آیا پیمان وستفالی جایگزین سایکس پیکو خواهد شد؟ 

هادی صوفی زاده

 

• کوتاه سخن، از نظر غربیها کوردستان سوریه کردیدور نفت است، برای روسیه مهار ترکیه و همچنین باجی در مقابل به دست آوردن سوریه علویست. برای ایران امری ناخواسته است. برای ترکها مرگ سیاسی است، اما برای کردها هویت است

بیست و هفتم فوریه همزمان با روز آتش بس در سوریه سیمیناری پیرامون بحران سوریه و آینده کوردهای آن کشور به ابتکار کنگره ملی کوردستان در شهر اسلو برگزار و بنده از حاضرین و یکی از سخنرانان جلسه بودم و دیدگاه خود از تحولات تاریخی و فعلی سوریه را به زبان آوردم. نوشته زیر چکیدهای از دیدگاه و بیانات بنده در ارتباط با تحولات سوریه منطقه است که امیدوارم مفید واقع گردد. 

در ادبیات سیاسی رایج است که ظهور بحران و عمیق شدن آنرا به «آبستن حوادث» تشبیه میکنند اما بحران سوریه از آبستن گذشته و درد زایمان را میکشد. زایمان نیز گاهی منجر به سقط نوزاد، تولد و یا حتی تولد دو یا چند قلو میشود. مذاکرات موسوم به ژنو ٣ که مدت زمان آن ٦ ماه تعیین شده و نزدیک به یکماه آن گذشته آخرین شانس برای چارهیابی بحران آن کشور است که دورانی نفسگیر برای سوریه بحساب می آید. برای درک درست از اوضاع مایلم در سه سطح داخلی، منطقهای و جهانی موضوع را بگشایم. 
اول اینکه، با وجود ٥ سال جنگ، نزدیک به نیم میلیون کشته و قربانی جنگ، بیش از پنج میلیون آواره و تاثیرات مخرب جنگ که ممکن است تا ٥٠ سال دیگر در اذهان مردم آن کشور و نسلهای بعدی ماندگار بماند هیچگاه این تصور که سوریه به اوضاع قبل از سال ٢٠١١ بر خواهد گشت نیست و بعید است حکومتی مقتدر و متمرکز بر آن کشور حکومت نماید، دوم اینکه تلاشهایی برای فدرالیزه کردن آن کشور در جریان است، روسها آنرا پیشنهاد و در داخل نیز کوردها خود را برای اعلام منطقه فدرال در ماه جاری آماده میکنند. نام منطقه فدرال، حوزه جغرافیایی آن چگونه و تا کجا خواهد بود، مشخص نیست. موضوع فدرالیزه کردن یک کشور نیز کار آسانی نیست و مخصوصا با وجود جویباری از خون و بی اعتمادی شدید میان عربهای سنی و شیعی فدرالیزه آن کشور سخت بنظر می آید چونکه اصولا جوامع فدرال مکانیزم خاص خود را دارد و با قدرت مرکزی رابطه تنگاتنگ دارد. بعید بنظر میرسد تقسیم قدرت در آن کشور بر اساس فدرالیزم محقق گردد، زیرا تشکیل آن نه با خواست اصلی مردم آن کشور بلکه از روی ناچاری و با فشار جامعه جهانی و در نتیجه پایدار نخواهد ماند. تجربه عراق کنونی نمونه ناکارامد از فدرالیزم توافقی است که در آستانه تجزیه قرار دارد. در کشوری چون زیمبابوه که مشکلاتش یک دهم سوریه نمیباشد و موضوع منازعات هم جنبه ملی و مذهبی ندارد توافق مورگان چانگیرای با روبرت موگابه نتیجه آنچنانی نداده است، چون این خصلت حکومت های دیکتاتوری است، از این منظر سخت است که تصور شود مثلا معاون بشار اسد یک عرب سنی باشد. بنابراین اغلب گمانهزنیها مبنی بر تجزیه آن کشور است که به بحث جدی درآمده است. 

