نويسنده:آرش الله خان        ترجمه وتلخيص:خليل الله زمر 

 

تهديد تروريسم وواکنش سياسی درپاکستان

   

1_ سابقه تاريخی،سياسی ومذهبی

تروريستها برای تأمين اهداف شان باکاربرد تشدد واهمه راايجادميکنند.درک محرکات وانگيزه های تروريستها دراستفاده ازوسايل کوردربرابراهداف ملکی وغيرجنگی برای ارزيابی دقيق پديده تروريسم موضوع اصلی راتشکيل ميدهد.عوامل آن محرکاتيکه يک تروريست راقادربه انجام فعاليت تروريستی مي سازدموضوع بحث اين مقال است.بگفته والترلکوير حتی اگرکنتزول لازم هم برمحرکات تروريسم حاصل شودبازهم تعدادی ازافرادتجريد شده از تروريسم استفاده خواهندبرد.

هنگاميکه عوامل ريشه ای تروريسم حل گردد وتعدادتروريستهاهم کاهش يابندباآنهم لازم است بخاطرکاهش ظرفيت اقدامات تروريستهاعوامليکه آنهاراقادربانجام عمل تروريستی ميسازد،بدرستی درک گردد.ريشه کن نمودن عوامل تروريسم وظيفه يک نسل يابيشترازآنست اماموضوع کاهش ظرفيت عملکردشان نيزهمزمان بايدموردتوجه باشد.دراين بحث بی آنکه عوامل ريشه ای تروريسم انکارگردد نقش دولت درگسستن ارتباط ميان محرکات وواقعيت اقدام تروريستی محراق توجه مارا تشکيل ميدهد.

مذهب يگانه عامليستکه درپاکستان هويت جمعی مردم وقبل ازهمه موجوديت دولت رافراهم نموده واستفاده ازمذهب فعاليت مهم سياسی آنراتشکيل ميدهد.هرگاه درزمان جنگ سردميان شرق وغرب مذهبی بودن مردم وعامل مذهب بحيث سنگ بناء درفعاليتهای دولت پاکستان بخاطرتحقق اهداف ليبرال آن مورداستفاده قرارميگرفت و علاقه وحمايت بين المللی راباخودداشت، اما امروزکه «اسلاميسم» بحيث تهديد برای همه جهانيان درمرکزتوجه قرارگرفته است هنوزدولت پاکستان برای تطابق با اين واقعيت بمشکل روبروست.ماسعی ميکنيم توضيح دهيم که اکنون پاکستان درکجاقراردارد و استدراکش ازخودش چيست وچطورميتواندبحيث بخشی ازجامعه جهانی عليه تروريسم مذهبی به مقابله برخيزد؟

پاکستان کنونی

«پاکستان يکدولت شکاک است که دشمنان خودرادارد» (س.پ.کوهن - تهديدجهاديستهابرای پاکستان- ص19) 

پاکستان درامتدادجنوب،غرب ومرکزآسياموقعيت داشته وبامساحت 800000کيلومترمربع ونفوس 160مليون باافغانستان،چين،هندوايران همسرحد

ميباشد.اينکشورباداشتن 520دالرعايدسرانه دررديف 161مين کشورجهان ازلحاظ عايدسرانه قراردارد.نفوس پاکستان در50سال اخيربطورمتوسط

سالانه 3فيصدرشدنموده واين فيصدی بنابرعوامل نيرومنداجتماعی-کلتوری،فقدان تعليم وتربيه(خاصتا* ميان زنان)وسرمايه گذاری نازل دربخش صحت

وپلانگذاری فاميلی درآينده قريب افزايش خواهديافت. رشدمتوسط سالانه اقتصادپاکستان از1950 به بعد 6درصدبوده که وسيعا* بکمکهای خارجی اتکاء داشته است .مصارف گزاف نظامی واتکاء به صنعت نساجی شاخص عمده  بيماری اقتصادی پاکستان را تشکيل ميدهد.دولت پاکستان براساس

ارقام رسمی درسال مالی2002تا2003 ميلادی ازکل مصارف سالانه اش تقريبا* 22درصدآنرادرامورنظامی و29درصدآنراصرف تاديه خدمات قروض

خودنموده وفقط 18درصدآنرادربخش انکشاف داخلی بمصرف رسانيده است.

پاکستان درطول 58سال موجوديتش سه مرتبه جنگ کامل ويکبارجنگ محدود باهندوستان ، سه قانون اساسی باهم متفاوت داشته وچهارکودتای موفق نظامی درطول اين مدت باعث شده که نيم عمرخودرازيرسيطره نظاميان سپری کند.نخستين قانون اساسی پاکستان درسال 1956 ياهشت سال

پس ازتاسيس آن تدوين امادوسال بعدملغی شدودرنتيجه اولين انتخابات پارلمانی 20سال پس ازتاسيس اش درسال 1970برگذارگرديد.درسال 1971

بخش شرقی آن ازپاکستان جداودولت بنگله ديش رابنيادنهاد.پاکستان مطابق احصائيه های (خانه آزادی) ازسال1973 ببعدکاملا" آزاد نبوده است وبرمبنای شاخصهای همين موسسه ،پاکستان ازلحاظ فقدان آزاديهای مدنی مقام نخست رادرجهان(به استثنای يکدوره کوتاه پس ازمرگ محمدضياء الحق درسال 1988)اشغال ميکند

سطح فساددرپاکستان بسياربلنداست.راپورسال 2005موسسه شفافيت بين المللی درباره فساددرجهان نشان ميدهدکه پاکستان دررديف 14 کشورفاسدترين دنياقرارميگيرد.همچنان مطابق تحقيقات سال2002 همين موسسه40 درصد مديران اقتصادی جهان فسادرامانع عمده سرمايه گذاری درپاکستان وانمودکرده و62.6درصدآنهابرای حفظ حقوق مالکيت شان درپاکستان اعتمادشانرابرمحاکم اينکشورازدست داده اند.پوليس فاسدترين نهادتطبيق قانون درپاکستان بوده وهمه اين ضعفهادرارتباط نزديک بافقرقرارداردکه6 ،65 درصدمردم آن باعايدکمتراز2دالردرروزبسرميبرند

 اطفال بين سنين 10تا14 چهارده فيصدنيروی کاررادرپاکستان تشکيل ميدهندورشد تعليم وتربيه وصحت عامه ازبسيارقبل ناديده گرفته شده است.

دولت درسال مالی 2002و2003درحدود1،1درصدعايدغيرخالص ملی رادربخش صحت عامه و8،1درصدرادرسکتور تعليم وتربيه بمصرف رسانيده

درحاليکه7 ، 4فيصداين عايدرادرسال 2002صرف مصارف نظامی نموده است.انحطاط سکتورتعليم وتربيه درحديست که درقصيرالمدت غيرقابل جبران بوده ودرطويل المدت موجب کساداقتصادی وشايدحتی باعث ناآراميهای سياسی گردد.

اين تصويرآماری وخيره درعقب خودتاريخ ومنطق معين خودرادارد.پاکستان درسال 1947درآن ايالات هندکه مسلمانان درآنهااکثريت داشتند،ايجادشدوازآن تاريخ ببعدهم تنوع اقوام مختلف وهم دشمنی دوامدارباهندسيکيولررابميراث برده که هردوعامل هم ازلحاظ امنيتی وهم ازلحاظ سياسی مورد توجه پاکستان بوده است.درحقيقت تأثيرهمين دوعامل بودکه پاکستان درانتخاب خودغلط کردوباعث تشکيل بنگله ديش گرديدوپاکستان  هنوزهم تحت تأثير دوعامل فوق الذکردرصدد ايجاددولت نيرومندمرکزی ،دفاع قوی وپيدانمودن متحدين پرقدرت خارجی ميباشد.درنتيجه همين اقدامات است که ارقام وحقايق حکايتهای بخصوص خودرادارند.

نخبه گان حاکم درپاکستان ازهمان بدوپيدايش درصددبوده اندتادربرابرگروههای ياغی قومی- زبانی وهم دربرابرهمسايگان متخاصم خودازاسلام بحيث نيروی متحدکننده حمايت نمايندوهمين عامل بودکه نيروهای مذهبی رااجبارا"درمحراق سياست کشانيد وبه تقويت آنهاخدمت نمود.بطورمختصر، اسلام  در پاکستان پس ازاستقلال آن پوششی برای بی کفايتی ساختاری ونهادي پاکستان قرارگرفت که افراطگرائی مذهبی محصول فرعی آن ميباشد.

