ژاک دریدا و متافیزیک حضور

گروه اینترنتی قلب من
 

 

 
 

 
 
 

ژاک دریدا فیلسوف الجزایری تبار و موسس آموزه واسازی(deconstruction) در زمینه نقد فلسفه سنتی غرب کار می کرد و در راه فیلسوفانی چون دکارت، دو مونتنی و پاسکال گام برمی داشت. یکی از نخستین نوشته های او سرچشمه های هندسه از دیدگاه هوسرل نام دارد...

 
 
 

نویسنده: محمد ضیمران

ژاک دریدا فیلسوف الجزایری تبار و موسس آموزه واسازی(deconstruction) در زمینه نقد فلسفه سنتی غرب کار می کرد و در راه فیلسوفانی چون دکارت، دو مونتنی و پاسکال گام برمی داشت. یکی از نخستین نوشته های او سرچشمه های هندسه از دیدگاه هوسرل نام دارد.

از نظر دریدا می توان به واسطه زبان، شرایط مکانی هندسه را تدوین نمود. این کتاب اگر چه در محافل فلسفی با استقبال گسترده ای روبه رو شد ولی توجه محافل روشنفکر را به خود جلب نکرد. گراماتولوژی (درباره نوشتارشناسی) یکی از عالی ترین و مهم ترین آثار دریدا محسوب می شود. او در این کتاب متذکر می شود که در متافیزیک غربی همواره گفتار بر نوشتار ارجحیت داشته است. سعی دریدا بر آن است که در این کتاب، از زبان شناسی جدیدی مبتنی بر نوشتار، با استفاده از آرای سوسور و ژان ژاک روسو استفاده کند.

دریدا در دیگر کتابش «نوشتار و دیگر بردگی» دو نظریه را در تقابل با یکدیگر مطرح نموده است. نظریه اول که معتقد به وجود حقیقت و معنای بدیهی است که پیش زمینه تحقیق قرار می گیرد و نظریه دوم که به عدم تعیین معنا تکیه دارد. او نظریه دوم را بیشتر می پسندد. او مدعی است که روان آدمی نوشتاری است که باید آن را قرائت نمود. این رویکرد بازتاب گسترده ای در میان محققان روانکاوی پیدا می کند.از نظر دریدا معنا نمی تواند حضوری ساده و بی قید و شرط داشته باشد، بلکه در اکثر موارد بخشی از نظام نشانه ها و تباین ها است. او معتقد است با واسازی اندیشه های هوسرل به تناقضی در نظریات او رسیده است.

دریدا آنگاه سخنان نیچه را در مورد زنان واسازی می کند.

او معتقد است زنان (به خصوص زنان پیر) حقیقت را در سطح می یابند; لذا آنگاه که حقیقت عمیق جلوه می کند، همان زمانی است که بر روی آن حجابی قرار می گیرد. زنان حقیقت را جز در سطح پدیدارها نمی یابند و از بازی عمق گریزانند و البته آن دسته از ایشان (فیمینیست ها) که به بازی عمق تمایل دارند، دیگر زن نیستند. آنها میل به مردانگی دارند.

او آن گاه این جمله از نیچه را نقل قول می آورد:

«زن واقعی کسی است که نه به دنبال حقیقت بلکه به دنبال چیرگی است. از این روست که آنها تنها به پدیدار روی می آ ورند و از ژرفای حقیقت بیزارند.»دریدا در ادامه با تاسی به نیچه می گوید: «زنان بزرگ ترین پدیدار شناسان اند [چون نمی دانند چیزی جز ظاهر و آرایش حقیقت ندارد]. (جمله داخل گیومه از نیچه است که در فراسوی نیک و بد [خیر و شر] آمده.)دریدا با فلسفی شدن هنر به شدت مخالف است. او با واسازی کانت این اتفاق نامیمون را توضیح می دهد.

او مدعی است که تفکیک سه گستره از ناحیه کانت (عقل نظری، عقل عملی، هنرها) با رویدادها و تجربه های معاصر سازگار نیست و همواره گونه ای تداخل در میان این سه گروه وجود دارد. دریدا می گوید: «فلسفی شدن بیش از حد هنر به کارایی آن لطمه ای جبران ناپذیر وارد کرده است. فلسفه همواره از هنر مقوله ای عقلی ساخته و آن را در هزارتوی مفاهیم فلسفی قرار داده است و همین امر موجب تحریف ماهیت هنر شده است.»او در ادامه سنت نیچه ای اعتقاد دارد که حقیقتی ورای دیدگاه ها، رویکردها و تاویل های ما وجود ندارد; به همین دلیل از نظر وی متن دارای معنای واحدی نیست; چرا که حقیقت امر واحدی نمی باشد.

اینجاست که دریدا همچون سلف اش نیچه در دام نسبی گرایی می افتد و دیگر نمی تواند معیار و محک قابل قبولی برای سنجش سره از ناسره بازشناسد. گر چه بعدها در سال ۲۰۰۲ در مصاحبه ای این اتهام (نسبی گرایی) را کاملا رد می کند; اما نظریات مطروح در کتاب هایش گویای چیزی غیر از این می باشد.دریدا می گوید: «هر کس به دیدگاه و تاویل خاص خویش پایبند است. اگر قبول کنیم که هر کس اسیر و گرفتار دیدگاه خویش است، در این صورت می توان هراز چندگاهی این دیدگاه را با مفهوم مخالف آن جابه جا کرد و نشان داد که می توان به گونه ای غیر از وضع موجود اندیشید

گرچه نگره ای که امثال دریدا، فوکو، لیوتار و بودریار در پیش گرفتند، برای اروپا پلورالیسم گسترده ای به ارمغان آورد، اما برای جهان سوم به مثابه تایید هر امر غیرعقلا نی، آغاز گفتمان های غیرعقلا نی و بعضا تروریستی می نمود. گویا مقدرات هر آنچه در جامعه غرب به مثابه بحث های آکادمیک مطرح می شود، در شرق به ورطه آزمون درآید و نتایجی بیش از پیش مخرب را به محک تجربه بگذارد. تجربه ای نه چندان ناخوشایند که جهان سوم به واسطه مارکسیسم مدت ها گرفتار آن بود.

 

 

 

 


 
گروه اینترنتی قلب من