نقش کشورهای منطقه در بحران سوریه:
ترکیه
ترکیه مهمترین نقش را در برافروختن و تعمیق بحران سوریه ایفا نموده تا جائیکه امروز در بحران آن کشور گیر افتاده است. برای درک درست از چرایی دخالت ترکیه در سوریه به چهار عامل تاریخی، امنیتی، اقتصادی و سیاسی اشاره می شود. خارج از اینها برای درک بیشتر از نقش ترکیه در بحران سوریه باید به تز "عمق استراتژیک" احمد داوداغلو که معمار سیاست خارجی آن کشورهست و سیاست خارجی آن کشور بر اساس تز او پایهگذاری گردیده است، توجه کرد. احمد داوداغلو در کتاب عمق استراتژیک مدیریت بحران در کشورهای منطقهای و جهان را وظیفه و رسالت کشور خود میداند. تاکید ترکیه بر دخالت در بحران سوریه از آنجا بیشتر شکل گرفت که بی تفاوتی آنان نسبت به عراق در حمله نظامی امریکا در سال ٢٠٠٣ که با تصمیم پارلمان آن کشور بی طرفی خود را اعلام کردند، اشتباه محاسبه تلقی شده و به این نتیجه رسیدند که در اثر غفلت عراق ٦٠% شیعی به آسانی به انحصار ایران درآمد، بنابراین آنان نمیخواهند در مورد سوریه همان اشتباه را تکرار کنند. از نظر آنان سوریه ٧٥% سنی میشود در انحصار آنان قرار گیرد. ناگفته نماند آنان شکست خود درعراق را با جلب توجه سنیهای عراق و کوردها میخواهند جبران کنند و ازین جهت دردسرهایی برای ایران ایجاد کردهاند که خود بحث جداگانه ایست.
سوریه که تا صد سال گذشته بخشی از امپراطوری عثمانی بوده و متعقابا بر اساس پیمان سایکس پیکو تجزیه گردید، از حافظه تاریخی ترکها بیرون نرفته است و احساس مالکیت بر آن کشور داشتهاند. وجود کوردها در سوریه موجب نگاه امنیتی آن ها به این کشور می شود و سوم اینکه تسلط ترکیه بر ساختار قدرت در سوریه دسترسی آنان به کل خاورمیانه و شمال افریقا را آسانتر مینماید و آنچه که رویای نئوعثمانی ترکها نام گرفته و در واقع رویای اقتصادی ئنوعثمانی میباشد را عملی می کند. نکته آخر اینکه نسیم بهار عربی از تونس و مصر تا سوریه و ادعای مردمان آن کشورها که ترکیه را الگوی آینده حکومتی خود قرار داده بودند ترکها را به لحاظ سیاسی مغرور کرده و در واقع اعتباری برای آنان بحساب می آمد. از این منظر آنگونه دریافتند که دخالت آنان در سوریه بسیار آسان خواهد بود و تنها گزینه آنان حذف بشار اسد وروی کار آوردن یک دولت سنی مذهب بود.
سوریه درست همانند خاورمیانه ی کوچک شده است، تمام ادیان و مللی که در خاورمیانه وجود دارند در سوریه نیز موجود میباشند. کوردها یکی از اجزای تشکیل دهنده سوریه هستند که بموازات مرزهای ترکیه قرار دارند و اینک همچون خاری در گلوی دولت ترکیه و شخص رجب طیب اردوغان رئیس جمهور آن کشور گیر کرده اند. سیاست خارجی ترکیه یا همان عمق استراتژیک در کردستان سوریه به شکست انجامیده و این کشور با تمام همسایگان خود درگیر است. شکست سیاست خارجی ترکیه بر سیاست داخلی آن کشور نیز سایه افکنده و قدرت حزب حاکم را با چالشهای جدی مواجه ساخته است. همینک بسیاری از رهبران قبلی و ناراضی حزب حاکم ترکیه نظیر حسین چلیک، عبدالله گل، بلنت آرنچ، سعدالله ارگن، علی باباجان، عمر چلیک و بسیاری دیگر انتقادات خود را بیان و بنا به گزارش برخی رسانهها درصدد خروج از آ.ک.پ و تشکیل حزبی دیگر هستند. چندی قبل آقای عبدالله گل رئیس جمهور سابق ترکیه گفته بود که ازبدو تاریخ تشکیل جمهوری ترکیه تا به امروز هیچگاه ترکیه به اندازه امروز در تنگنا قرار نگرفته است. قبلا نیز علی اکبر ولایتی وزیرخارجه سابق ایران گفته بود بهیچ وجه امکان اجازه تجزیه ترکیه را نخواهیم داد. آقای یاشار یاکیش وزیر خارجه پیشین از حزب حاکم ترکیه نیز در یک مصاحبه اعلام داشته بود که در صورت حمله ترکیه به سوریه ترکها استان حاتای را از دست خواهند داد. استانی که سوریها همیشه ادعای مالکیت آنرا دارند. مطمئنا تجزیه بخشی از ترکیه میتواند زمینه تجزیه ترکیه را فراهم نماید.
بطور کلی بحران یادشده برای ترکیه ریشه در ناصادقی و دشمنی ترکها علیه کوردها دارد. اگر چنانچه دولت ترکیه موضوع صلح با حزب کارگران کردستان را ادامه و با کردهای سوریه بجای دشمنی دست دوستی دراز میکرد همان جایگاه قبلی خود را حفظ میکرد و هنوز هم شانس برگشت برای ترکیه وجود دارد. مختصرا در صورت تجزیه سوریه واحتمال ایجاد تشکیل کردستان که بعدا بدان خواهم پرداخت ترکیه اهمیت ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک خود را از دست خواهد داد.