تاريخ سياسی افراطگرائی مذهبی

مبارزه سياسی ايکه درسال 1940برهبری مسلم ليگ سرتاسری هندوستان آغازشده بود درسال1947به تشکيل پاکستان انجاميد.اگرچه پاکستان بنام اسلام يادقيقتربنام دولت مسلمانان ايجادشد امامحمدعلی جناح بنيادگذارآن ميخواست تاپاکستان بمثابه يکدولت مدرن غيرمذهبی باقی بماند.چنانچه موصوف خطاب به مجلس موسسان قانونگذاری پاکستان درآگست1949چنين گفت«شماآزادهستيد،آزادانه به عبادتگاه ، مسجدوياهرمحل ديگربرای عبادت رفته ميتوانيد.شمابهرفرقه،بهرقوم وياهرمذهبی که بآن تعلق داريد،دولت بآن کاری ندارد.مابااين اصل اساسی آغازکرديم که همه ماهمشهری واتباع يکدولت واحدميباشيم ومن فکرميکنم که مابايداين اصل اساسی رادرصدرآرمانهای خودحفظ کنيم . بگذارهندوبدين خودباشدومسلمان بدين خود، اعتقاد بيک مذهب کارشخصی است،آنهاازلحاظ سياسی همه اتباع دولت اند.»

آيدياليسم اسلامی که هنگام مبارزه برای ايجاد پاکستان توسط رهبران مسلم ليگ بکارگرفته شدبزودی پس ازتشکيل دولت پاکستان چون پای منافع بميان آمد محوگرديد.رهبران پاکستان بنابرمشکلات عديده اقصادی ،سياسی و تنزل حمايت مردم ازدولت اينکشوررابسوی بحران سوق دادند که 11سال  پس از ايجادپاکستان به تحميل حکومت نظامی مارشال محمدايوب خان انجاميد.درايندوره نخست استکه رهبران اينکشورازفعاليتهای احزاب مذهبی که گاه وبيگاه به روياروئی ميان آنهاودولت منجرميشد به تشويش افتاده وبرای غلبه براين بحران بخاطرمحدوديتهائيکه درانتخاب داشتندبراسلام وبنابراين به تقصيرخودشان بالای عناصرمذهبی جامعه اتکاء نمودندتابی کفايتی شانرادرهمگراء ساختن اقوام مختلف پاکستان بخاطرحفظ قدرت پوشش داده باشند.

ايوب خان که درسال1958درنتيجه کودتابقدرت رسيدوتاسال1969ادامه يافت احزاب مذهبی درابتدای حاکميتش بطورنسبی منزوی بودندوايوب

خان درفاصله گرفتن ازآنهاعلنا" عجله نميکرد.اودرواقعيت ميخواست تانفوذاحزاب مذهبی راباتطبيق نوعی اسلام رسمی که درفرامين اوبکمک علمای

مذهبی وبوروکراتهای وابسته بخودش فورمولبندی شده بود، تعويض نمايد.منافع جانبين درايندوران به نحوی بودکه هم حکومت وهم احزاب مذهبی هردوحاضربودندکه بدون مصلحت سياسی درموردموقفهای شان مصالحه نمايند.

اما پس از حاکميت ايوب خان اشتعال جنگ داخلی پاکستان درسال1971که منجربه جنگ تمام عيارميان هندوپاکستان وايجاد دولت بنگله ديش

گرديد،نظاميان پاکستانی برای اولين بارازجناح محصلين جماعت اسلامی موسوم به جمعيت طلاب اسلامی دراين جنگ داخلی برضدفعالين ناسيوناليست

عوامی ليگ پاکستان شرقی استفاده نمودندکه درنتيجه آن تقريبا" 2000نفرازاعضای اين سازمان به قتل رسيدند.بايديادآورشدکه اين سازمان دردوره

های بعدی پس ازايجادبنگله ديش باانجام اقدامات مستقلانه ازخوداستقلال بيشترنشان دادند:طورمثال،مسئوليت مبارزات عليه فرقه احمديه درسال 1974

که بعدا" منجربه اعلام آن بحيث گروه غيراسلامی گرديدبدوش همين سازمان ميباشد.

ذوالفقارعلی بهوتو پس ازتشکيل بنگله ديش در1971براساس نتايج انتخابات 1970که حزب اوبنام حزب مردم پاکستان درآن برنده اکثريت در پاکستان غربی بود،صدراعظم پاکستان گرديد.موصوف برای مدت طولانی ازسازمانهای مذهبی دوری اختيارنکردزيراهنوز دردجدائی بنگله ديش

تازه بودواوبرای مقابله باتمايلات جدائی طلبانه دربلوچستان درصددبرآمدتاازآنهااستفاده نمايد.نوسان بهوتوميان معانی سوسياليستی وسمبوليسم اسلامی

زمينه سازتدوين قانون اساسی جديدبيشتر اسلامی سال1973گرديدکه باوجودتغيرات اساسی ايکه درطول ساليان بعدی درآن واردشدبشمول قيد

شدن فرقه احمديه بحيث گروه غيرمسلمان درآن تاهم اکنون نيزنافذ ميباشد. باوجودتمام اقداماتيکه بهوتوبرای جلب حمايه احزاب مذهبی دردوران

حاکميت خويش انجام دادعليرغم آن درسال1977توسط کودتای نظامی ازقدرت برکنارساخته شد.

جنرال ضياء الحق برای مقابله بابی ثباتی های روزافزون که نتيجه اقدامات اعتراضی جبهه متحد احزاب مذهبی بود قانون نظامی رابرپاکستان تحميل

نمودکه تاهنگام قتل اوتاسال1988نافذبودوتغيراساسی درجهت سرپرستی ازاسلاميسم واستفاده ابزاری ازآن دراين دوران بوجودآمد.حاکميت ضياء را

ميتوان «مرحله دورانساز»درتکامل تدريجی افراطگرائی مذهبی درپاکستان ناميد.چنانچه کليه سازمانهای جنگجوی اسلامیNancy Hydenبگفته

پاکستان که درتروريسم اشتغال دارندپس از1979بوجودآمده اند. ظهوراين راديکاليسم مذهبی تنهاازتمايلات شخصی جنرال ضياء الحق منشاء نميگرفت

بلکه شرايط سياسی بين المللی وداخلی که پس ازپيروزی انقلاب اسلامی ايران وتجاوزشوروی درسال1979برافغانستان شکل گرفت،درايجادآن نقش

مهم داشت.تطبيق برنامه سنی سازی اسلامی که بابتکارضياء الحق درتقابل بااهل تشييع ايران صورت گرفت خصومت ميان سنی وشيعه رابنياد نهاد که زمينه سازمنازعات بعدی خشونت آميزفرقه ای ورشد فرهنگ جهادی درپاکستان گرديد.وقوع انقلاب اسلامی ايران درسال1979وجنگ1980-1988ميان ايران وعراق رقابت جهان عرب وايران راتشديد نمودکه انعکاس آن بشکل خصومت بين شيعه وسنی باعث ظهورحاميان جديدبرای طرفين متخاصم اين معادله وراديکال شدن هردوفرقه متخاصم درپاکستان گرديد.

حکومت ضياء الحق درجنگ1979-1988افغانستان به طرفداران جهاداينکشوردرپاکستان دست آزاددادوقدرت ملاهای اسلامی رادرپاکستان تقويت نمود.کمکهای مالی رسمی وخصوصی ازمنابع محلی وخارجی بطورروزافزون برای مدارس مذهبی درپاکستان سرازيرشدوهمين مدارس مذهبی که به تعداد شان روزتاروزافزوده ميشدمنبع اساسی سربازگيری برای فعاليتهای جهادی ازهمان دوران تاکنون باقی مانده اند.چنانچه از3906مدرسه که در1995

ثبت شده بود2010باب آن پس ازسال1979تأسيس شده است.تخمين زده ميشودکه درحال حاضرتعداد اين مدارس درپاکستان به 10000باب مي

رسدکه درآنها 1.7مليون نفردرس ميخوانند.همين مدارس بودندکه فعالين جهادی رادردوران جنگ افغانستان ايجاد،تربيه وتشويق کردندتابحيث سربازان

پياده نظام درجنگ عليه کمونيسم درافغانستان که بکمک ومشارکت سايردول بشمول ايالات متحده امريکاصورت ميگرفت، اشتراک نمايند و

پاکستان بحيث ميانجی ميان اداره استخبارات مرکزی امريکاومجاهدين افغان مبالغ متذکره راميان گروههای هفتگانه مجاهدين مستقردرپاکستان توزيعISI

ميکرد.براساس انتخاب پاکستان ازميان گروههای هفتگانه بيشترين سهم اين کمکهابه حزب اسلامی حکمتيارکه تندروترازهمه بودسرازيرميشدوايالات

متحده امريکانيزباين دليل که گروه مذکوردرجنگ عليه شوروی موثرترازهمه ميباشددراين زمينه بی تفاوت ماند.سياستمداران امريکا برتطبيق درازمدت

 نصوص جهادی که درپهلوی سايرموضوعات آنزمان درپوهنتون نبراسکا توسط بخشش 51مليون دالری اداره کمکهای انکشافی ايالات متحده کمک ميشد،کاملا" نظارت داشتند. براساس توافقيکه ميان عربستان سعودی و ايالات متحده امريکادردوران اداره جيمی کارترکه دراداره رونالد ريگان پس از 1981نيز ادامه يافت،منعقدگرديده بود دولت سعودی هم معادل کمکهای اداره مرکزی استخبارات امريکابمنظورتداوم جنگ د ر افغانستان بايدبه نهضت مقاومت افغانستان کمک مينمود،چنانچه عربستان سعودی نيز مبلغ3.5 ميليارد دالررابرای جهاددرافغانستان که بيشترين سهم آن تحويل گروه های سنی افراطی داده شد،کمک نمود.

