تحلیلی از علل بنیادین تروریسم

محمد معروف خان

 

مقدمه
بیشتر مردم در جامعه جهانی امروز، شامل حتی بسیاری از برجسته¬ترین رهبران و اعضای فرهنگستان، بر این باورند که فعالیت تروریستی نتیجه مستقیم یکی از دو عامل جهل و فقر است. این¬که آیا تروریسم واقعاً در تنگدستی و فقدان تحصیلات ریشه دارد یا نه، مطلبی است که این مقاله آن را بررسی می‌کند. عقل سلیم ممکن است بگوید احتمال درگیر شدن افرادی که عملاً یا تقریباً چیزی برای از دست دادن ندارند، در فعالیت¬هایی که به نابودی خودشان می‌انجامد، از بقیه افراد بیشتر است. این شعور متعارف را می‌توان نتیجه مقایسه¬ای بی¬واسطه از تحلیل‌های پیشین از فعالیت‌های تروریستی تلقی کرد. به عنوان مثال، نظریه اقتصادی و سنتی جنایت (بکر 1968) را می‌توان برای تحلیل فعالیت تروریستی وام گرفت؛ از نظریه اقتصادی خودکشی (هَمِرمِش و ساس 1974) برای تحلیل عمل انتحاری انفجاری بهره برد؛ یا وضع اقتصادی فرقه‌های مذهبی (بِرمان 2000) برای تبیین مشارکت در گروه‌های تروریستی جدا از دیگران استناد کرد. به کارگیری این نظریه¬ها به منظور تبیین انواع تروریسم ممکن است به غلط به ما بفهماند که مقصود این است که این اشخاص به خاطر نبود (زمینه) کافی برای چیره شدن بر بی¬عدالتی‌های اجتماعی و اقتصادی با تمایلات تروریستی، بیشتر به شیوه¬ای (خاص) گرایش دارند؛ شیوه افرادی با فرصت¬های کمتر درون دنیای حقوقی یا دنیای بیرونی یا دنیای سکولار آمادگی بیشتر و محتمل¬تری جهت ارتکاب جنایت و خودکشی، یا پیوستن به فرقه‌های مذهبی؛ افرادی با مجال کمتر نیز مستعد پیوستن به گروه‌های تروریستی هستند.
بررسی ذهنیت تروریستی را می‌توان با مروری انتقادی نسبت به نوشتجات گسترده در خصوص «بیزاری از جنایت»، پدیده‌ای که بسیاری از عالمان آن را خیلی مرتبط به تروریسم قلمداد کرده¬اند (هام 1998 و کرسل 1996)، آغاز کرد. به همین قیاس گلیسر و ریچ (1998) بر اساس شواهد مبتنی بر تجربه گفته¬اند که اعدام بدون محاکمه سیاه‌پوستان و رشد واقعی تولید ناخالص ملی در بین سال‌های 1882 تا 1938 با یکدیگر وابستگی مثبت داشته است. در ضمن، با به کارگیری اطلاعات خام گروه‌های متنفر از جنایت در ایالات متحده، جفرسن و پِژیُور (1999) در سال 1997 دریافتند که احتمال وجود گروه-هایی همچون کو کلاکس کلن با حداقل دیپلم متوسطه در یک محله به خصوص به طور مثبت با سهم جمعیت آن ناحیه مرتبط است. برعکس، داده‌های جمع‌آوری شده بین سال‌های 1987 تا 1995 در شهر نیویورک نشان می‌دهد که جنایات انجام شده علیه سیاهان، یهودیان، آسیایی¬ها و همجنس¬گرایان با نرخ بیکاری شهر ارتباطی نداشته است. از این رو می‌توان استدلال کرد که شواهد پژوهش¬(های) نسبتاً بزرگ¬تر، وجود رابطه مستقیم بین فقدان تحصیلات و تروریسم در ایالات متحده را نفی می‌کند. مع¬الوصف نبود هرگونه رابطه معکوس بین تنفر از جنایت و فقر یا فقدان تحصیلات، منحصر به ایالات متحده نیست. تنها کُروگِر و پیشکه (1997) توانستند با استدلال روشن کنند که مقدار خشونت ارتکابی علیه خارجیان در آلمان به تحصیلات و میانگین دستمزد (حاصل از) تولید صنعتی آن کشور ربطی ندارد. 
به همین قیاس اداره پژوهش¬های فدرال (1999) در خصوص ویژگی‌های جامعه‌شناختی تروریست¬های کشورهای مختلف در دوران جنگ سرد در گزارشی این گونه جمع¬بندی می‌کند که:
تروریست¬ها عموماً تحصیلاتی بالاتر از حد متوسط دارند، تعداد بسیار کمی از تروریست¬های غربی درس¬نخوانده یا بی¬سواد هستند. اعضای مسن¬تر و سرکردگان غالباً افرادی متخصص همچون: دکتر، بانکدار، وکیل، مهندس، روزنامه نگار، استاد دانشگاه و مدیران میانی دولت بوده¬اند. 
این حقیقت که تروریست¬ها محصور به هیچ مرزبندی ملی نیستند از ناحیه راسِل و میلِر (1983) هم حمایت می‌شود، این دو کوشیدند تا نمایی جامعه¬شناختی از تروریست-های نوین و شهری را ترسیم کنند. آن¬ها این مهم را بر مبنای کار تألیفی به ضمیمه تحلیل اجتماعی ـ اقتصادی خصوصیات بیش از 350 تروریست از میان گروه‌های فعال تروریستی در سالهای 1966 تا 1976 از کشورهای آرژانتین، برزیل، آلمان، ایران، ایرلند، ایتالیا، ژاپن، فلسطین، اسپانیا، ترکیه و اروگوئه به منصه ظهور رسانیدند. آن¬ها بر اساس تحلیل همه جانبه استدلال می‌کنند که تقریباً دو سوم کسانی که به عنوان تروریست شناسایی شده¬اند، افرادی هستند با تحصیلات دانشگاهی، فارغ التحصیل مقطع کارشناسی و یا دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد.
همچنین خانم «حسن» در کتابی کنجکاوی برانگیز (2001) اخیراً نشان داده که در قضیه تروریسم مدل¬های سنتی جنایت، خودکشی و دین مورد استفاده قرار نمی‌گیرند. او در مقاله¬ای حاوی مصاحبه¬هایش با حدود 250 تروریست و همدست تروریست¬ها شامل کسانی که در عملیات انتحاری با استفاده از بمب ناکام مانده¬اند، نیز خانوادة بمب¬گذاران متوفی و کسانی که بمب¬گذاران را آموزش داده و آن¬ها را به مأموریت می‌فرستاده¬اند، چنین گزارش داده است:
هیچ یک از آنان تحصیل نکرده، به شدت فقیر، کوته فکر یا افسرده نبوده است. بسیاری از آنان از طبقات میانی اجتماع بوده¬اند و از متواریان که بگذریم، بقیه شغل با حقوق داشته¬اند. بیش از نیمی از آنان پناهندگانی بودند از کشوری که امروز اسرائیل خوانده می‌شود. دو نفر از آنان نیز فرزند اشخاص میلیونر بوده‌اند.