ایران
ایران اهداف سیاسی و ایدئولوژیکی خود را دنبال میکند، بویژه اینکه سوریه تنها کشور عربی بود که در جریان جنگ ایران و عراق از ایران حمایت میکرد. علویان سوریه و منطقه با بافت سکولار خود با فتوای امام موسی صدر تشیع نام گرفتند، از جهت دیگر همسایگی سوریه در کنار لبنان و اسرائیل یکی دوست و دیگری دشمن برای ایران مهم بنظر میرسد. به بیانی دیگر جنگ عثمانی و صفوی در منطقه است. اولویت ایران در سوریه تنها و تنها بازگشت سوریه به دوارن قبل از ٢٠١١ و حاکمیت بشار اسد است اما ایرانیان اینک دریافتهاند که با پا نهادن قدرتهای جهانی در بحران سوریه امکان نگه داشتن رژیم فعلی ممکن نیست و گزینههای دیگری را در ذهن میپرورانند. نگاه استراتژیک ایران به آینده سوریه از این نگاه بدور نیست که در صورت تجزیه سوریه بخش کردنشین آن میتواند جایگزین خوبی برای انتقال انرژی به دریای مدیترانه و همچنین ارتباط زمینی با سوریه علوی باشد. در یکماه گذشته سایتهای معتبر ایران و کارشناسان ایرانی از اهمیت کردستان سوریه در معادلات کنونی نام میبرند و اگر در گذشته کردستان را شمال سوریه و نیروهای کورد را تروریست قلمداد میکردند اینک تغییر محسوسی در قلم آنان دیده میشود. رویاهای ایران و پیروزی بر ترکیه مشروط به تغییر روش در قبال کوردهای بخشهای دیگر است، یعنی نقشی که دولت ترکیه از سال ٢٠٠٩ با کوردهای خود و کوردهای عراق آغاز نمود اما قادر به ادامه آن نشد. ایران در این زمینه بسیار محتاطتر عمل میکند و بنظر نمیرسد از ترکها جری تر باشد، هرچند قضاوت در این زمینه هنوز زود است اما واقعیت این است که سالها زمان لازم بود تا ایران کوردهای خود را سرکوب و ساکت نماید و اینک توجه به کوردها همانند بیدار نمودن شیر خفته است. 

