اسبک مغز (hippocampus) هیپوکامب

هیپوکامپ اصلی ترین قسمت مغز در روند حافظه بلند مدت می باشد  و در واقع بعد از گذشت زمان، وقایع به کمک هیپوکامپ رمزگشایی می شود. از نقش های دیگر آن در روند حافظه ،  تمرین، تثبیت و طبقه بندی خاطرات را می توان نام برد.

به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز،  نقش اصلی هیپوکامپ، تأمین محرکی است که موجب تبدیل حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت می شود، به این معنی که نوعی سیگنال به ناحیه انبار کننده حافظه درازمدت می فرستد و دستور ذخیره اطلاعات را صادر می کند. سازوکار عمل هرچه باشد، تثبیت خاطرات دراز مدت بدون هیپوکامپ امکان ندارد و چون یادگیری نیز از مقایسه و اعمال حافظه ای می باشد، نقش هیپوکامپ در روند ابتدایی یادگیری بسیار مهم است.

هیپوکامپ بخشی از مغز مهره‌داران است که نقش مهمی در تثبیت اطلاعات حافظه کوتاه مدت در حافظه بلند مدت و مکان یابی فضایی دارد. انسان و دیگر پستانداران یک هیپوکامپ در هر نیمه مغز خود دارند.

هیپوکامپ در نخستی ها در لب پیج گاهی داخلی قرار دارد.

در پرندگانی که غذای خود را ذخیره می‌کنند، هیپوکامپ بزرگ تر است. آسیب دیدن این بخش از مغز در پرندگان سبب ایجاد اختلال در حافظه فضایی می‌شود.

هیپوکامپ در لغت به معنای «خمیده مثل اسب» است و این نامگذاری به دلیل شباهت این قسمت از مغز به اسب دریایی است.

جالب است بدانید که در بیماری آلزایمر، این بخش از مغز جزء اولین قسمتهایی است که آسیب می‌بیند.

مدت‌ها تصور می‌شدکه پس از یک دوره کوتاه در بچگی مغز انسان توانایی تقسیم سلولی را از دست داده و دیگر نمی‌تواند سلول‌های عصبی جدید بسازد. اما اکنون می‌دانیم که حداقل هیپوکامپ خلاف این قاعده عمل می‌کند و نورون‌های این ناحیه پیوسته در حال مرگ و زایش هستند. یافته‌های جدید حاکی از آن است که این فعل و انفعال سلولی هیپوکامپ از شکل رفتار‌های ما تاثیر می‌پذیرد. به عبارت دیگر همانطور که مغز رفتارهای ما را کنترل می‌کند رفتارهای ما هم می‌تواند باعث ایجاد تغییرات در ساختار مغزی شوند.

سال‌ها عصب شناسان در جست‌وجوی پاسخ به این سؤال بودند که چرا استرس برای فعالیت‌های مغزی اینقدر مضر است و اکنون به‌نظر می‌رسد که جواب آن باید در همین ناحیه هیپوکامپ نهفته باشد. ظاهرا استرس مزمن با واسطه مولکولی به نام اینترلوکین ـ۱بتا که در شرایط التهاب و استرس ترشح می‌شود باعث مرگ نورون‌ها و پیشگیری از زایش نورون‌های جدید در هیپوکامپ شده و به این ترتیب توانایی ما برای ایجاد تغییرات و همچنین داشتن خلاقیت برای پیدا کردن روش‌هایی برای کاهش استرس را از بین می‌برد.‌اما ورزش کردن از این نظر در جبهه مقابل استرس است. به‌نظر می‌رسد چروکیده شدن هیپوکامپ یکی از مهم‌ترین وقایعی است که با کاهش قوای ذهنی به‌دنبال افزایش سن و بیماری آلزایمر مربوط باشد و به همین دلیل انجام فعالیت‌های مستمر فکری با تحریک زایش سلولی در هیپوکامپ می‌تواند جلوی این فرایند را بگیرد. اما یافته‌های جدید نشان می‌دهد که برا ی جوان نگه داشتن فکر ورزش‌های بدنی نیز همین قدر مفید هستند. این اتفاق می‌تواند به خاطر افزایش جریان خون هیپوکامپ به‌دنبال ورزش باشد که شرایط را برای زایش سلولی بیشتر در این منطقه فراهم می‌کند.