اخیراً تشکیک در مورد این گمانه که فقر و جهل علت اصلی تروریسم باشد، آغاز شده است. ویلگورن در مقاله‌اش در خصوص ویژگی¬های تروریست¬های هواپیماربا در حادثه 11 سپتامبر 2001 که در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شد، می‌نویسد:
در میان آن¬ها افرادی بالغ و تحصیل¬کرده و متخصص بودند که سال¬ها برای مطالعه و آموزش در ایالات متحده وقت صرف کرده و در طی این وقت مهارت-های ارزشمند اقتصادی را گرد آورده بودند. آن¬ها با فرصت¬های متعددی برای تغییر دادن تصمیم خود مواجه بودند. آن¬ها جوانان بی¬فکری نبودند که با شرایط اقتصادی شدید و آینده¬ای مبهم روبه¬¬رو باشند، بلکه مردانی بودند با سن 41 سالگی و برخوردار از زندگی طبقه متوسط.
از این لحاظ اگر تروریسم به عنوان یک شکل افراطی از عمل¬گرایی سیاسی قلمداد شود، رابطه عمیقش با فقر و جهل نباید تعجب کسی را برانگیزد. سال¬ها پیش، لِرنر (1958) این پیوند در ظاهر متناقض را در پژوهشی در خصوص عمل¬گرایی سیاسی در خاورمیانه مطرح کرد، وی در این مقاله این گونه جمع¬بندی می¬کند:
داده¬ها فرض متعارف مبنی بر این¬که افراط¬گرایان صرفاً (از میان) نادارها هستند را از میان برمی¬دارد بلکه نشان می‌دهد آن¬ها (از میان) زیاده خواهان هستند.
اهمیت بررسی نقادانه رابطه بین فقر،تحصیلات و تروریسم امری است بدیهی. در این راستا کار(هایی) از قبل آغاز شده است. کروگر و مالِکُووا (2002) با بررسی رابطه بین فقر و تحصیلات پایین و مشارکت در فعالیت تروریستی، حقیقتاً پیشتاز این عرصه‌اند. آن¬ها با استفاده از اطلاعات مربوط به زندگی¬نامه 129 نفر از اعضای جنبش حزب الله که در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 در عملیات شبه نظامی کشته شده‌اند، دریافته¬اند که سطح زندگی بالای خط فقر و تحصیلات دبیرستانی یا بالاتر با مشارکت در جنبش حزب الله کاملاً مرتبط است. تحقیقات آن¬ها بحث منفعت کذایی سرمایه¬گذاری در ریشه¬کنی فقر یا ارتقای فرصت¬های تحصیلی را به عنوان ابزاری برای مبارزه مستقیم با تروریسم، آشکارا مورد تردید قرار می‌دهد. 
از آن¬جا که اغلب فرضیه‌های عمده تروریسم از فرضیه‌های خشونت جمعی در حوزه علوم سیاسی، و در واقع پیش از پیدایش عدالت جنایی به عنوان یک نظم مستقل در اوایل دهه 1970، استخراج شده¬اند، با اطمینان می‌توان گفت که دانشمندان علوم سـیـاسی یک حق استفاده انحصاری معتنا به ـ که بعداً توسط اقتصـاددانـان دنبال شد ـ نسبت به آن‌ها داشته¬اند. مع¬الوصف فرضیه‌های جامعه¬شناختی، روان¬شناختی و جرم‌شناختی نیز با ارتباطی مسلم نقش چشم¬گیری ایفا کرده¬اند. ما در وهله نخست بحث را با فرضیه‌های خشونت¬های سیاسی آغاز خواهیم کرد و چنان¬که مرسوم است در این نقطه خواهیم گفت که از هیچ¬یک از این ایدئولوژی¬ها یا هر ایدئولوژی دیگری برای آن مطلب جانبداری نمی‌کنیم. مقصود این است که شرحی مختصر و منصفانه از نظریه¬ها، مفاهیم، عوامل پیش¬بینی نشده و الگوهای به کار گرفته شده برای تبیین آن¬ها را فراهم نماییم. کار زیربنایی این است که به این پرسش¬ها پاسخ دهیم: چرا تروریسم اتفاق می‌افتد؟ یا چه چیز باعث آن می‌شود؟ مقصود ما داوری کردن یا سبک و سنگین کردن هر یک از نظریه-ها در این نقطه نیست. با استفاده از نظریه‌های سیاسی در خواهیم یافت که غالباً این شکل حکومت است که سبب اصلی تروریسم است، و با استفاده از نظریه‌های دیگر همچون نظریه‌های جامعه شناختی خواهیم دید که چگونه تأثیر متقابل بین جنبش‌های اجتماعی و پاسخ اجتماعی می‌تواند تروریسم را تبیین کند. 
همه نظریه¬ها و مطالعات پیش گفته در شناخت همه جانبه علت‌ها و روش‌های مقابله با تروریسم سهم فوق¬العاده¬ای داشته است. مع¬الوصف تا آنجا که می‌دانیم هیچ پژوهشی تاکنون علل اصلی تروریسم را مورد آزمایش و بررسی قرار نداده است. ما آنچه را که می‌توان آن را نظریه ترجیح چند منظوره تروریسم نامید، استخراج کرده¬ایم و با استفاده از داده‌های کانال پاکستانی سازمان القاعده آزموده¬ایم. 
نظریه رجحان سودمندی تروریسم
رضایت هر کس که به حیات پس از مرگ معتقد است، به دو زندگی بستگی دارد. یکی زندگی فعلی(1
U) و دیگری زندگی پس از مرگ(2U). بنابراین تابع سودمندی کل او به شرح زیر عمل خواهد کرد. 
U=f(u1u2)
اگر سطح رضایت برای زندگی فعلی بالا باشد، پس انسان مایل خواهد بود. زندگی آرام و راحتی داشته باشد، در حالی که اگر سطح رضایت پایین باشد، جذابیت 1
U از دست خواهد رفت و در اکثر موارد توجه انسان به 2U جلب خواهد شد. اگر سطح رضایت برای حیات فعلی تا حد صفر کاهش یابد، شخص آماده می‌شود که بمیرد (خود را فدا کند) تا سطح بهتری از 2U را به دست آورد. در حالی که تحصیل سطح 2 Uدر فدا کردن وقت، ثروت و در بالاترین حد آن؛ یعنی اصل زندگی و حیات نهفته است. اگر کسی از اول 2 U نداشته باشد، آنگاه با فدا کردن جانش، سطح 2 Uرا بالا می‌برد.
اینک ضرورت دارد بدانیم که چه عوامل یا انگیزه‌هایی در کاستن سطح زندگی فعلی مؤثرند. این عوامل در تصویر شماره یک بیان شده¬اند. در این تصویر 1
Uبه سه عامل وابسته است: محیط اجتماعی، ثروت و ناامیدی.
اینکه این عوامل چگونه بر هم تأثیر می‌گذارند و یکدیگر را تقویت می‌کنند ذیلاً نشان داده شده است.
        تصویر شماره 1: عوامل مؤثر در سودهای
U1 و 2U