حکومت امريکاپس ازختم جهاد افغانستان دراوآخردهه  80نه تنهاکمکهای خودرابسازمانهای جهادی قطع نمود،بلکه اينکشور وبقيه جهان دربرابر حوادثی که بعدا" درافغانستان وپاکستان اتفاق افتاد،بی تفاوت ماند.پاکستان دراين سالهاسربازگيری،تربيه وحمايت ازتندروان مذهبی رابرای جهاد کشميرکه درقلب ودماغ استراتژيستهای پاکستانی قرارداشت،ادامه داد.آنچه دراين رابطه برای پاکستان مهم بود اينکه  افغانستان بايدحامی منافع

استراتژيک پاکستان باقی بماندوخواست پاکستان برای باصطلاح «عمق اتزاتژيک»درافغانستان نه تنهاتداوم جنگ رادرکشميرتسهيل ميکند،بلکه

برای دفاع دربرابرتجاوزهندوستان آنهم دردورانيکه ازيکطرف ايالات متحده امريکاکمکهای خودرابخاطربرنامه اتومی پاکستان قطع نموده وازطرف ديگر

گروههای معتدل درمقاومت افغانستان بسود گروههای تندروبحاشيه رانده شده بودند،ازاهميت برخورداربودوبراساس همين سياست بودکه پاکستان پس ازظهورطالبان درسال1994ازآنهاحمايت نمود.طالبان که درسال1996کابل رافتح نمودندنيروئی بودندکه که بمثابه طناب نجات  برای تندروان مذهبی

پاکستان که بطورروزافزون درتروريسم داخل پاکستان ودرشبکه بين المللی تروريستی که القاعده درمرکزآن قرارداردگرفتارشده بودند،خدمت ميکرد.

پاکستان که دراين هنگام بطورفزاينده ای منزوی شده بودبلافاصله پس ازحملات يازدهم سپتامبر2001 برايالات متحده امريکا ناگزيرشد تا سياست

افغانی خودراکه تندروی مذهبی راهم درافغانستان وهم درپاکستان اشاعه ميداد تغيرداده وباايالات متحده  امريکا درمبارزه عليه تروريسم بپيوندد. اين تغيرناگهانی سياست پاکستان موردپسندطالبان،طرفداران وعلاقمندان آنان درپاکستان،افغانستان وشرقميانه واقع نشد.

تندروی مذهبی وتروريسم

اسلام درپاکستان

97درصدمردم پاکستان مسلمان هستند امايک کل واحدراتشکيل نميدهند.دوفرقه اساسی اسلام درپاکستان سنی وشيعه ميباشندکه سنی هاطرفدارمکتب

مسلمانان محافظه کارشمرده ميشوندکه خودراپيروسنت ياعنعنه حضرت پيغمبراسلام ميدانند.تشييع ازيک منازعه سياسی درارتباط باجانشين پيغمبرازميان خلفای متعددمنشاء ميگيردکه بعدا"يکفرقه مذهبی خاص ازآن شکل گرفت.تعدادموثق ايندوفرقه درپاکستان معلوم نيست،اماکرستين فير تعدادشيعه  هارا

15تا20درصدتخمين ميکند.سنی های پاکستان پيرومکتب حنفی ياتعليمات دانشمندمذهبی قرن 8بنام ابوحنيفه ميباشندکه آنهانيزبالنوبه به ديوبندی و

باريلوی تقسيم ميشوند.ايندوجنبش ازشهرهای ديوبندوباريلی هنگام حاکميت برتانيا برنيمقاره هند درقرن 19منشاء گرفته است.پس ازجنگ افغانستان

جنبش ديگری بنام اهل حديث درپاکستان شکل گرفت که هنوزبخش کوچکی ازسنی هارادرخودمتشکل نموده است.اهل تشييع نيزبدوفرقه تقسيم می

شوند:شيعه اثناعشريه وشيعه اسماعيليه که دومی آقاخان رارهبرمعنوی شان ميپندارند.هکذادرپاکستان مسلمانانی هم وجوددارندکه پيرويکی ازين مکاتب يايکی ازين طريقتهانميباشند،امابطورکل جدائی ميان اهل تسنن واهل تشييع درپاکستان عميق باقی مانده است.

برخی اقشارجوامع سنی وشيعه دربرابرپيروان سايرمذاهب بسيارناشکيبا هستندزيرانه تنهاتندروی ميان پيروان آنهاتوسعه يافته بلکه اکنون هردوبخش گروه

های مليشه وجنگآوران خودراانکشاف داده اند. سنی های ديوبندی که شامل گروه اهل حديث وجماعت اسلامی (اين بخش موقف بالفعل يا موقف

 يک فرقه اسلامی رابدست آورده که ازتعليمات سيدابوالاعلی مودودی پيروی ميکنند)ميشود بيشترين منفعت راازجهادافغانستان نصيبDefacto

خودساختند.مدارس آنهاکه سهم بيشترپولهای کمکی رادرايندوران بدست آوردندامروزدرجبهه مقدم فعاليتهای جهادی وتروريسم درپاکستان قراردارند.

بعضی ازگروههای مليشه ای آنهادرفعاليتهای تروريستی عليه اهل تشييع مصروف بوده وبرخی ديگرشان پيروان سايراديان وحتی تأسيسات دولتی را

هدف قرارميدهند. دولت پاکستان نيزبعضی ازمليشه های آنان رادراين آواخربرای برآوردن اهداف استراتژيک اش مورداستفاده قرارداده است. شيعه ها

هم سازمانهای تروريستی خودرادارندامانفوذآنهاروزتاروزتضعيف ميگردد.

جنگجويان مذهبی وتروريسم

متخصصين ودانشمندان برای بدست دادن تعريف جامع وقابل قبول ازتروريسم تلاش بسيارنموده امابوحدت نظرهنوزنايل نشده اند.هرگاه ازنظرتاريخی واکادميک بموضوع نگاه شود،انقلاب کبيرفرانسه برای اولين باراصطلاح دولت ترورراتعميم داد.بعدا"اصطلاح تروريسم برای مدت طولانی برخلاف

  تعريف انقلاب کبيرفرانسه بآنعده سازمانهای انقلابی که درمخالفت بادولت بودنداطلاق ميشدو برای مدت کوتاه دردوران قبل ازجنگ عمومی دوم ودرجريان آن برای توصيف دولتهائيکه مردم خودراسرکوب ميکند، بکاربرده ميشد.همچنان سازمانهای انقلابی در همين دوره زمانی متذکره استفاده ازتاکتيکهای تروريستی رازيرنام «تبليغ درعمل» مشروعيت ميبخشيدند،اماپس ازجنگ عمومی دوم هيچيک ازسازمانهای انقلابی ولوکه افراد ملکی وغيرنظامی راهم هدف قرارميدادند خودراتروريست نميخواندند.

اين ذهنيت دررابطه باتروريسم موجب پديدآمدن دسترسی های جديدبرای درک مفهوم آن گرديد. برخی از تروريستهاخودرارزمندگان آزادی شمرده

که برای حقوق شان ميرزمندوبنظرآنهاهدف قراردادن مردم ملکی مشروعيت دارد وهم دولتهائی موجود اندکه بهانه متداول«سازمان تروريستی» رادر

موردچريکهاورزمندگان آزادی بکاربرده وبه بهانه تهديدتروريسم آنهاراوحشيانه سرکوب ميکنند.يک وسيله ايکه ميتوان توسط آن ازاستعمال غلط اين اصطلاح خودداری کرداينستکه تمرکزعمده بالای ماهيت عمل موردنظرصورت بگيردتابرهويت اجراکنندگان يابرماهيت علت آن ،امادرصورت توسعه اين نظرممکنست دولتهائيکه مرتکب اعمال تروريستی ميگردندشامل اين تعريف شوند،زيرا درحال حاضرهستنديکعده دولتها،سازمانهاونهادهائی درداخل دولتهاکه درعقب مناقشه برسرتعريف تروريسم پنهان شده وتروريسم راهمانطوريکه خودشان ميخواهند تعريف ميکنند.ماهيت وبهم پيچيدگيهای عملی

اين مباحثه مدرن بدلايل بديهی باعث ميشودکه درموردتعريف تروريسم درمقياس جهانی اجماع نظرموجودنباشد.کميته عالی درباره تهديد،مبارزه طلبی

هاوتغير که توسط منشی عمومی سازمان ملل متحدانتصاب شده درگزارش خوددرباره امنيت جهانی درسال 2004تروريسم راچنين تعريف ميکند:

« مطابق قراردادهای جينواوقطعنامه 1544(2004) شورای امنيت درباره جوانب تروريسم هراقدام برعلاوه اقدامات قبلی مندرج درقراردادهای فوق که باعث مرگ ياصدمه زدن به افرادملکی وغيرنظامی گرديده ودرصورتيکه هدف اجراکنندگان اقدامات متذکره درماهيت خودترساندن مردم يامجبور  ساختن حکومت يايک سازمان بين المللی برای انجام يک عمل ياخودداری ازآن باشد»تروريسم ناميده ميشود.درعين حال مهم است متذکرشويم که ترورنمودن مردم توسط دولتهاازاين تعريف باين دليل مستثناء گرديده که تخطی دولتهاازمندرجات کانوانسينهای فوق الذکربوسيله قوانين بين المللی ديگر

دررابطه باجرايم جنگی ،جرايم عليه بشريت وتخطی ازحقوق بشربررسی ميشود.مزيت مستثناقراردادن باصطلاح تروريسم دولتی ازتعريف فوق الذکردر

باره تروريسم درگزارش اخيرماه مارچ منشی عمومی سازمان ملل قرارذيل تأکيدميگردد:

تعريفی که توسط کميته سطح عالی فوق الذکر درباره تروريسم داده شده درحاليکه صريحا" بر«ماهيت عمل» ونه بر «هويت عامل» يا «ماهيت علت» اتکاء ميکنددرعين حال خشونت دولتهاراعليه مردم ملکی خودشان ازمتن تعريف تروريسم مستثناء قرارميدهد.اصول عقيدتی برای جداسازی دو

مسئله فوق الذکربخاطراينستکه تا خشونتهای سياسی دولتهابرضدافرادملکی(خواه درداخل کشورشان ياهرکجای ديگر)يااشکالی که اين خشونتهابطور مشترک درتروريسم بخودميگيرند،ناديده گرفته نشده باشد.همچنين اين جداسازی بسودتحليل شفافترخدمت نموده وتدوين استراتژيهای متفاوت راکه در برخوردباهردومسئله متفاوت فوق ضروری ميباشددرمقياس ملی وبين المللی تسهيل ميکند.

هرگاه تعريف کميته سطح عالی باتعريف کانوانسيون بين المللی سال1999درباره جلوگيری ازتمويل تروريسم مقايسه شودموضوع موردبحث شفافتر ميگردد.کانوانسيون 1999تروريسم راچنين تعريف ميکند:

«هرعمل يااقدامی که[علاوه براقداماتيکه درکانوانسيونهای فوق درج است]باعث مرگ ياجراحت جدی وشديدبيک شخص ملکی ياهرکس ديگريکه

سهم فعال درخصومتهای شرايط منازعه مسلحانه نداشته ،گردددرصورتيکه هدف ازچنين اقدامات درماهيت آن ترسانيدن مردم، مجبورساختن يک حکومت يايک سازمان بين المللی برای انجام يک عمل مشخص وياخودداری ازيک عمل مشخص باشد»تروريسم ميباشد.هرگاه هردوتعريف فوق را

پهلوی هم بگذاريم معلوم خواهدشدکه تهديديااستفاده ازخشونت کوروبدون تشخيص بخودی خودتروريسم حساب نميشود،بلکه برعکس تروريسم می

تواندشامل خشونت هدفمند برضدمقامات دولتی ياکارمندان آن جهت مجبورساختن آنهابرای تغيرسياستهای شان شود. بابرخورد مشابه ميتوان استعمال

خشونت عليه کارمندان نظامی غيرمحارب را که «سهم فعال درخصومتهای شرايط منازعه مسلحانه نميگيرند»نيز تروريسم شمرد.بنابراين،هرگاه يک

سازمان ازفعاليتهای چريکی درحمله برمخالفين خوددرمنازعه استفاده نکرده اما صرف تخنيک های مخفيانه کمين گرفتن يابمگذاری عليه افراد ملکی و کارمندان نظامی غيرمحارب رابکارميبردسازمان مذکوردرخشونت تروريستی دخيل ميباشد.علاوتا" خشونت تروريستی ميتواندبرای يک هدف سياسی بمنظوراعمال نفوذدرپاليسی های دولتی يابخاطرترسانيدن گروه خاصی ازمردم بکاررود.

تعريف کانوانسيون بين المللی برای جلوگيری ازتمويل تروريسم راميتوان قابل قبول ترين تعريف درجهان کنونی دانست زيرا134کشوربشمول چهار

عضودايمی شورای امنيت درپای آن امضاء گذاشته اند.بنابراين براساس همين کانوانسيون که توسط گزارش کميته سطح عالی واعلاميه سرمنشی ملل متحدهم حمايه ميشود تروريسم دولتی راازبحث تروريسم درحقوق بين المللی بايدمستثی کرد.مفردات ذيل مشخصات يک تروريست رابيان ميکند:

الف-عامل ياعمل کننده يکفردغيردولتی است.ب-شخصيکه درخشونت دخيل ميباشدميتواندباعث مرگ ياجراحت شديدگردد(کورکورانه ياهدفمند)

ج-خشونتی که افرادملکی ياغيرمحاربين(بشمول کارمندان نظامی ايکه محارب نيستند)راهدف قرارميدهد.د-هدف ازخشونت ترسانيدن مردم ياآوردن

تغيردرپاليسی های حکومت يايک سازمان بين المللی است.

تمام گروههای جنگجوی اسلامی درپاکستان عاملين ياافرادمسلح غيردولتی هستندکه دراين نبشته سازمانهای جهادی يافرقه ای ناميده ميشوند، بعضی ازآنهادرهمکاری باخشونتهای تروريستی درداخل پاکستان وبرخی ديگرشان درارتباط باخشونتهای سياسی درخارج ازپاکستان بخصوص درکشميرتحت

اداره هندوهندوستان قراردارندکه بعضی اوقات خصلت تروريستی رابخودميگيرند.اقدامات تروريستی که درداخل پاکستان توسط گروههائيکه بااسلام

راديکال ارتباط ندارندخارج ازمحدوده اين تحقيق ميباشد.

2:تهديدتروريستی

امروزدرپاکستان تشويش بزرگ ازناحيه خشونت تروريستی ميباشد که امنيت ملت راتهديدميکند.زمانيکه کدام واقعه خاص تروريستی واقع ميشودرسانه

غوغابرپاميکنندومفسرين بخشهای مختلف زندگی باتفاق آراء آنرامحکوم نموده وبخطری اشاره ميکنندکه ازافراطگرائی وتروريسم مذهبی برخواسته وبه ناتوانی يابيميلی دولت درمقابله باآن انگشت ميگذارند.برخی تحليل گران ابعادگسترده تروريسم رابمثابه تهديدبالفعل برای پاکستان به بررسی گرفته و

برخی ديگرازهمدستی های دولت باتروريستهااخطارميدهند.معهذاطبيعت واقعی ووسعت تهديدهنوزدرقلمروانديشه باقی مانده زيراآسان است ادعاشودکه

تروريسم برای پاکستان فاجعه خلق ميکندامادشواراست توضيح شودکه چطوراين فاجعه بوقوع می پيوندد وچه شکل رابخودخواهدگرفت.

دوچهره تروريسم زيرنام مذهب

مذهب ازجانب دوگروه برای برانگيختن تروريسم مورداستفاده قرارميگيرد.اگرچه ايندوگروه درپيوندمتقابل باهمديگرقراردارند اما تفاوتهائی هم دررابطه با اهداف،عرصه عمليات وهدف خشونت دربين آنهابچشم ميخورد.

اول-فرقه گرايان وابسته به سنی وشيعه اندکه درعرصه فعاليتهای تروريستی فعال بوده واکثرا" مردمان وابسته بگروههای مخالف خودراموردحمله قرار ميدهند.سازمانهای جنگجوی سنی خواهان آن اندتاپاکستان يکدولت سنی اعلام شود وشيعه هاحقوق سياسی خاص رابخاطرحفظ موقف مجزای شان

درخواست مينمايند.اين شقاق قومی برمبنای خط فرقه ای نتيجه رونداسلامی سازی قوانين درپاکستان است که طی دوران 1977-1988توسط

جنرال ضياء الحق معرفی گرديددرحاليکه خشونتهای فرقه ای وقومی قبل ازاين درپاکستان بندرت واقع ميشد.شيعه هاکه پس ازپيروزی انقلاب اسلامی ايران احساس قوت ميکردند بخاطرجلوگيری ازاسلامی سازی ضياء الحق (که عملا"سنی سازی بودنه اسلامی سازی)سازمانی رابنام «طريقت نفاذ فقه جعفری يا جنبش برای تحميل قوانين شيعه» تشکيل داده وبرضدسياستهای ضياء الحق اعتراض نمودند. آنهادرين زمينه توفيق حاصل نمودندودولت شيعه هاراازجوانب معين اين قوانين مستثناء اعلام نمود.

