات، ص201

11- كاپلستون، فردریك، تاریخ فلسفه (از ولف تا كانت)،ج 6، ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگ‌مهر، تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، 1375، ص185

12- ر.ك: تعلیم و تربیت،ص118

13- ر.ك: تاریخ فلسفه غرب، ص181

14- ر.ك: بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق،ص100

15- ر.ك: فلسفه كانت، ص196

 

 


 
گروه اینترنتی قلب من