 
1. محیط اجتماع 
اگر اجتماع مفید و مناسب باشد، آنگاه سطح
U1 مردم در آن اجتماع بالا خواهد بود در غیر این صورت به حدی تنزل خواهد کرد که به صفر بسیار نزدیک خواهد شد، در حالی که محیط‌های هر اجتماعی به عواملی از این دست بستگی دارد.
وقتی آحاد جامعه به سهولت شغل پیدا کنند و حقوق مربوط به آن شغل را به سهولت دریافت دارند، آنگاه سطح زندگی فعلی مردم در آن جامعه بالا خواهد بود. آنها دوست دارند رضایت و نیز زندگی توأم با به‌روزی داشته باشند و مایل نیستند زندگی خود را به مخاطره بیفکنند.
2 . جمعیت خانواده
کسانی که خانواده¬ای کم‌جمعیت دارند، قادرند فرزندان خود را خوب بزرگ کنند. آنها برای تحصیل فرزندانشان در مدارس بهتر فرصت‌های بهتری در اختیار خواهند داشت. از همین رو قادرند شغل‌های بهتری به دست آورند و از همین رهگذر سطح 1
U آنها بالا می‌رود. 
از سویی دیگر کسانی که خانواده‌های پرجمعیت دارند در پرورش فرزندانشان و گذاشتن آنها در مدارس بهتر، متحمل رنج و زحمت بیشتری می‌شوند. فرزندان این خانواده¬ها نیز با یک زندگی آکنده از سختی مواجه خواهند شد. سطح رضایت چنین اشخاصی تا حد زیادی تنزل خواهد کرد.
3 . چرخه بستگان
به طور کلی سه سطح از منزلت اجتماعی وجود دارد: بالا، متوسط و پایین. 
سطح رضایت فعلی انسان همچنین بستگی به اهمیت منزلت مشترک بین او و بستگانش از حیث رشد جسمانی (و غیر آن) دارد. اگر بستگان او منزلت اجتماعی بهتری نسبت به منزلت او داشته باشند، او هم قطعاً خواهان منزلت بالاتر خواهد بود و مقدار بیشتری از رضایت از زندگی را توقع خواهد داشت. پس اگر بستگان وی منزلت بالای اجتماعی نداشته باشند، توقعات او در این خصوص نیز پایین خواهد بود.
4 . چرخه اجتماع
توقعات هر کسی از زندگی¬اش بستگی به سطح زندگی دیگر آحاد اجتماعی ـ که او در آن زندگی می‌کند ـ دارد. اگر همه آحاد آن اجتماع ثروتمند (و سعادتمند) باشند، سطح رضایت زندگی فعلی مردم بالا خواهد بود. مردم توقعات فزاینده¬ای خواهند داشت و درباره 1
Uانتظار بیشتری دارند. اگر جامعه کاملاً عقب مانده باشد در این صورت توقعات مردم در خصوص 1 Uپایین خواهد بود. از این لحاظ شخص در اجتماعی زندگی می‌کند که توقعاتش به سطح زندگی دیگر آحاد آن اجتماع وابسته است. به همین منوال، اگر جامعه نسبتاً ثروتمند (و سعادتمند) باشد، مردم فقیر هم در آن اجتماع در خصوص زندگی¬شان توقع بیشتری دارند، لکن شاید بدان نرسند. بنابراین آنها خواهان تحول در زندگی هستند خواه به سمت زندگی بهتر خواه بدتر.
5 . ثروت
ثروت نسبت مستقیمی با رضایت
U1 از سطح زندگی دارد. کسانی که مرفه هستند، از سطح بالایی از زندگی برخوردارند. مع الوصف اکتساب و انباشت ثروت به عوامل زیر بستگی دارد:
الف. فرصت شغلی
اگر فرصت‌های شغلی کافی و سازگار با توانایی‌های مردم در کار باشد آنها به راحتی استخدام می‌شوند، سطح ثروتشان نیز افزایش خواهد یافت. اگر فرصت‌های شغلی کمتر باشد و اگر متغیرهایی به جزتوانایی¬ها شغل را تعیین کند، آنگاه سطح ثروت مردم پایین خواهد آمد. مع الوصف بسیاری از فرصت‌های شغلی به کسب دانش و مهارت بستگی دارد.
ب. مهارت
کسانی که مهارت (در کاری) دارند بیشتر محتمل است که شغل‌هایی با دستمزد مناسب به دست آورند، از این رو اشخاص غیر ماهر در تأمین امنیت شغل‌های پرسود با مشکلات بیشتری مواجه هستند.
ج. سطح تحصیلات
تحصیلات عالیه نیز همچون مهارت در امر تسهیل به دست آوردن شغل‌های خوب، مؤثر است. در جوامعی که تحصیلات مناسب فراهم نشده باشد، و فرصت‌های تحصیلی بهتر یا به میزان کافی وجود نداشته باشد و یا اگر وجود دارد به طور برابر توزیع نشده باشد، اغلب مردم مجبور می‌شوند که فرزندانشان را به مدارس حاشیه¬ای یا مذهبی بفرستند و بالطبع قادر به کسب تحصیل علم و مهارت نخواهند بود. لذا فرصت‌های شغلی این دسته از افراد محدود و امیدشان برای کسب درآمد بالا و بالطبع انباشتن ثروت، ناچیز خواهد بود.
د. فرصت¬های تحصیلی 
در جوامعی که تحصیلات رایگان برای همگان اجباری است، نرخ باسوادی بالاست. ضمناً در این جوامع سطح تحصیلات نیز بالاست، در این هنگام فرصت‌های شغلی نیز برای جویندگان کار به مقدار کافی وجود خواهد داشت، در نتیجه احتمال ثروتمند شدن مردم بالا می‌رود. برعکس وقتی فرصت¬های شغلی ناکافی باشد، سطح ثروت نیز پایین است.
6. سرخوردگی
سرخوردگی امری است که در زندگی هر کسی دارای اهمیت است. سرخوردگی سطح رضایت فعلی از زندگی انسان را کاهش می‌دهد. آگاهی از علل بروز سرخوردگی امری است با اهمیت. در ساختارهای خانوادگی بهتر، افراد ثروتمند (و سعادتمند) هستند و سطح 1
U بالاست، برعکس در ساختارهای خانوادگی ضعیف، افراد نومید و سرخورده¬اند. والدین نقش اساسی را در ساختار خانواده ایفا می‌کنند. سازگاری بهتر بین والدین و فرزندان سرخوردگی را کاهش می‌دهد. پدر و مادر خانه را پررونق و با آرامش نگه می‌دارند. در بیشتر جوامعی که تصمیمات مربوط به ازدواج را آداب و رسوم تعیین می‌کند و زن و شوهر مجبورند بدون عشق و علاقه با هم زندگی کنند، پیامدهای منفی ازدواجشان به طور نامطلوبی بر فرزندان اثر می‌گذارد. فرزندان که در فضای مشاجرات خانوادگی بزرگ می‌شوند، از سرخوردگی خیلی رنج می‌برند.
7. توقع از زندگی
همه انسان¬ها از زندگی خود توقعاتی دارند. اگر زندگی بر وفق توقعاتشان پیش برود، هیچ تنشی احساس نمی‌کنند. اما اگر زندگی¬شان ناسازگار با توقعاتشان باشد، به سرخوردگی مبتلا می‌شوند. این توقعات به مردمی بستگی دارد که در اجتماع زندگی می‌کنند و نیز به اوضاع و احوالی که منزلت آنها را احاطه کرده است.
8 . جوامع سنتی
ملاحظه می‌شود که حتی در جوامع سنتی جوانان دوست دارند شریک زندگی¬شان را خود انتخاب کنند و به روشی زندگی کنند که خود انتخاب کرده¬اند. اما سنت‌های اجتماعی مانع از آن می‌شود که بتوانند توقعات خود را به واقعیت مبدل سازند. در نتیجه نمی‌توانند به آنچه که می‌خواهند نایل گردند. و بالطبع بقیه عمرشان با سرخوردگی و نومیدی همراه است.
9. جامعه دوگانه
در جوامع دوگانه، مثل جامعه پاکستان، که نابرابری بین فقیر و غنی زیاد است، سرخوردگی افزایش می‌یابد، چرا که مردم نه قادرند فرزندانشان را به روشی که دوست دارند تربیت کنند، و نه موفق می‌شوند که سطح 1
Uرا بالا ببرند، چون سرخورده¬اند؛ زیرا آنچه را که توقع دارند به دست نمی‌آورند، توقعات فعلی¬شان راجع به زندگی جاری و بالطبع سطح 1 Uشان سقوط می‌کند.
10. رسانه¬ها
سرخوردگی از رسانه‌های فعلی نیز نشأت می‌گیرد. رسانه¬ها کل دنیا را به یک دهکده جهانی تبدیل کرده¬اند. به همین خاطر مردم سطح توقع 1
U فعلی خود را پایین آورده¬اند. دلیلش این است که وقتی آنها از برآورده کردن توقعاتشان ناکام می‌مانند، دچار سرخوردگی می‌شوند.
تنبلی و شانه خالی کردن
اینک این سؤال مطرح می‌شود که چرا انسان از (تأمین) زندگی بی¬دردسر (برای) خود شانه خالی می‌کند؟ نظریه مورد بحث در این مقاله این گونه آن را تبیین می‌کند:
مادام که سطح زندگی فعلی، 1
U مردم بالا و مطابق توقعاتشان است، آنها خواستار تحول در زندگی¬شان نیستند. از سوی دیگر اگر سطح 1U پایین¬تر از حدی باشد که آنها توقع داشتند، آنها تحول را خواهانند. اگر سطح 1U در برخی افراد به طور مستمر کاهش یابد، و به صفر نزدیک شود، آنها فدایش می‌کنند تا سطح 2U از رضایت را به دست آورند. بنابراین تابع کل سود از این قرار است:
U= f (U1U2)
که (در آن)
U به معنای سود کل، 1U به معنای سود زندگی فعلی، 2U به معنای سود زندگی اخروی وEU به معنای توقع سود است.
I U1 = EU1             شانه خالی کردن هرگز
U1 < EU1                 شانه خالی کردن
در نمودار شماره یک خط
AA نشانگر همه منابع (ثروت، وقت و جان یا زندگی)
و
U منحنی رجحان سود، و ترازمندی (یا تعادل) شخص در نقطه E1 است در جایی
که شیب منحنی رجحان سود و شیب خط منبع مساوی¬اند. این نقطه نشان می‌دهد:
1=
EU1U، شانه خالی کردن در کار نیست. اگر 1< EU1U، فرد منافع خود را به سمت محور 2U شیفت می‌کند. خط منبع جدید به سمت محور 2U می‌چرخد و ترازمندی جدید در 2E می‌باشد. به همین منوال اگر U1=0 باشد، فرد همه منافع خود را به سمت محور U2 شیفت می‌کند و جان خود را فدا می‌سازد و تنها U2 را ترجیح خواهد داد. در این مورد ترازمندی در E3 می‌باشد.
U1 = 0           با فدا کردن زندگی فعلی خود U2 را ترجیح دادن
U1 = EU1 ، 1E در                U1 < EU1 ، E2 در            
U1 = 0 ، E3 در            