نه تنها ضياء ازرشد قدرت شيعه هانگرانی داشت بلکه سنی هاهم درآندوران مضطرب بودند.آنهاهراس داشتندکه شايدمردم بخاطرمعافيت ازذکات

(2.5درصدماليات ازپس اندازهای مسلمانان که به فقراتقسيم ميگردد)وياسايرقوانين سختگيرانه فاميلی مربوط به اهل تسنن ازمذهب سنی به شيعه

ايسم تغيرعقيده بدهند.سنی هاکه گوش به زنگ بودنددرسال 1985متقابلا"دست بايجاد«سپاه صحابه پاکستان يااردوی اصحاب پيغمبر» برای مقابله باقدرت شيعه ها زدند.باسلاحهای غيرقانونی،پول سياه ونفوذخارجی که ازبرکت جهادافغانستان برای آنها مهياشده بود منازعات فرقه ای ميان اين دوگروه بزودی به خصومتهای خونين مبدل گشت .چنين معلوم ميشدکه اهداف سياسی گروههای عديده ذيدخل دراين راه شکست خورده است اما خشونت ادامه يافت وبشکل کشتارهای انتقامجويانه تاکنون ادامه دارد.

سازمانهای اساسی فرقه ای وقومی که درخشونتهای پس ازسال1980دخيل بوده اندعبارت ميباشندازسازمان شيعه «طريقه جعفريه پاکستان» وسازمان انشعابی آن بنام«لشکرمحمد»دريکطرف وسازمان سنی ديوبندی«سپاه صحابه پاکستان»وفرع آن بنام «لشکرجنگوی»درطرف ديگرقراردارندکه  خشونتهای آنان ازسال1980باينسواضافه تراز2000کشته بجاگذاشته است.

گروههای جهادی عاملين دوم ترور ميباشندکه تاسال2001ازطرف حکومت پاکستان بحيث ابزاراستراتژيک درکشميروافغانستان ازآنهااستفاده ميشدکه

بعضی ازآنان همين اکنون درفعاليتهای تروريستی عليه دولت پاکستان اشتغال دارند.رويهمرفته گروههای جنگآورجهادی تاسال 2001درفعاليتهای تروريستی وکشتارافرادملکی دخيل نبودنداماپس ازسپتامبر2001هنگاميکه پاکستان درفعاليتهای جهانی مبارزه عليه تروريسم داخل گرديد اين تغير سياست برای بسياری ازگروههای جهادی قابل قبول واقع نشدوبهمين دليل برخی ازآنان بفعاليتهای تروريستی درداخل پاکستان برضدخارجيها و مسيحيان محلی آغاز کردند.روی آوردن گروههای جهادی بخشونت صرف بخاطرترسانيدن مردم پاکستان ياتخويف کدام قشرخاص آن نبود،بلکه هدف آنان را قبولاندن  خواستتهای شان بالای رهبران دولت تشکيل ميدادوبهمين دليل است که گروههای جهادی حملات شانرابرضدخارجيهايا مامورين عاليرتبه دولتی توجيه نموده اندکه قتل عوام الناس پاکستان صدمه جانبی هدف فوق راتشکيل ميدهد.

ضربه زدن به ساختارسياسی پاکستان وبخصوص بخش بالائی آن درمحراق اهداف تروريستهای جهادی قرارداردکه سطح بلند تصميم آنهارابيان ميکند.قتل رئيس جمهورکشورهدف اساسی اين تروريستهابوده وهنوزهم باقی مانده است.دوحمله متوالی درسال2003 بجان پرويزمشرف که ازآن بمشکل جان بسلامت برد،هدف قراردادن لوی درستيزقوای مسلح درکراچی سال2004(اکنون موصوف معاون رئيس قوای مسلح ميباشد)وشوکت عزيزصدراعظم

درجولای 2004(موصوف درآندوران وزيرماليه وکانديد صدارت بود)مصداق ادعای فوق است.اگرچه هيچيک ارآنان دراين سوء قصدهاصدمه نديدند امااينسوء قصدها نشان ميدهدکه چقدرتروريستهاباهداف شان دسترسی دارند.دوسازمان مذهبی جنگجوی پاکستانکه دراين ترورهادست داشتند

هريک عبارت بودندازجنبش جهانی مجاهدين وجنبش جهاداسلامی که درکنارالقاعده قراردارند.درموردسازمان جديدتروريستی بنام جندالله (لشکرخدا)که درتوطئه برای ترورلوی درستيز قوای مسلح پاکستان درکراچی دست داشت گفته ميشودکه سازمان پيشقراول القاعده درپاکستان را

تشکيل ميدهد.بسياری ازگروههای جهادی مانند جيش محمد(لشکرمحمد)ولشکرطيبه که پس ازجهاد افغانستان درکشميرفعال بودندکوشيدند تا از تروريسم فاصله بگيرند امازيرفشاربين المللی ازطرف دولت پاکستان غيرقانونی اعلام شدند.

 

 

تأثيرات تروريسم

بالاگرفتن سطح خشونت درپاکستان مشکل شايسته گی پوليس را مطرح نموده که در فساد شهرت داردتامهارت ولياقت درامور حرفه ای ومسلکی شان. پوليس بنابرکمبودتجهيزات وتعليم وتربيه کافی نه تنهابرای دفاع ازافرادملکی مقابل تروريسم عاجزاست بلکه دربرابر تروريستهائيکه خوب تربيت شده وازمحرکات سطح بلندبرخورداراند،آسيب پذيرميباشد.اين بی ثباتی وبی امنی های داخلی مستقيما" براقتصاداثرگذاشته است،چنانچه سرمايه گذاری داخلی وخارجی درکراچی که مرکزفعاليتهای تجاری پاکستان ميباشداز700مليون دالردرسال1995به 200-مليون دالردرسال 1999تنزل نموده

است.همچنان بعضی ازصاحبان صنايع ومتخصصين بشمول دوکتوران مشهورپس ازدريافت تهديدازجانب تروريستهای مربوط به سازمانهای فرقه ای مجبور شدند کشورراترک بگويند.

اشاعه خشونت وبی نظمی درپاکستان تنهاموجب پريشانی سرمايه گذاران ومتخصصين نشده ،بلکه اين بيم رانيزبوجودآورده که تروريستهادرمقامات بالائی نهادهای امنيتی پاکستان نيزرخنه نموده وتماميت وامنيت تأسيسات نظامی وپوليس پاکستان راموردشک قرارداده است.اين سوال مطرح است که

هرگاه تروريستهادرمقامات بالائی سازمانهای امنيتی رخنه نکرده اند،چطورآنهاازوقت سفروحرکت افراد رهبری پاکستان اطلاع مييابندکه دقيقا"درهمان

وقت بااقدامات همآهنگ داخل عمل ميشوند.

تحقيقاتيکه درموردتوطئه قتل پرويزمشرف صورت گرفته نشان ميدهدکه منصبداران سطوح پائينی اردو دراين اقدام اشتراک داشته وهمچنان براساس شواهد مقامات امنيتی برخی از افسران پائين رتبه پوليس درخشونتهای فرقه ای نيزسهيم بوده اند. همين شواهد بيان ميکندکه درسال2003چندافسر

اردو پائينترازرتبه کرنيل وهکذاچندافسربالائی قوای مسلح باتروريستهاهمکاری داشتند.اگرچه تاحال تعداد منسوبين سازمانهای امنيتی پاکستان که با تروريستهاهواخواهی دارند، اندک است وهم قوای مسلح بطورکل يک سازمانی باساختارهای نهادينه وانديشه های ليبرال مذهبی ميباشدکه نفوذ ايدئولوژيهای راديکال مذهبی درآن غيرمحتمل بنظرميرسد امااين امکان که نظاميهای هوادارتروريستها سيستم سياسی رابا توسل به کشتارتغيربدهند

موضوع جدی درپاکستان باقی مانده است.

3:اقدامات متقابل

بااهميت نيست که ريشه هاوعوامل تروريسم وتندرويهای مذهبی توسط تحليلگران چقدرعميق بکاوش گرفته شده وپديده های سايکالوژيک واجتماعی آنراکه محرک تروريسم بشمارميرود،توضيح ميکنند امابمشکل ميتوان انکارکردکه همين عوامل درايجادپديده فرهنگ جهادی که درنهايت بانواع ترسناک

تروريسم درپاکستان که خوددولت اينکشورهم درآن دخيل بوده است، منجرشده،خدمت ميکند.ازسال1980 حمايه ازراديکاليسم مذهبی درافغانستان

وپاکستان که توسط ايالات متحده،عربستان سعودی وبرخی ازکشورهای خليج صورت ميگرفت وشهروندان آنهانيزبجهاديها پول ميفرستادند،پديده بين المللی بود.