از همین روست که تحقیقات جدیدی که مدعی هستند هیپوکامپ در افراده افسرده کوچک‌تر از افراد غیرافسرده است می‌تواند این مطلب را روشن کند که چرا ورزش کردن و فعالیت‌های بدنی به میزان زیادی اثرات ضد‌افسردگی دارند

نقش هیپوکامب (hippocampus) در حافظه چیست؟

در ۱۹۵۳ جراحی و برش اساسی هیپوکامب H.M و ساختارهای اطراف ان از طرفین برای درمان صرع به مهمترین کشف قرن بیستم در تحقیقات درباره حافظه منجر گردید. این کشف اهمیت یک ساختار شبیه به اسب ابی در منطقه MTL مغز برای پردازش حافظه را اشکار ساخت. اکنون پس از ۵۴ سال هنوز برسر چگونگی عملکرد هیپوکامب اختلاف نظر وجود دارد.

مطالعات زیادی تائید کرده اند که برش دو طرفه ساختارهای MTL ، فراموشی گلوبال ایجاد می کند که نشان میدهد هیپوکامب و قشرهای اطراف نقش حیاتی در انتقال اطلاعات از حافظه کوتاه مدت و موقت به حافظه دراز مدت دائمی ایفا می کنند. علاوه بر این حضور بیماری فراموشی پس گستر موقتی از دخالت و یاری این منطقه برای بازیابی و تثبیت حافظه های جدیدا ایجاد شده بیشتر پشتیبانی می کند.

مدل استاندارد این تثبیت و یکپارچگی فرض بر این دارد که ممکن است با گذشت زمان دخالت هیپوکامب برای بازیابی اثر عصبی از حافظه دراز مدت ضروری نباشد. در مقابل طرفداران تئوری اثر-چندگانه ادعا دارند هیپوکامب و منطقه MTL برای بازیابی اطلاعات رویدادی درکل طول عمر ضروری هستند.

یافته های اخیر از مطالعات درباره حافظه خودزیستنامه ای روی دو بیمار مبتلا به فراموشی از نظریه دوم پشتیبانی می کند. نتیجتا بنظر میرسد هیپوکامب حداقل دو نقش اساسی دارد که یکی متصل کردن تکه های اطلاعات بصورت اثر و ردهای معنی دار و دائمی تر و دیگری کمک به بازیابی اطلاعات و مرتب کردن اطلاعات بترتیب رخدادها بر حسب زمان است.
در سالهای اخیر اختلاف نظرهایی درباره این موضوع که هیپوکامب برای رمز گذاری اطلاعات رویدادی و معنایی یا فقط برای اطلاعات رویدادی ضرورت دارد، مطرح شده است.

این اختلاف نظرها پس از گزارشی درباره سه بیمار که در اوایل زندگی خود متحمل اسیب هیپوکامب شده بودند و حافظه اطلاعات روز به روز انها بشدت اسیب دیده بود اما حافظه نسبتا خوبی برای نگاهداری حقایق داشتند (زیرا این بیماران در طی دوران مدرسه حافظه یادگیری زبان و یادگیری علم و دانش خوبی داشتند) مطرح شد.

نویسندگان این گزارش پیشنهاد کردند حضور حافظه معنایی نرمال و نزدیک نرمال و حافظه رویدادی اسیب دیده بدلیل عدم حضور هیپوکامب از این نظریه که کسب دانش معنایی بدون نیاز به هیپوکامب امکان پذیر است و بخشهای حیاتی مغز برای این نوع اطلاعات قشرهای entorhinal و perirhinal هستند، حمایت می کند.

طبق مدل سنتی، حافظه بیانی ، حافظه رویدادی و حافظه معنایی بهمراه یکدیگرند. برخورد مکرر با یک رخداد بخصوص بتدریج بصورت خاطره موقت از این رخداد و سپس به اطلاعات معنایی تبدیل میشود.