نمودار شماره 1: منحنی رجحان سود و ترازمندی فردی


 
رفتار افراط¬¬گرایانه
غالباً ملاحظه می‌شود که در فعالیت‌های تروریستی و حملات انتحاری نقش فعال را اشخاصی ایفا می‌کنند که افراطی یا بنیادگرا هستند. آنها را به‌راحتی می‌توان جذب کرد و شستشوی مغزی داد. اینک لازم است عواملی را بشناسیم که انسان را افراطی یا بنیادگرا می‌سازد. ارزش آنها از نمودار شماره دو به روشنی قابل ملاحظه است.
نمودار شماره 2: عواملی که شخص را بنیادگرا یا افراطی می‌سازد.



1. نظام زناشویی عقب¬مانده
در جوامعی که رسوم قدیمی برای ازدواج دارند، امکان انتخاب طرفین ازدواج هیچ مطرح نیست. به همین خاطر زن و شوهر زندگی خود را با مشاجره سپری می‌کنند. اینک (پس از ازدواج) آنها به خاطر سنت جامعه متعهدند که با هم زندگی کنند. فقدان تفاهم در فرزندانشان تأثیر منفی می‌گذارد. فرزندان رفتار ناسالم والدینشان را تقلید می‌کنند. در طبیعت چنین فرزندانی نفرت حک می‌گردد. ضمناً آنها نمی‌توانند مقدار لازم عشق و محبت را از والدین خود دریافت کنند. با نبود آموزش و پرورش مناسب رفتارشان سخت¬گیرانه خواهد شد. به ویژه در جوامعی که فرزندان از محبت مادر محرومند، یا مادر از آنها مواظبت نمی‌کند، سخت¬گیری و خشونت در چنین فرزندانی ریشه می‌گیرد.
2. خانواده پرجمعیت
کسانی که در مناطق عقب¬مانده زندگی می‌کنند عموماً بنیادگرا هستند. در یک خانواده پرجمعیت به سختی می‌توان همه فرزندان را به طرز صحیح آموزش داد. آنها را به مدارس حاشیه¬ای یا مؤسسات دینی می‌فرستند که کتاب (درسی) و غذا در آن آزاد است. آنها را به خاطر اشتباهات کوچک به سختی تنبیه می‌کنند که این امر موجب پیدایش نفرت از معلمانشان می‌گردد. آنها در رفتارشان خشن و بی¬رحم می‌شوند. وانگهی، در این مؤسسات، عالمان نیم‌بند (نیمچه عالمان) در تبدیل این دانش آموزان به بنیادگرایان، نقشی اساسی ایفا می‌کنند.
3. جامعه عقب مانده
پژوهش ما جهت جدیدی را نشان می‌دهد؛ یعنی اینکه (یک) علت سخت گیری (و خشونت) در رفتار اشخاص، وجود فاصله بین مردان و زنان (و جداسازی آنها) است. مردانی که کمتر فرصت همنشینی و گپ زدن با زنان را پیدا می‌کنند، سخت¬گیرترند. این مطلب اثبات شده است که بنیادگرایان عمدتاً یا به جوامع عقب مانده مربوط می‌شوند و یا تحصیلات مذهبی دارند. مردان و زنان در چنین جوامعی از فرصت‌های کمتری برای تحصیل تنگاتنگ (و در کنار هم) و یا کار کردن دوشادوش هم در ادارات برخوردارند. لذا جداسازی اجباری مرد و زن از یکدیگر می‌تواند به تمایلات افراطی‌گری دامن بزند. افراط¬گرایان هنگامی که در عملیات جنایت‌بار شرکت می‌کنند شکل بسیار خطرناکی به خود می‌گیرند.
دخالت الگو در فعالیت‌های تروریستی 
با نگاهی تاریخی به فعالیت‌های تروریستی به وضوح می‌توان دریافت که گروه‌های تروریستی غالباً به مناطقی عقب مانده تعلق دارند که در آن جامعه دوگانه را می‌توان پیدا کرد. افراط‌گرایان در چنین جوامعی متولد می‌شوند و با سرخوردگی و ناکامی مواجه می‌گردند. به خاطر سخت‌گیری این جوامع، اشخاص سرخورده به دامان چنین افرادی می‌افتند که میل جدیدی به زندگی را به آنها تلقین می‌کنند. مثلاً، رسیدن به بهشت بعد از مرگ و از این قبیل 2
U. در این صورت اشخاص سرخورده به راحتی به گروه‌هایی می‌پیوندند که امید به حیاتی تازه را در سر دارند، تا بتوانند حالت یأس و نومیدی موجود در خود را دگرگون سازند.
قدرت چنین افراد سرخورده¬ای در جامعه بسیار محدود است، به همین سبب آنها قربانی سرخوردگی می‌گردند. هنگامی که این سرخوردگان به این گروه‌ها می‌پیوندند، مورد احترام و تکریم قرار می‌گیرند. این تکریم ریشه‌های خود را در دل¬های کسانی که دچار سرخوردگی هستند، استحکام می‌بخشد. آنها حاضرند همه فرمان‌های سرکرده گروه را اطاعت کنند. آنها حتی در به کشتن دادن خود در عملیات انتحاری تردید به دل راه نمی‌دهند، زیرا تنها مقصود هر یک از اعضای چنین گروه‌هایی افزایش 2
U بعد از مرگ است.
ممکن است کسی بگوید که این مطلب چگونه با حادثه 11 سپتامبر جور درمی‌آید؛ چرا که آنها (تروریست‌های آن حادثه) نه فقیر بودند و نه تحصیل ناکرده. استدلال پیش‌گفته در مورد این حملات انتحاری نیز مصداق پیدا می‌کند؛ زیرا همه حمله کنندگان اعتقادی راسخ به 2
U داشته¬اند. آنها کسانی بودند که از همه (مظاهر) خوشبختی‌های دنیوی بهره¬مند بودند. این بدین معناست که آنها در سطح بالایی از 1U برخوردار بوده¬اند. و هنگامی که 1U ارزش خود را از دست می‌دهد آنها به 2U رو می‌آورند. طی استفاده از 1U آنها کارهایی کرده¬اند که دین مجاز نمی‌شمارد. اما کسانی که مذهبی نبوده¬اند می‌توانند هنگام حمله تحت شرایط نومیدی و یأس، رضایت به دست آورند. برخی از آنان ممکن است خود را در اختیار Allam  ـ Semi ها قرار دهند؛ همان‌ها که ممکن است فعالیت‌های تروریستی را تشویق کنند. در اینجا سرخوردگی نقشی حیاتی ایفا می‌کند؛ زیرا ارزش 1U به خاطر تفریط شروع به تنزل می‌کند و این اشخاص سرخورده می‌شوند.
قضیه فلسطین
این الگو را در مورد فلسطینیان نیز می‌توان به کار بست. تنها با این فرق که سرخوردگی آنان با سرخوردگی دیگر گروه‌ها متفاوت است. دلیلش این است که سرزمین آنان به دست دیگران اشغال شده و دوستان و بستگانشان (به دست اشغالگران) به قتل رسیده¬اند. در این صورت ممکن است گفته شود سرخوردگی آنها را به شرکت در این گروه‌ها می‌کشاند. اطلاعات ما نشان می‌دهد که 80 درصد از مردم به خاطر سرخوردگی در فعالیت¬های افراطی شرکت می‌کنند.
قرائن تجربی
شیوۀ تخمین
تجزیه و تحلیل ما مبتنی بر اطلاعاتی برگرفته از سازمان‌هایی است که در پاکستان مستقرند و به عنوان هم پیمان «القاعده» عمل می‌کنند. این تحلیل بر نمونه‌هایی از افراد بین سنین 15 تا 45 سال متمرکز شده است. تصمیم آنان در خصوص شرکت در فعالیت‌های تروریستی را با تحلیل عوامل متنوع و مهمی همچون سطح خانوادگی، عامل اجتماعی ـ اقتصادی، عامل جمعیت¬شناختی و عامل انسانی مورد آزمایش قرار داده¬ایم. ما به دو نوع تصمیم که تروریست‌ها و یا خانواده¬هایشان می‌گیرند، می‌نگریم. یک نوع تصمیم در مورد مشارکت یا عدم مشارکت در فعالیت‌های تروریستی است. نوع دوم تصمیم¬گیری مربوط است به قدرت¬گیری تروریستی؛ یعنی اینکه آیا آنها خود تصمیم می‌گیرند به یک سازمان تروریستی بپیوندند یا این دیگران هستند که آنها را وادار می‌سازند و یا اینکه آنها از روی اجبار بدانها می‌پیوندند.
ما دو مدل «رگرسیون» را برآورد می‌کنیم: مدل «پروبیت» و مدل چند اسمی «لوجیت».
در مدل پروبیت متغیر وابسته، مشارکت فردی در فعالیت‌های تروریستی (
IPTA) تابع چند متغیر توضیحی است. این امر می‌تواند تنها دو متغیر دودویی را بگیرد.
«1» در صورتی که تروریست در حال حاضر در فعالیتی تروریستی برای سودی که پرداختنی است، درگیر است و «0» در صورتی که او درگیر نیست. ما تابع حداکثر احتمال غیر خطی برای احتمال معمولی مدل پروبیت را برآورد می‌کنیم.
ما با یک تابع کلی آغاز می‌کنیم:
Y,= f (X1 …… Xn)........................................................................(1)
که در این فرمول
Y حاکی از IPTA است.
Y برابر «1» است اگر شخص در فعالیت تروریستی شرکت کند و برابر «0» است اگر شرکت نکند.
X1 ….Xn یعنی عوامل متنوع اجتماعی ـ اقتصادی و جمعیت شناختی که تصمیم شخص را به درگیر شدن در فعالیت تروریستی می‌کشانند.
مدل احتمال بهنجار (
Probit) 
ما برای تبیین متغیر وابسته دودویی، مدل پروبیت را به کار بردیم که از تابع توزیع فزاینده پدید می‌آید. (برنت (1991)، گجراتی (1995)، کمنتا (1971) و گرین (1992)).
بر فرض *
y (توانایی مشارکت در فعالیت‌های تروریستی) قابل مشاهده نباشد، و وابسته به یک سری عوامل مشاهده شده باشد، X؛ یعنی:
(2)................................................................................ 
B یک بردار افقی از این پارامترهاست و X یک بردار ستونی متغیرهایی است که در *y اثر می‌گذارد و i∑ معمولاً با میانگین صفر توزیع می‌شود. متغیر دودویی قابل مشاهده با *y در مفهوم ذیل، مرتبط است:
 