ايالات متحده پس ازختم جنگ افغانستان بسهولت پايش راازمعرکه بيرون کشيد امابرای سايرممالک وبخصوص برای پاکستان مشکل بودکه باين آسانی

مسيرقبلی راتغيردهد.برای پاکستان 12سال ديگررادربرگرفت تااينکه پس ازحملات وحشتناک 2001که برامريکاصورت گرفت، درک نمايدکه در جاده غلط قرار داشت.

حمايت طولانی دولت ازتروريسم حتی اگربشکل تحمل فعاليتهای تروريستهاهم بوده باشدتاپشتيبانی علنی دولت، بازهم موجب کمک به تروريسم باشکال مختلف شده است.مثلا"آنهابااستفاده ازهمين شرايط  آزادانه به عمليات پرداخته ،ازدولت ياازواحدهای غيردولتی پول بدست آورده،دسترسی به اسلحه ومهارتهای جنگی حاصل نموده وبخاطرسربازگيری برای جهادطورآزاددوردنياسفرکرده اند.اماباتغيراوضاع پس ازسپتامبر2001شرايط طوری برای تندروان مذهبی دشوارشدکه آنهاديگزنميتوانندبحمله عليه افرادملکی زيرنام جهادبپردارند.دراين شرايط نوين نه تنهابسياری ازملتهاکه شايدقبلا"

تروريستهاراناديده ميگرفتندعليه آن برخواستندبلکه دولتهاهم مساعی شانرادرمقابله باتروريسم درعرصه بين المللی همآهنگ ساختندوپاکستان امروزی موقف مرکزی رادراين مساعی همآهمگ شده بين المللی اشغال ميکند.

پاکستان برضدالقاعده

اگرتائيد طالبان ازطرف پاکستان درمجامع بين المللی وقت بيشترراگرفت،اماپرويزمشرف وهمکاران نظامی اودرظرف چندروزمحدودتصميم گرفتندکه ازايالات متحده امريکابرضدطالبان حمايه نموده وبه ارزيابی مجددطالبان که قبلا"آنان رابخاطرعمق استراتژيک افغانستان عليه تجاوزهندحمايه ميکرد بحيث منبع خطربرای امنيت ملی پاکستان آغازنمود.

ايالات متحده امريکابااعلام سياست «يابامايابرضدمادرمبارزه عليه تروريسم»درواقعيت امکان انتخاب پاکستان رامحدود وساحه بيطرفی آنرادراين زمينه

 مسدودنمود.زمانيکه پاکستان ازهمکاری ايالات متحده وهندوستان ميلان اباء ورزيدازاين ناحيه نيزباتهديدازجانب هندوستان مواجه بوده است.

 پاکستان پس ازتوافق به پشتيبانی ازايالات متحده امريکابحمايت بيسابقه ازنيروهای ايالات متحده نخست هنگام جنگ برای سرنگونی طالبان وسپس درجنگ طولانی عليه بقايای القاعده پرداخت.اگرچه موثريت  اقداماتيکه ازطرف دولت پاکستان دراين زمينه صورت گرفته هنوزموضوع جدی مورد بحث استکه کيف وکان اين سوال دراين فصل به تحليل گرفته ميشود.

گرفتاری وتوقيف تقريبا"600نفرازفعالين القاعده وجنگجويان خارجی ازنتايج مشخص اقدامات حکومت پاکستان درزمينه کنترول تهديدتروريستی

القاعده ميباشد.تروريستهای برجسته ايکه تاکنون توسط مقامات پاکستانی دستگيرشده اند،مانند ابوزبيده (مارچ2002درفيصل آباد) خالدشيخ محمد

(مارچ2003درراولپندی)و ابوفرج الليبی(می2005درمردان)ازدستگيريهای مهم محسوب ميشود.پاکستان همچنان درمسدودساختن حسابات بانکی

القاعده وسازمانهای مربوطه آن مانندشرکت الرشيد وشرکت رابطه کمک نموده است.

حکومت پاکستان همچنان برای نخستين بارباستقرارقوای مسلح درمناطق اداره فدرالی قبايل بخاطرانجام عمليات برضدالقاعده پرداخته است.نظاميهای

پاکستان تافبروری2005 چهل وچهارعمليات نظامی رادرمناطق فوق انجام داده که طی آن 223نفرازمنسوبين اردوکشته و503نفرآن زخمی شدند.

ازجانب مقابل 302 تروريست کشته و663 نفراسير(44نفرآن هنگام جنگ زخمی بودند)گرديدند.قوای پاکستان درگرفتاری وقتل برخی ازتروريست

های چيچن وازبک تباردرمناطق قبايلی نيزتوفيقهائی داشته است.طاهريولداش رهبرجنبش اسلامی ازبکستان نيزدريکی ازعمليات فوق زخم برداشت ولی موفق بفرارشد.تاهنگام تحريراين نبشته هنوزقوای مسلح پاکستان درمناطق قبايلی مستقربوده وبه «ساحات ممنوعه»قبلی که شامل8250کيلومترمربع

ميشودبرای کنترول فعاليتهای تروريستها دسترسی داشته ودرهرروزمعين درحدود10000-12000افرادنظامی دراين ناحيه جابجاميشوند.

نقشيکه توسط پاکستان درمبارزه عليه تروريسم وبخصوص در جنگ برضدالقاعده وشبکه تروريستی آن ايفاء ميگردددرمواقع مختلف ازجانب ايالات متحده  امريکاتوصيف شده است.نظربه بعضی دلايل تمجيد امريکاازنقش پاکستان درمقابله باالقاعده بديهی ميباشد.توقيف محمدنعيم نورخان قوماندان

القاعده که سپس به دستگيری احمدخلفان گيلانی منجرشد،ازحقايق وحشتناک درباره پلانگذاری انواع حملات القاعده پرده برداشت.معلوماتيکه

درباره حمله به بريتانيا وايالات متحده امريکا توسط افرادمذکوررفاش شدفوق العاده ثقه ودقيق بودکه درصورت زندانی نشدن آنهابه منصه اجرادرميآمد.

چنانچه يکی ازافسران نظامی پاکستان پلان القاعده درموردحمله به ميدان هوائی هيترودرلندن راپلان«بدون نقيصه»ناميد.

نقشی راحکومت پاکستان ميتوانددرکنترول تروريسم بين المللی انجام دهديکبارديگرهنگامی آشکارشدکه 3نفراز4بمگذار درحادثه 7جولای2005لندن

که56نفرراقتل و700نفررازخمی نمودتوسط يک پاکستانی الاصل دارای تابعيت برتانياکه ازمدارس راديکال مذهبی درپاکستان ديدارنموده بود فاش گرديد.مقامات پاکستانی ادعاميکنند معلوماتي راکه درتحقيق از ابوفرج الليبی وهم ازکمپيوترمحمدنعيم نورخان بدست آورده بود بريتانياراازوقوع  حملات پنجم می آگاهی داده امادرموردزمان وقوع واهداف حمله چيزی نگفته بودند.

خلاصه،حکومت پاکستان بسهم خودتلاش ورزيده است تاراديکاليسم مذهبی راکه ازپاکستان منبع ميگيردکنترول نموده وازخطرآن برای دنياجلوگيری

نمايد.اماکنترول تروريسم نه تنهامستلزم مساعی همآهنگ بين المللی ميباشدبلکه نقشی  پاکستان بايددراين ميان نيزمعين شده تا توانائی دستگاه امنيتی پاکستان نيزدراين راستاروزتاروزمتناسب گردد.

پاکستان برضدتروريستهای داخلی

حکومت پاکستان نه تنهادرنابودی فعالين القاعده وحاميان خارجی آن مصروف بوده،بلکه دربرابرگروههای تروريستی فرقه ای وچندگروه جهادی هم

که درفعاليتهای تروريستی داخل پاکستان دخيل بوده اندبرخوردشديدنموده است.رياض بصره وآصف رمزی دورهبرسازمان رسوای لشکرجنگوی در

سال2002بقتل رسيدندوبسياری ديگرازفعالين آن يادرمواجهه باپوليس کشته شده ياعقب ميله های زندان بسرميبرند.خطريکه ازجانب اين سازمان و

سازمانهای مشابه آن متوجه امنيت داخلی وثبات پاکستان ميباشد،دولت پاکستان راواداربه اقدامات شديدبرضدآنهاساخته است.

آصف زهيررهبرحرکت المجاهدين العالميه  توقيف وبه اعدام محکوم گرديد.رهبری وکادرهای سازمان جندالله که مسئول حمله برقوماندان عمومی کراچی

درسال2004بود بشمول عطاالرحمن رهبربالائی آن که ازجمعيت طلبه برگشته بوددرسال2004زندانی گرديد.هکذا تعدادچندی ازدسته بمگذارانتحاری

جيش محمدکه عمدتا" درکشميرفعال بودبخاطراشتغال آنان درفعاليتهای تروريستی محلی دستگيرشده اند. باآنکه پس ازاين همه زندانی ساختن هاهنورهم تروريسم درداخل پاکستان ادامه دارداقدامات حکومت دراين زمينه نااميدکننده نيست.بعضا"تعقيب بيرحمانه تروريستهاتوسط مقامات پاکستان نتايج محسوسی درپی داشته وگاهی کسب معلومات ازاسرای مشکوک تروريست مقامات راقادرساخته که ازحوادث تروريستی درپاکستان جلوگيری نمايند.