عربستان سعودی 
نقش سعودیها در بحران سوریه جنبه اقتصادی ندارد و صرفا جنگ ایدئولوژیکی و نقطه مقابل ایران است. سعودیها در عین حال که با ترکها بسیار متفقند اما بدون هماهنگی با امریکا قدم بر نمیدارند. ترکها از این جهت پای سعودیها را به بحران سوریه میکشانند که احتمال تهاجم ترکیه به سوریه ـ علیرغم دشمنی کشورهای عربی با حاکمان سوریه ـ با واکنش جامعه عربی منجر خواهد شد چون تهاجم به یک کشور عربی همانند تهاجم به کل جامعه عربیست و از این جهت ترکها میخواهند در صورت توسل به تهاجم نظامی از اعتبار سعودیها بعنوان نماینده کشورهای عربی استفاده کنند. البته روسها نیز اقداماتی برای دور نمودن سعودیها از ترکیه انجام دادهاند که موفق بودهاند.

اسرائیل
اسرائیل مرز کمی با سوریه دارد و بخشی از خاک آن کشور را در جریان جنگ با اعراب در اشغال خود دارد.همانگونه که تجزیه کشور بزرگی چون یوگسلاوی خوشایند اروپای مرکزی بود، تجزیه سوریه نیز خوشایند اسرائیلیها میباشد، بویژه اینکه در صورت تجزیه سوریه هم مرز سوریه سنی خواهد بود.

روسیه
بعداز ترکیه روسها مهمترین نقش را در بحران سوریه بعهده دارند. اول اینکه بدنبال جنگ جهانی اول و قرارداد سایکس پیکو روسها یکطرف معاملات بودند و اساسا خارج از استانبول مناطق کوردنشین ترکیه در انحصار روسها بود که بعدها در جریان جنگ و همچنین تحت تاثیر انقلاب بلشویکی در آن کشور بغیر از منطقه باتومی که امروزه بخشی از کشور گرجستان است سهمی دریافت ننمود و متضرر اصلی قرارداد سایکس پیکو روسها بودند. دوم اینکه روسها با ایران و سوریه در یک جبهه قرار دارند اما نگرش روسها به بحران جاری سوریه با متحدینشان کاملا فرق دارد و روسها برای حل بحران سوریه از معیارها و قوانین بین المللی پیروی میکنند. 
روسها منافعی در سوریه دارند که حفظ آن برایشان بسیار اهمیت دارد. سه بندر لاذقیه، طرطوس و بانیاس پایگاههای روسیه هستند که در منطقه علوی نشین سوریه و در کنار دریای مدیترانه قرار دارند که بقمیت تجزیه سوریه هم که باشد آن ها را نگه خواهد داشت. جنگ فعلی روسها در سوریه برخلاف نگرش ایران و سوریها نه برای حفظ سوریه به سبک اولیه بلکه برای گذار تدریجی سوریه به فدرالی و مدلی که فرانسویها در سال ١٩٢٢ برای آن کشور در نظر گرفته بودند است. در صورت شکست مذاکرات تجزیه آن کشور گزینه نهایی خواهد بود. 
در دهه گذشته بویژه بدنبال جنگ میان گرجستان و روسیه، ترکها با پروژههای انرژی خود از نقش روسیه در تامین انرژی اروپا کاستند و ضربهای به صدور انرژی روسیه وارد نمودند. ساقط نمودن هواپیمای روسیه توسط ترکها کینههای تاریخی را بار دیگر تداعی نمود چرا که تاریخ میان روس و ترک همراه با جنگ است. ضرباتی که ترکیه به روسها وارد نموده تنها بوسیله کردها جبران میگردد. تاسیس دفتر نمایندهگی کردهای سوریه در مسکو بی ربط با تلافی جوئی از ترکیه نیست. در صورت تجزیه و یا فدرالیزه کردن سوریه قسمت کردستان همچون کمربندی بموازات مرزهای ترکیه ایجاد خواهد شد تا هم سوریهی علوی را از همجواری با ترکیه دور نماید و هم با ایجاد کشوری بنام کردستان خواب ترکها آشفته نماید و کینه تاریخی خود را تلافی نمایند.
اینک آسمان سوریه در اختیار روسهاست و بنظرم سفر پنهانی بشاراسد به روسیه بعنوان دولت قانونی آن کشور که چند ماه پیش انجام گرفت با قرارداهایی همراه بوده است تا مشروعیت حضور روسیه بر اساس قواعد بین المللی را در داخل سوریه موجه نماید. آنچه مشخص است روسها و امریکائیها در مورد کردها اتفاق نظر دارند و ترکیه از این بابت از امریکا بسیار نگران است 
نکته قابل توجه این است که فشار روسیه به عضو ناتو با حساسیت کم اعضای ناتو منجر شده است. سازمان ناتو اعلام داشته تنها در صورت تهاجم به خاک ترکیه از آن کشور دفاع خواهد نمود. میتوان علت بی توجهی همپیمانان ترکیه را در این مسئله تفسیر نمود که با پایان جنگ سرد، انحلال پیمان ورشو نقش امنیتی ترکیه برای اروپا کم رنگ شده و ترکیه بیشتر اهداف اقتصادی اروپائیان را تامین میکند، بازهم بنظر میرسد با تجزیه سوریه اهداف اقتصادی و کسب انرژی اروپا بدون وجود ترکیه آسانتر بدست آید. 