y=1 اگر y>0 در غیر این صورت y=0
با در نظر گرفتن فرض بهنجاری، احتمال اینکه *
y کمتر یا مساوی Y باشد می‌تواند از تابع توزیع تزایدی بهنجار استاندارد شده به صورت زیر محاسبه گردد:
(3)................................... 
(
z) تابع تراکمی Z توزیع بهنجار شده با میانگین و واریانس صفر و P احتمال مشارکت اشخاص در فعالیت‌های تروریستی است.
مدل مولتی نومیال لوجیت (لوجیت چند اسمی) 
ما برای آزمودن اینکه چگونه تصمیم‌های فردی برای مشارکت در فعالیت تروریستی گرفته می‌شود، تحلیلی چند متغیری انجام داده¬ایم. متغیر وابسته ما همین مدل است که در سه مقوله جامع دوجانبه دسته¬بندی می‌گردد. تصمیم فردی برای پیوستن به سازمان تروریستی می‌تواند شکل‌های مختلفی به خود بگیرد: اول، آنها ممکن است خودشان تصمیم بگیرند؛ دوم، رئیس خانواده توصیه می‌کند؛ سوم، دیگر اعضای خانواده پیوستن به چنین گروه‌هایی را توصیه می‌کنند.
این گزینه¬ها به صورت یک، دو و صفر دسته‌بندی می‌شوند و به عنوان مدل چند اسمی لوجیت تشکیل می‌گردند، همان طور که گرین (1992) پیشنهاد کرده است.
با فرض اینکه خطاهای این مدل مستقلاً درست مثل هم با شیوه توزیع «وِیبول» توزیع شده¬اند، آنگاه تفاوت بین خطاها یک توزیع لجستیک خواهد بود، (گرین 1992) و لوجیت چند اسمی تکنیک مناسب برای برآورد کردن خواهد بود. در این صورت احتمالات در مدل لوجیت چند اسمی به طریق زیر محاسبه می‌شوند:
 
Prob     for   j = 1, 2, 3……………………… (4)
در شرایطی که ضریب‌های
B بهنجار است تا صفر و x برای متغیرهای توضیحی است. بهنجار سازی ضریب‌های یکی از مقوله¬ها تا صفر مدل لوجیت چند اسمی را می‌شناساند. از این رو ما ضریب آلترناتیو غیر مهاجر تا صفر را بهنجار می‌کنیم. ضرایب در مدل‌های ما را به سختی بتوان تفسیر کرد؛ زیرا آنها صرفاً اطلاعاتی را در اثر متغیرهای مستقل در نسبتی پراکنده فراهم می‌سازند. برای تفسیر تأثیرات متغیرهای مستقل (x) با احتمال اینکه هر مقوله تصمیم در خصوص پیوستن به سازمانی که ما آن را راغب محاسبه کردیم، این گونه استخراج می‌گردد:
  
where j, k = 1, 2, 3……………(5)
در شرایطی که
P احتمال عضوی از هر آلترناتیو بودن است. Log تابع احتمال با معنا کردن برای هر فرد به روش زیر معنا شده است:
di}=1 اگر مقوله آلترناتیو برای شخص i برگزیده شود و صفر برای شخص غیر برگزیده، آنگاه برای هر شخص i یکی و تنها یکی از dijها یک خواهد بود. گرین (1992)
Log تابع احتمال از طریق زیر به دست می‌آید:
 ......................................................(6)
مدل ما بر این فرض استوار است که این گزینه¬ها نسبت به یکدیگر مستقلند. پارامترهای هر مقوله تصمیم¬گیری در هر مدل از طریق برآورد یک حداکثر احتمال لوجیت به دست می‌آید.
 
جدول شماره 1: فهرست کامل تعریف متغیرها
متغیرها                    توصیف
متغیرهای مستقل
IPTA    1 اگر اشخاص در حال حاضر در حال مشارکت در فعالیت تروریستی‌اند و «صفر» اگر این گونه نیستند.
INPTA    1 اگر اشخاص در حال حاضر در حال مشارکت در فعالیت تروریستی نیستند و «صفر» اگر این گونه هستند.