پاکستان مقابل جهاديهای کشمير

مساعی پاکستان برای کنترول فعاليتهای گروههای جهادی که درکشميرفعال اندموردتدقيق درسطح ملی وبين المللی قرارگرفته است.حکومت دربعضی

حالات برخی ازگروههای مشخص جهادی راممنوع اعلام وباحمله بردفاترآنان تعداشانرازندانی نموده ، امامعمولا" آنهابانامهای  ديگرسربلندکرده اند.از

3300نفراعضای گروههای مذکورکه در2002توقيف شده بودندبعدا" آزادشده اند،ولی رهبران آنهادرزندان بوده وهنوزجهادراموعظه ميکنند.

حفيظ محمدسيديکی ازرهبران قبلی جهادی بحکم ستره محکمه لاهوردرسال2002آزادگرديد.اوبزودی رهبری لشکرطيبه ياسازمان سلف مرکز الدعوا

والارشاد راکه اکنون بنام جماعت الدعوی يادميشود بعهده گرفت.اوکه بخاطرتبليغ جهاد به نقاط مختلف پاکستان سفرنمودزمانی ادعانمودکه 7000نفر

رابرای جهاددرظرف شش ماه آماده ساخته است.همچنان ستره محکمه لاهورحکم رهائی مسعودازهررهبرسازمان ممنوعه جيش محمدرابدليل کافی نبودن مدارک عليه وی دردسامبر2002صادرنمود.موصوف نيزمانندحفيظ محمدسيدبزودی فعاليتهای جهادی راآغازوسازمان ديگررابنام تحريک خدام

الاسلام که نام جديد جيش محمدبود، بنيادنهاد.فضل الرحمن خليل رهبرحرکت المجاهدين پس ازتوقيف چندماهه باتهام فرستادن جنگجويان بافغانستان

درسال2004دوباره آزادشد.قاری سيف الله اختر رهبر حرکت الجهاد اسلامی عليرغم دست داشتن فعالين سازمان اودرترورهای داخل پاکستان توسط

مقامات پاکستانی ازحبس رهاگرديد. هکذامقامات درپاکستان بدون آنکه دليلی وجودداشته باشدماهانه برای اعظم طارق و مسعودازهرمبلغ10000

کلداردرزندان برای آنهاميپرداخت.

درعين حال حوادث تروريستی درکشميرتحت اداره هندوخودهندوستان ادامه داشته ودولت هندپيوسته سازمانهای مستقردرپاکستان مانندلشکرطيبه و

جيش محمدرادراين فعاليتهامقصرميداند،چنانچه مقامات هندی درمارچ2003اسنادی رابرای ايالات متحده امريکاآماده کردندکه مطابق آن 70مرکز

جهادی تربيت نظامی درکشميرتحت اداره پاکستان وجودداردکه طبق ادعای وزيردفاع هندمورخ ماه می 2003تقريبا"3000نفردراين کمپهاآموزش

ديده اندودراکتوبرهمين سال يک سخنگوی نظامی هندپاکستانرامتهم کردکه اينکشورهنوز85مرکزتربيت نظامی رااداره کرده وبه کشميرتحت اداره هند نفوذميدهدچنانچه 86واقعه جداگانه نفوذی پس ازجنوری همان سال صورت گرفته است.

حکومت پاکستان دراثرفشارهای بين المللی درنوامبر2003شش سازمان جنگجوی اين منطقه رابادفاتروحسابات مربوطه آنان ممنوع ومسدودنمود.اين

شش سازمان شامل تحريک اسلامی پاکستان(قبلا"تحريک جعفريه پاکستان)،ملت اسلاميه پاکستان(قبلا"سپاه صحابه پاکستان)،تحريک خدام الاسلام

(قبلا"جيش محمد)،جمعيت الانصار(قبلا"حرکت المجاهدين وحرکت الانصار)حزب التحريروجماعت الفرقا.علاوتا"جماعت الدعوادرجمله گروههای تحت

نظارت قرارگرفت.پنج گروه ازاين سازمانهابشمول جماعت الفرقاء قبلا"ازجانب حکومت ممنوع شده بودکه بنامهای جديددوباره ظهورنمودند.دوتااز

سازمانهای متذکره که درنوامبر2003منع گرديدند،سازمانهای فرقه گرابودندکه پس ازحملات فرقه ای درکويته وسايرنقاط کشورممنوع اعلام شدند.

اگرچه دولت هندوستان پيوسته پاکستان رابه عدم صداقت درمبارزه عليه تروريسم متهم ميکندعليرغم آن تلاشهای پاکستان برای کنترول نفوذجنگ

جويان درامتداد خط کنترول موفقانه بوده است.باوجودآنکه مسئله مراکزتربيت نظامی درکشميرزيراداره پاکستان ونفوذجنگجويان درامتداد خط کنترول متنازع فيه مانده ولی کاهش سطح تشددپس ازسال 2001درکشميرتحت اداره هند بيانگرکاهش حمايت پاکستان ازنفوذدادن جنگجويان

درآنجاميباشد.اگرچه درموردکمک پاکستان به جنگجويان ضدهندی بدگمانی وجوددارداماچنين معلوم ميشودکه پاکستان سياست اش رادراين مورد تغيرداده است.

نتيجه

پاکستان يکدولت فقيروناامن ميباشدکه خودرابحمايت خارجی دربرابرتهديدهای موجوداحتمالی ازسوی همسايه نزديک اش حفظ کرده است.اززمانيکه پاکستان بنام اسلام ايجادشده است نسلهای متوالی رهبران آن سعی ورزيده اندتاازايدئولوژی اسلامی برای ترغيب مردم خودبرای وحدت ملی ومقابله

باتهديدهای خارجی استفاده نموده و حقوق مردم مسلمان بی تعليم پاکستان دراين روندبنام اتوپيای مذهبی پيوسته موردغارت وفريبکاری قرارگرفته است.

بازی رهبران پاکستان بااسلام وبخصوص برنامه اسلامی سازی ضياء الحق که بعدا" به راديکاليسم اسلامی انجاميدودرنتيجه همين راديکاليسم است که تروريسم موجودپاکستانی هسته مرکزی آنراتشکيل داده وازطرق مختلف ثبات کشورراتهديد ميکند.جنگجوئی مذهبی وتروريسم مرتبط باآن نه تنها امنيت داخلی پاکستان رابمخاطره انداخته بلکه ايضا" پاکستانرا درموقف زيان آوردرمقياس منطقه ای وبين المللی قرارداده است.حکومت پاکستان در وقتش قادرنبوده استکه نيروهای اسلامگرای جنگجوراحتی هنگاميکه آنهااهداف معين  استراتژيک خودحکومت راهم برآورده ميساختند اداره وتنظيم نمايد.

کوششهائی تحت رهبری پرويزمشرف بعمل آمده است تابه سياست فوق نقطه پايان بگذارد.اگرچه  رونداسلامی سازی متوقف ساخته شده وحکومت

سعی داردتاقوانين رابرمبنای اصول سيکيولرتنظيم نمايداماتابحال اين مساعی توفيق نيافته زيرامذهب بحيث يکقوت نيرومندباقی مانده است.هدف رهبری

موجودپاکستان که ريشه کن نمودن افراطگرائی مذهبی درکشورست اما نتوانسته براين سردرگمی که دراذهان مردم پاکستان درنتيجه همزمانی حمايت از اقدامات ايالات  متحده امريکادرافغانستان،جلوگيری ازنفوذ افراطيون درکشميرتحت اداره هند،تعقيب مذاکرات صلح باهند، سرکوب برخی  ازگروههای افراطی  ومساعی برای تلقين يکجهان بينی مدرن دربين مردم بوجود آمده است،غلبه نمايد.غالب آمدن براين پروبلم  دررابطه باقوای مسلح ازاهميت اساسی برخوردارميباشد اماپيشرفت دراين زمينه کند است.

جبرفرضيه های کهنه کمک ميکندتابرخورد مختلطی راکه خودحکومت پاکستان بارتباط راديکاليسم مذهبی وافراطيون درپيش گرفته است،توضيح نمايد.

نه تنها اتخاذ يک برخورد همه جانبه درارتباط مقابله باروبناهای راديکال اسلامی ازجانب حکومت پاکستان مشکل بوده،بلکه سلوک ياطرزالعمل گوناگونه تندروانه خودحکومت دربرابراجزای متشکله نهادهای مذکوربه تناقض انجاميده که امنيت پاکستان راصدمه ميزند.بجای آنکه منافع حياتی امنيتی وهمآهنگی داخلی کشورمدنظرباشد تب وتاب مذهبی به آتش تروريسم وافراطگرائی پکه  زده که درنتيجه آن خصومت خارجی وبی ثباتی

داخلی راخلق ميکنند.بنابراين،پاکستان برای حفظ قلمروخود درجنگ باکسی قرارنداردبلکه مشکلی که باآن روبروست ازداخل ميباشد.