نقش جامعه جهانی در بحران سوریه
ترسیم تحولات جاری در سطح جهان و خاورمیانه را بطور کلی میتوان در نگاه متفکرین غربی خواند. این روزها نظرات ساموئل هانتیگنتون بیش از همه بگوش میرسد. خیزشها بر اساس مذهب و فرهنگ صحت نظرات او را اثبات می کند و مواردی چون تشکیل دولت اسلامی در دو کشور عراق و سوریه توسط داعش نمونه آن است. در کنار نظرات ساموئل، برنارد لوئیس نام دیگر و طراح اصلی پروژه خاورمیانه جدید است. طرح تجزیه سودان وهمچنین طرح تجزیه احتمالی نیجریه بر اساس طرحهای او ورق خورده است. 
اما در عمل و در ارتباط با بحران سوریه دو راهحل بیشتربرای جامعه جهانی باقی نمانده است. یکی فدرالیزه کردن آن کشور بر اساس طرح فرانسویها که در سال ١٩٢٢ طرحریزی گردیده و روسها نیز با تغییراتی موافق آنند. دوم تجزیه آن کشور بر اساس تجربه پیمان وستفالی. برخی نظریه پردازان غربی اوضاع فعلی خاورمیانه را با اروپای قرن هفدهم تشبیه میکنند. در سالهای میان ١٦١٨ تا ١٦٤٨ جنگی ٣٠ ساله در جریان بود که با عقد پیمان وستفالی جنگ خاتمه یافت، کشورهای دیگری تشکیل گردیدند و اروپای فعلی بر اساس طرح یادشده استقرار یافته است. از نظر اروپائیان از دوره تهاجم عراق به کویت تاکنون قریب ٣٠ سال از بحران خاورمیانه میگذرد و چارهیابی بحران را درانحلال سایکس پیکو و پیمانی نظیر وستفالی که بر اساس حقوق همه ادیان و ملل بنا گردیده است، می بینند. 

کوتاه سخن، از نظر غربیها کوردستان سوریه کردیدور نفت است، برای روسیه مهار ترکیه و همچنین باجی در مقابل به دست آوردن سوریه علویست. برای ایران امری ناخواسته است. برای ترکها مرگ سیاسی است، اما برای کوردها هویت است.