متغیرهای توضیحی
ویژگی‌های اشخاص
IAGE    سن شخص
MATRIC    سطح تحصیلات شخص = 1 اگر در سطح پذیرش در دانشگاه است، در غیر این صورت صفر (مقوله اساسی)
INTERM    سطح تحصیلات شخص = 1 اگر تحصیلات متوسطه دارد، در غیر این صورت صفر
BACHLRS    سطح تحصیلات شخص = 1 اگر در سطح کارشناسی است، در غیر این صورت صفر
MASTRS    سطح تحصیلات شخص = 1 اگر در سطح کارشناسی ارشد است، در غیر این صورت صفر
RELIGIOUS    سطح تحصیلات شخص = 1 اگر در سطح مذهبی است، در غیر این صورت صفر
ویژگی‌های خانواده
HHSIZE    جمعیت خانواده
JNFAMILY    1 اگر شخص در خانواده مشترک زندگی می‌کند، در غیر این صورت صفر
EOF A THR    سال‌های تحصیل پدر
NOWKRS    تعداد کارگران دیگر در خانواده
HHINCOM    درآمد ماهانه خانواده
LANDOS    1 اگر خانواده مالک زمین است، در غیر این صورت صفر
HOMEOS    1 اگر خانواده مالک منزل است، در غیر این صورت صفر
RURAL    1 اگر شخص در مناطق روستایی زندگی می‌کند، در غیر این صورت صفر
FRUTRATION    1 اگر شخص سرخورده است، در غیر این صورت صفر
N    اندازه نمونه
نتایج تجربی
جدول شماره سه نشان می‌دهد که در ماهیت کیفی نتایج در مقایسه با دو مدل دیگر تفاوت زیادی وجود ندارد. برای رعایت اختصار ما یافته‌های تنها یک مدل (پروبیت) را به تفصیل مطرح می‌کنیم. به نظر می‌رسد که اغلب عوامل مهم که در مشارکت اشخاص، (که از این به بعد آن را با
IP نشان می‌دهیم) و تصمیم اشخاص تأثیر گذارند، عبارتند از: سطح تحصیلات، تعداد سایر اعضای خانواده، درآمد خانواده، پرجمعیت یا کم‌جمعیت بودن خانواده و ساختار خانواده و سن اشخاص و سرانجام سطح سرخوردگی اشخاص. تقریباً تمامی ضریب‌های رگرسیون به لحاظ آماری معنادار هستند که به طور ضمنی دلالت می‌کنند که همه آنها در تأثیرگذاری تصمیم IP در حد 5 درصد و 10 درصد از سطح معناداری واجد اهمیت هستند.
تفسیر ضریب رگرسیون در مدل احتمال خیلی ساده نیست. مقدار پایین
R2 و احتمال Log در رگرسیون پروبیت و لوجیت نباید به عنوان انعکاس ضعیفی بر کیفیت نتایج قلمداد گردد. مقدار پایین 2R عادی است به ویژه هنگامی که تعداد مشاهدات اندک است. همواره چندین عامل ناشناخته در کار است که روی متغیر وابسته مورد مشاهده تأثیر می‌گذارند. فرقی نمی‌کند که آدم با چه دقتی می‌کوشد تا متغیرهای توضیحی بالقوه را انتخاب کند. 
ما برای تفسیر پارامترهای رگرسیون، مشتقات احتمال را برای همه متغیرها محاسبه کرده¬ایم. این مشتقات تأثیر یک واحد تغییر در یک متغیر توضیحی در احتمال
IP را اندازه می‌گیرند. برای یک متغیر فرضی مشتق احتمال تغییر در احتمال IP را هنگامی که متغیر فرضی مقدار 1 را کسب می‌کند نه صفر را، اندازه می‌گیرد. از آنجا که مدل‌های پروبیت و لوجیت غیر خطی هستند، مشتقات احتمالشان یکنواخت نیست. بنابراین ما این مشتقات را در حد میانگین نمونه برآورد می‌کنیم. نتایج در جدول شماره چهار گزارش شده است. این جدول نشان می‌دهد که در نتایج آن سوای آن دو مدل، یکپارچگی قابل ملاحظه¬ای در کار است. بنابراین ما در اینجا تنها یک مدل (پروبیت) را تفسیر می‌کنیم.
ما در می‌یابیم که احتمال
IP با (افزایش) سن بالا می‌رود. یک تفسیر ساده این نتیجه از این حقیقت ناشی می‌شود که اشخاص جوان‌تر بیشتر محتمل است که در فعالیت‌های تروریستی مشارکت کنند. همچنین، چون جوانند ممکن است هنوز اندازه خانواده¬شان (که همان نصاب جمعیت باشد) را کامل نکرده باشند. برآورد نتایج حاکی از آن است که سن اشخاص تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر تصمیم IP شان دارد. احتمال IP با سن کاهش می‌یابد. انتظار می‌رود احتمال مشارکت اشخاص در فعالیت‌های تروریستی حدود 8/0 درصد با سن (IAGE) کاهش یابد. 
همچنین در می‌یابیم که تحصیلات نقش اساسی در تعیین تصمیمات
IP ایفا می‌کنند. همه ضرایب رگرسیون تحصیلات فرضی اشخاص منفی است و در سطح 5 درصد مهم است مگر (در مورد) دین. اینها به طور یکنواختی با سطح تحصیلات کاهش می‌یابند. لذا دلیل روشنی وجود دارد که جمع‌بندی کند که اشخاص با سطح پایین تحصیلات بیشتر محتمل است در فعالیت‌های تروریستی مشارکت کنند. به عنوان مثال، طبق برآوردهای پروبیت، احتمال IP برای اشخاصی با سطح متوسط از تحصیلات پایین¬تر است از این احتمال در اشخاصی که در دانشگاه پذیرش شده¬اند. به همین قیاس احتمال مشارکت شخصی با مدرک کارشناسی بسیار پایین¬تر است از کسانی که تازه در دانشگاه پذیرش شده‌اند. مع الوصف مشتقات احتمال برای تحصیلات مذهبی را می‌توان برعکس تفسیر کرد. مثلاً تحصیلات مذهبی IP را به ترتیب 39 درصد و 2/47 درصد افزایش می‌دهد. 
به همین منوال پرجمعیت یا کم جمعیت بودن خانواده همبستگی بسیار مثبتی با
IP دارد. دلیلش این است که در خانواده‌هایی که جمعیت بیشتری دارند فشار بر منابع مالی زیاد است، موضوعی که سرخوردگی در اشخاص به بار می‌آورد و (در نتیجه) آنها در فعالیت‌های تروریستی شرکت می‌کنند. ساختار خانواده نیز رابطه مثبت و قابل ملاحظه‌ای با تصمیم IP دارد. نتایج مطالعات نشان می‌دهد که اشخاصی که در خانواده‌های مشترک زندگی می‌کنند بیشتر از اشخاصی که در خانواده‌های مستقل هستند در فعالیت‌های تروریستی شرکت می‌کنند. موجه‌ترین تبیین برای این نتیجه این است که فشار اشخاص متعدد در خانواده مشترک سبب کاهش فشار تکالیف شاق خانواده می‌گردد. این نتیجه به طور ضمنی این را هم می‌فهماند که هیچ فشار نامطلوبی از ناحیه بستگان در خانواده‌های مشترک علیه مشارکت اشخاص در کار نیست. یعنی HHSIZE و JNFAMILY باعث افزایش IP به ترتیب به میزان 3 و 9 درصد می‌شود و ضرایب در سطح 5 درصد چشمگیر خواهد بود. لذا اشخاصی که در خانواده‌های بزرگ و خانواده‌های مشترک زندگی می‌کنند در مقایسه با اشخاصی که در خانواده‌های نسبتاً کوچک‌تر و مستقل زندگی می‌کنند بیشتر محتمل است در فعالیت‌های تروریستی مشارکت کنند.
تحصیلات سرپرست (خانواده) احتمالاً
IP را کاهش می‌دهد، اما رابطه¬اش به لحاظ آماری معنادار نیست. دو نوع تأثیر به علت تحصیلات سرپرست ممکن است، این آثار می‌توانند بر یکدیگر تأثیر بگذارند. در نتیجه آنها فرزندان خود را از سرخوردگی دور نگه می‌دارند و لذا به خاطر این تأثیرات تعدیل کننده، نتیجه کار ممکن است به لحاظ آماری معنادار نباشد. در هر صورت محتمل است که EDHDS به میزان 5 درصد از مشارکت IP بکاهد. 
مع الوصف تحصیلات پدر خانواده ارتباط منفی و معناداری با
IP دارد و نشان می‌دهد که پسران پدرهای تحصیل¬کرده احتمالاً شانس بیشتری برای تحصیل دارند و با بی‌علاقگی در فعالیت تروریستی شرکت می‌کنند. به عنوان مثال، افزایش یک ساله در EDFATHR محتمل است مشارکت شخص را در فعالیت تروریستی به میزان یک درصد کاهش دهد و نتیجه در سطح 5 درصد معنادار است. 
درآمد ماهانه خانواده عامل مهم دیگری در تأثیر تصمیم
IP در افراد است. نتایج برآوردها حاکی از آن است که افزایش درآمد ماهانه خانوار کاهش مشارکت افراد در فعالیت‌های تروریستی را در پی دارد. نتایج مشابهی در خصوص کمیت کارگران دیگر در خانواده به دست آمده است. بنابراین افرادی که در خانواده‌های ثروتمندتر زندگی می‌کنند کمتر محتمل است در فعالیت¬های تروریستی مشارکت کنند. اگرچه تصمیم IP اشخاص به طور معکوس و چشمگیری تحت تأثیر درآمد ماهانه خانوار است، اما دامنه این تأثیر نسبتاً کم است. مثلاً اگر HHINCOM به میزان 10000 Rs افزایش یابد احتمال مشارکت افراد تنها به میزان پنج صدم درصد کاهش می‌یابد. 
تأثیر افزایش تعداد کارگران دیگر در خانواده بر روی تصمیم مشارکت افراد بسیار چشمگیر است. به عنوان نمونه
NOWKRS، احتمال TAP اشخاص را به میزان دست کم 7 درصد کاهش می‌دهد و برآورد رگرسیون در سطح 10 درصد معنادار است.
مالکیت زمین و مالکیت منزل نیز محتمل است به میزان بیشتری در تصمیم
IP تأثیر بگذارد. به عنوان مثال LANDOS و HOMEOS مقدار IP را به ترتیب 6 و 7 درصد کاهش می‌دهند و ضریب‌ها در سطح 5 درصد معنادار است. لذا برآوردها نشان می‌دهد که افرادی که به خانواده‌های ثروتمند تعلق دارند، کمتر محتمل است در فعالیت‌های تروریستی شرکت کنند.
دست آخر آنکه نتایج رگرسیون حاکی از آن است که افراد متعلق به مناطق روستایی بیشتر محتمل است در فعالیت‌های تروریستی مشارکت نمایند. دلیلش این است که در مناطق روستایی فرصت‌های تحصیلی و اشتغال رسمی وجود ندارد. اولاً، برای روستاییان کسب علم و دانش بسیار دشوار است؛ ثانیاً، یافتن شغل رسمی نیز خیلی سخت است. این امر دلالت دارد که اقامت در روستا احتمالاً تأثیر مثبتی در مشارکت در فعالیت¬های تروریستی دارد. یعنی روستایی بودن احتمالاً مشارکت در فعالیت‌های تروریستی را به میزان 17 درصد افزایش می‌دهد.
 