پيشرفت درمسئله موردمناقشه کشميرباهندوستان واتخاذتصميم نهائی درباره آن به تغيرطرزتفکردرکشورکمک خواهدکرد.مذاکرات پيچيده بين پاکستان وهندکه درجنوری2004آغازشده ومناقشه کشميروسايرموضوعات رادربرميگيردپاکستانيهارابموفقيت آن اميدوارساخته است. حل اين منازعه بسيازمهم  است اماآسان نميباشد. تأمين يک راه حل برای اين مناقشه مستلزم صرف وقت،ادامه مذاکرات ورسيدن بمصالحه سه جانبه بين پاکستان،هندوکشميريها خواهدبود.گرچه پرويزمشرف رهبرانتخابی ازراه دموکراتيک نيست اماوی بحيث رئيس جمهورپاکستانيهابرای ادامه اين مذاکرات رهبرمساعداست، زيرا

موصوف دارای دورنمای انعطاف پذير وبينش جديددراين زمينه ميباشد،اماوقت بيشترراخواهدگرفت تااين بينش نوين پرويزمشرف برای تندروان درقوای مسلح موردپذيرش قرارگيرد.مذاکرات هرقدرطولانی باشدبايدبتوان آنراحوصله کرد،زيرامردم پاکستان ازروندصلح بيشترين منفعت وشورشيان کشميری کمترين حمايت راازجانب نظاميان بدست آورده وبالاترازآن صلح،خوشبختی وآسايش حمايت گسترده راکمائی خواهدکرد.

بی اعتنائی رهبری دربرابرخواستهای مردم،بی کفايتی ياشايدفساد درساختارهاونهادهادولتی،مردم پاکستان رااين گرايش که خود شان خودراحفظ کنندتااينکه بالای حکومت اتکاء نمايند،رهنمائی نموده است.عاملين گوناگون غيردولتی بشمول افراطين مذهبی خلاء بين دولت ومردم راکه دربخشهای مهم اجتماعی مانندتعليم وتربيه وعدليه ايجادشده است،پرنمودند.اين شرايط بيعت هاياوفاداريهای موازی راهم برای آنهائيکه اهداف خودراداشتندوهم برای دولت بوجودآورد که درنتيجه آن حکومت بطورروزافزون ازکنترول «قلبهاومغزها»وهمچنان ازکنترول اعمال مردم اش عاجزميگردد.حکومت پاکستان بجای آنکه برمردم انضباط قايم نمايدبايد مفيديت خودرابرای آنهانشان بدهدوپاکستان دراين زمينه هم بخاطرامنيت خارجی خودوهم برای جلب مجدد اعتمادمردم بکمک خارجی نيازمندميباشد.

چون پاکستان ازگذشته باتوقعات ناجوربرای کسب همآهنگی داخلی وامنيت خارجی باقدرتهای خارجی خودرابيگانه ساخته است،اکنون که دراتحادبا ايالات متحده برضدتروريسم قرارگرفته دراين اتحادنيزهمان توقعات ناجور وناسازگارمجددا"ديده ميشوند. پاکستان که ازجهت امنيت داخلی و خارجی اش به پشتيبانی نيروهای خارجی برای تأمين نظم داخل خانه خودنيازمنداست، خودرا بخش بلامنازع مبارزه عليه القاعده تلقی ميکنددرحاليکه ايالات متحده امريکا پاکستانرابخشی ازپروبلم وهکذابخشی ازحل آن ميداند.

ارگانهای مجری قانون درپاکستان عملا" فاقدآن شايستگيهای مسلکی ميباشندکه بتواند بامصافهای بزرگ موجودمقابله کند.فقط يک پوليس مدرن و

 حرفه ای ميتواندامنيت داخلی پاکستانراتأمين نمايد.پاکستان درسطح اجتماعی به انکشاف نهادهای قانونی وقانونيت ضرورت داردتااعتمادمردم درجهت

مزايای دولت مردمی اعمارشده وازدام ودانه ايدئولوژيهای افراطی رهائی يابند.ضروراست رهبری پاکستان درسطح سياسی قانع ساخته شودکه يک منشور انکشاف منطقه ای براساس منافع متقابل که پاسخگوی نيازمنديهای مردم پاکستان باشد برای اش سودمندتراست تاتداوم همچشمی درمنطقه.در

سطح استراتژيک ضروراست نظاميان پاکستان درباره نيروهای جهادی به اين نتيجه برسندکه آنهانه تنهانامطلوب بلکه حمايت ازآنها پوچ وبيهوده هم ميباشند.برنامه های انکشافی بمنظوراعمارظرفيتهای قانونی وحمايه ازتداوم مذاکره باهندوستان پاکستان راکمک بسزادراين عرصه ميکند.روابط باثبات برای يکمدت طولانی باهندوستان،افزايش رشداقتصادی وانکشاف نهادهای قانونی پاکستان دراينمدت اينکشوررابرای يک استدراک جديداز خطر تروريسم که نه فقط بقيه دنيابلکه ايضآ"خودپاکستانراهم تهديدميکند،ياری خواهدرسانيد.

پاکستان يک کشورروبه انکشاف است که نهادهای نمايندگی سياسی آن بطورمستدام انکشاف نکرده وقوای مسلح آن بحيث يک نيروی دارای قدرت باقی مانده است.بدون آنکه به توضيح عوامل مداخله قوای مسلح درسياست بپرازيم کافيست يادآوری کنيم که اردوبرعايت حقوق احزاب مذهبی مانندساير احزاب برای اهداف سياسی ادامه بدهدزيرابه مصاف کشيدن نقش اردودرسياست درقصيرالمدت نه ممکن است ونه برای محوتندروی مذهبی

کمک ميرساند.هرگاه در مناسبات پاکستان وهنددرموردکشمير بهبودايجادشود، مطلوب خواهدبودتا اردوی پاکستان درقصيرالمدت روابطش راکاملا" باسازمانهای جنگجوي کشميری قطع کند.فقط پس ازآنکه جنگجوئی مخاطب قرارداده شودمشکل نظاميگری درسياست پاکستان نيزحل ميگردد.

تلاش بخاطرمقابله باهردومشکل فوق بدون اطمينان به تداوم وموثريت برخوردهای سياسی بديل نه تنهااردووجنگجويان رابهم نزديک خواهدساخت

بلکه همچنان بی ثباتی راخلق مينمايدکه فقط تروريستهاازآن استقبال خواهندکردنه کسان ديگر.

هرگاه تروريسم ديگرعامل اساسی هم نباشد مبارزه عليه فقر،بيسوادی،نبوددموکراسی،مشکلات سياسی اجتماع مسلمانان درمقياس جهان واحساس فزاينده محروميت آنان موضوع اساسی رادرپاکستان تشکيل ميدهد. زمانيکه پاکستان بحيث يکدولت قادرشودتا نيازمنديهای حياتی مردم مانند امنيت

صحت،معارف وضروريات اقتصادی مردمش رابرآورده سازد امکان آن ميسرخواهدشدکه مخفی شدن زير"چتر" اسلام  متوقف شده وجريان سياست ملی ازمبنای ايدئولويک کنونی به ارزشهای سودمندبرای پاکستان انتقال نمايد.درغيرآن دريکدولتيکه فساددرآن بيداد ميکند،مردم آن بالای نيروی پوليس اعتقادندارند،سرمايه گذاران بخاطرحفظ حقوق ملکيت شان برمحاکم بی باوراندودوسوم مردم باعايد2دالردريکروزگذران ميکننددلايل بسيارهم برای رهبری دولتی وهم برای تروريستهاوجودداردکه از اسلام برای بسيج مردم استفاده کنند.

زمانيکه آرمانهای فوق الذکربرآورده شدضروريست تادرمرحله بعدی بينش نظامی شايددرهمان دوره صلح طولانی باهندکه فوقا"ازآن تذکاررفت تغير

حاصل نمايد.همه مسايلی راکه متذکرشديم کم اهميت نيستنداماتأثيربهبودرادرطويل المدت ميتوان احساس نمود.مهم است که مليشه های مذهبی درقصير المدت خنثی ودرجامعه همگراء ساخته شوند. به محض اينکه رهبری نظامی ازدورنمای صلح درازمدت باهندوستان بطورعقلانی يقين حاصل کندنيروئيکه

درحال حاضروقف جنگ توسط سازمانهای افراطی ميشود آنرابنام اسلام ونه بنام جهادميتوان بساحه کاراجتماعی برگردانيد.وقوای مسلح دراينجانيز

ميتواندبرای آوردن اين تغيرازراه پاداش به سازمانهائيکه کاراجتماعی رابعوض مبارزه مسلحانه ميگزينند،سودمندواقع شود.