این مدل تصریح میدارد که حافظه رویدادی اسیب دیده همیشه بهمراه بروز ضعف در حافظه معنایی است و جدا سازی این دو سیستم ممکن نیست. در مقابل Tulving مدل متفاوتی بنام مدل مستقل سری موازی را پیشنهاد کرده است که در ان حافظه بیانی شامل دو سیستم مستقل است و رمزگذاری اتفاقی فقط وقتی ممکن است که سیستم معنایی سالم باشد. به بیانی دیگر، حافظه وابسته به رویداد به یکپارچگی سیستم حافظه معنایی بستگی دارد درحالیکه رمزی کردن در سیستم معنایی مستقل از سیستم اتفاقی امکان پذیر است. حضور کسب دانش عمومی در کودکان خیلی جوان در غیاب حافظه رویدادی و همچنین اثبات اخیر درباره کسب دانش معنایی در H.M به مدل Tulving اعتبار میبخشد.

اما Squire و Zola ادعا کرده اند که هنوز اثارحافظه رویدادی در سه بیمار تشریح شده توسط Vargha-Khadem و همکارانش حضور داشته و کسب دانش معنایی انها از حالت نرمال خیلی دور است. بیشتر اینکه وجود اسیب دیدگی لوب پیشانی در این سه بیمار میتواند ضعف بیشتر در حافظه رویدادی را بهتر از حافظه معنایی توضیح دهد.

گرچه کمک مخصوص مناطق نئوکورتیکال (مغز جدید) به پروسه های حافظه هنوز میبایست کاملا روشن شود اما مشهود است که هیپوکامب نقش مهم و حیاتی در حافظه بازی میکند. در مردها، آسیب دیدگی محدود به بخشی از هیپوکامب یعنی منطقه CAI برای بروز بیماری فراموشی شدید کافی است. در میمون ها و موش ها هیپوکامب میانجیگر حافظه فضایی و غیر فضایی است.

تحقیقات اخیر روی موش ها نشان داده است با وجود اسیب دیدگی های دو طرفه در ساختار هیپوکامب، یادگیری ارتباطات حسی ساده (مثلا بین بو و محل پاداش موش ) امکان پذیر است. این محققان نشان داده اند که موشهای بدون هیپوکامب به اندازه موش های سالم در بیاداوری بوی مرتبط با پاداش دقیق هستند.

گرچه در ازمایشی دیگرفقط موش های سالم و نه موش های با آسیب دیدگی هیپوکامب قادر بودند بطور صحیح ترتیب بوهای مختلف دریافت شده را شناسایی کنند.

نتیجتا گرچه هیپوکامب برای یادگیری ربط های ساده ضروری نیست اما هنوز برای رمز گذاری اطلاعات ضمنی ماند زمان و مکان ضروری است. این سئوال که ایا یافته های فوق در مورد انسان نیز صحت دارد هنوز مشخص نیست.

هیپوکامپ مرکز ترس در انسان است .

مرکز اضطراب در هیپوکامپ، ناحیه‌ای در لوب میانی تمپورال که معمولا با حافظه و آگاهی از مکان در ارتباط است، قرار دارد.

محققان با انجام اسکن مغزی بر روی افراد ترسیده یا مضطرب فهمبدند که در زمان ترس، بخش هیپوکامپ فعال می‌شود.

در این آزمایشات اسکن‌های مغزی افراد داوطلب تجزیه و تحلیل شده و به اطلاعات بدست آمده از پرسش‌نامه‌ها که برای دستیابی به سطوح اولیه اضطراب فرد طراحی شده بود، اضافه شد.

کشف این موضوع که چرا برخی افراد در مواجهه با خطر احتمالی از ترس میخکوب شده و برخی دیگر به آرامی با آن روبرو شده و با آن مقابله می‌کنند، کلید فهم اضطراب افراد است.

اضطراب پدیده‌ای پیچیده است که تاکنون فهم کاملی از آن دست نداده و دانشمندان برای اندازه‌گیری آن قصد دارند تا آن را به یک رفتار تبدیل کنند.

زنان اضطراب بیشتری نسبت به مردان دارند و از مسائل ساده‌تر از تهدید کلامی مانند وارد شدن به یک اتاق شلوغ یا حتی انتخاب یک وسیله جدید احساس ترس و نگرانی می‌کنند.