جدول شماره 2: مدل برآوردهای احتمال برای شرکت افراد در فعالیت‌های تروریستی

متغیرهای توضیحی    مدل احتمال بهنجار (پروبیت)    مدل احتمال لجستیک (لوجیت)
بین راه متوقف کردن    ـ2.128(ـ1,915) **    ـ3.608(ـ1,864) **
ویژگی‌های شخص
IAGE    0.072 (2.554)*
    0.127(2.575)*

INTERM    3.605 (2.755)*
    6.349(2.685)*

BACHLRS    4.329 (2.996)*
    7.584 (2.900)*

MASTRS    2.733(4.157)*
    4.768 (3.859)*

RELIGIOUS    3.954(3.270)*
    6.916(3.407)*

ویژگی‌های خانواده
HHSIZE    0.343 (2.807)*
    0,583 (2.752)*

JNFAMILY    0.894(2.215)*
    1 587(2.181)*

EDHUS    ـ0.059 (ـ1.070)
    ـ0.103 (ـ1.089)

EDFATHR    0.088 (2.482)*
    0.152(2.386)*

NOWKRS    ـ0,698 (ـ1.645)**
    ـ1.145 (ـ1.504)**

HHINCOM    ـ0.00005 (ـ3.070)*
    ـ0.00009 (ـ2.978)*

LANDOS    ـ0.602 (ـ1.605)**
    ـ0.038 (ـ1.413)

HOMEOS    ـ0.721 (ـ1.702)**
    ـ1.359 (ـ1.741)**

RURAL    ـ1.60 (ـ3.452)*
    ـ2.760 (ـ3.385)*

N    201
    202

R2    0.74
    0.74

احتمال    ـ40.57
    ـ40.49


توجه: متغیر وابسته برای مشارکت مساوی یک و برای عدم مشارکت معادل صفر تعیین شده است. معناداری آمار در سطوح 5 و 10 درصد به ترتیب با علائم * و ** نمایانده شده است.
جدول شماره 3: مشتقات احتمال در رابطه با متغیرهای مستقل

متغیرهای توضیحی
مدل احتمال بهنجار (پروبیت)    مدل احتمال لجستیک (لوجیت)
بین راه متوقف کردن    ـ0,231    ـ0,224
ویژگی‌های شخص
IAGE    ـ0.008
    ـ0.008

INTERM    ـ0.479
    ـ0.474

BACHLRS    ـ0.396
    ـ0.397

MASTRS    ـ0.298
    ـ0.25

RELIGIOUS EDUCATION    0.304
    0.324

ویژگی‌های خانواده
HHSIZE    0.037
    0.036

JNFAMILY    0.097
    0.098

EDHEAD    ـ0.006
    ـ0.006

EDFATHR    ـ0.010
    ـ0.009

NOWKRS    ـ0.076
    ـ0.071

HHINCOM    ـ0.00.005
    ـ0.00005

LANDOS    ـ0.066
    ـ0.064

HOMEOS    ـ0.079
    ـ0.084

RURAL    ـ0.174
    ـ0.171

N    201
    201

توجه: متغیر وابسته برای مشارکت مساوی، یک و برای عدم مشارکت، معادل صفر تعیین شده است. 
ملاحظات نهایی
مطالعه تروریسم باید با درک درست این امر آغاز شود که چرا اشخاص به افراطی‌گری رو می‌آورند و چه چیز آنها را برای پیوستن به سازمان‌های تروریستی برمی-انگیزاند. این مقاله می‌کوشد در رابطه با روان¬شناسی اجتماعی مربوط به کسانی که با تروریسم درگیر می‌شوند، ادلۀ اقتصادی ممکن را با دیدگاه فرموله کردن یک چهارچوب جامع که در طی آن «ریشه‌های بنیادین» تروریسم ممکن است آزموده شود، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. 
تحلیل ما مبتنی بر اطلاعاتی است برگرفته از سازمان‌هایی که در پاکستان مستقرند و به عنوان هم¬پیمان القاعده عمل می‌کنند. نتایج مطالعات نشان می‌دهد که تقریباً همه پاسخ دهندگان نمونه (در پرسش‌نامه) و درگیر تروریسم مردانی ازدواج نکرده و با افکار مذهبی بوده‌اند. ضمناً همه آنان باور داشتند که اگر جان خود را به خاطر مذهبشان فدا کنند، پس از مرگ از نعمت بهشت برخوردار خواهند شد. دلایل پیوستن به سازمان‌های تروریستی عمدتاً در سرخوردگی نهفته است که این خود معلول عواملی است همچون فقر، محرومیت از محبت مادر، نبود تعامل زن و مرد، نظام کهنه ازدواج برنامه‌ریزی شده به همراه حس برتری برخاسته از همنشینی آنان با گروه‌های خاص. 
تحلیل ما همچنین نشان می‌دهد که اگرچه فقر مهم‌ترین علت تروریسم است، اما به طور غیر مستقیم به آن مربوط است. در واقع غالب نتایج ما از رابطه مثبتی بین فقر و تروریسم حکایت دارد: هرچه سطح زندگی پایین‌تر باشد حمایت برای مشارکت در تروریسم بیشتر است. ما همچنین متذکر شده¬ایم که بیشتر کسانی که تروریست خوانده می‌شوند به کشورهایی تعلق دارند فقیر و عقب مانده با ویژگی‌هایی از قبیل سنت‌های کهنه، دولت‌های فاسد، نظام‌های اقتصادی دوگانه، بی عدالتی، بی سوادی و نظام‌های حکومتی غیر دمکراتیک. همه این عوامل در ترکیب‌های مختلف در کشاندن افراد به تروریسم مؤثرند.
خصوصیت جمعیت شناختی خانواده¬ها در تصمیم افراد جهت مشارکت تأثیر عمده‌ای دارد. افرادی که در خانواده‌های پرجمعیت و مشترک زندگی می‌کنند، بیشتر از خانواده‌های کم¬جمعیت و مستقل محتمل است در فعالیت‌های جنایتکارانه شرکت کنند. این امر به خاطر در دسترس بودن درآمدهای سایر اعضای خانواده (کم جمعیت و مستقل) است. همچنین در خانواده‌های پرجمعیت، فشار بر روی منافع مالی خانواده زیاد است که این خود سرخوردگی به بار می‌آورد و در مقابل افراد را ترغیب می‌کند که در فعالیت تروریستی شرکت کنند. خانواده‌های مشترک هم بزرگ و پرجمعیت تلقی می‌شوند. ضمناً سن فرد تأثیر بسیار چشمگیری در اتخاذ تصمیم وی بر مشارکت دارد. به همین منوال، موقعیت مالی خانواده به نحو معناداری در تصمیم اعضای خانواده جهت مشارکت افراد تأثیر می‌گذارد. به عنوان مثال افرادی که در خانواده‌هایی با درآمد ماهیانه کم و موهبت‌های مالی کم و ناکافی و یا کسانی که در خانواده‌هایی با کارگران دیگرِ کمتری زندگی می‌کنند، بیشتر محتمل است در فعالیت‌های تروریستی مشارکت کنند. لذا فشار و سختی اقتصادی روی هم رفته به مهم‌ترین عواملی بدل می‌شوند که افراد را به بازار تروریسم می‌کشانند.
این پژوهش با در نظر گرفتن همه جوانب روشن می‌سازد که عوامل اقتصادی مهم‌ترین عوامل تأثیرگذاری بر تصمیم مشارکت افراد هستند. ما طی این تحقیق و بررسی روشن کردیم که هشتاد درصد افراد به خاطر سرخوردگی به سازمان¬های تروریستی پیوسته¬اند. علت اصلی سرخوردگی هم ساختار خانوادگی، نظام کهنه ازدواج و آداب و رسوم کهنه بوده است. برخی از عوامل اجتماعی که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته‌اند ظاهراً تأثیر نامطلوبی در این خصوص نداشته¬اند.
ما ضمناً مدلی را عرضه کردیم تا مبنایی باشد برای تحقیق و بررسی رابطه بین تروریست انتحاری و سود مورد توقع وی در زندگی فعلی و زندگی اخروی.
مهم¬ترین اشاره ضمنیِ خط مشی این مقاله این است که کشورها (یا ملت‌ها) باید شرایط اقتصادی خود را ارتقا بخشند و فضای سیاسی مثبتی را بسط دهند که به کاهش تمایلات انتحاری بینجامد. چرا که تحت شرایط ارتقا یافته¬تر است که سود مثبت مورد توقع برای زندگی متناسب با تحلیل رفتن فایده افزایش می‌یابد. 
 



References
1.   
Ajami, F. (1986). The vanished imam. Musa Al-Sadr and the shi'a of Lebanon. London, I. B.Taurus.
2.   
Al-Azmeh, A. (1993). Islams and Modernities. London, Verso. 
3.   
Alexander, Y. and M. S. Swetnam (2001). Usama bin Laden's al-Qaida: Profile of a    Terrorist.
4.   
Becker, Gary S. (1968). “Crime and Punishment: An Economic Approach.” The Journal of Political Economy 76 (2): pp.169-217.
5.   
Berman, Eli. (2000). “Sect, Subsidy and Sacrifice: An Economist’s View of Ultra- Orthodox Jews.” Quarterly Journal of Economics 115 (3): pp.905-953.
6.   
Berman, Eli. (2002). “Hamas, Taliban and the Jewish Underground: An Economist’s View of Radical Religious Militias.” Rice University, NBER October 2002.
7.   
Berndt, E. R. (1991). The practice of Econometrics: Classic and Contemporary. Reading: Addison- Wesley Publishing Company.
8.   
Bloemen, Hans G. and Elena G. F. Stancanelli. (2001). “Individual Wealth, Reservation Wages, and Transitions into Employment.” Journal of Labor Economics 19 (2): pp.400-439.
9.   
Bright, M. and F. Alam (2003). Making of a martyr. Guardian.
10.   
Brinkbäumer, K., D. Cziesche, et al. (2002). “Attas Armee.” Der Spiegel(36).
11.   
Crenshaw, M. (2002). Suicide" Terrorism in Comparative Perspective. Countering Suicide Terrorism. T. I. P. I. f. Counter-Terrorism. Herzliya.
12.   
Danforth, John P. (1979). “On the Role of Consumption and Decreasing Absolute Risk Aversion in the Theory of Job Search.” In Studies in the Economics of Search, ed.
13.   
Dale, S. F. (1988). Religious Suicide in Islamic Asia: Anticolonial Terrorism in India, Indonesia and the Phillipines. Journal of Conflict Resolution 32(1): 37-59.
14.   
Debkafile (2003). Tel Aviv Bombers missed Passover date. Debkafile.
15.   
Dodd, V. (2003). Polite and caring sons who turned to terror. Guardian S.A. Lipmann and J.J. McCall: pp.109-31.North Holland: Amsterdam, 1979.
16.   
Elliott, M. (2002). The Shoe Bomber's World. Time.
17.   
Ehrlich, Isaac. (1973). “Participation in Illegitimate Activities: A Theoretical and Empirical Investigation.” The Journal of Political Economy 81 (3): pp.521-565.
18.   
Federal Research Division. (1999). The Sociology and Psychology of Terrorism: Who Becomes a Terrorist and Why? Report authored by Rex. A. Hudson, Library of Congress, September 1999.
19.   
Finn, P. (2002). Yemeni Fugitive was critical to unfolding of September 11 Plot Washington Post.
20.   
Franco, C. (2003). The day I met the suicide bomber. Guardian.
21.   
Fuller, T. (2002). Terror groups recruit young North Africans. International Herald Tribune.
22.   
Green, Donald P., Jack Glaser, and A. Rich. (1998). “From lynching to gay-bashing: The elusive connection between economic conditions and hate crime.” Journal of Personality and Social Psychology 75 (1): pp.82-92.
23.   
Green, W. H.(1993). Econometric Analysis. New Jersey: Macmillan Publishing Company.
24.   
Ganor, B. (2002). Suicide Attacks in Israel. Countering Suicide Terrorism. T. I. P. I. f Counter.
25.   
Gugratai, D.N. (1995). Basic Econometrics 3rd edition. New York: McGraw-Hill, Inc 
26.   
Gunaratna, R. (2002). Inside Al Qaeda. Global Network of Terror. London, Hurst & Company.
27.   
Harel, A. and B. Kra (2002). Israel Studies motives of would-be suicide terrorists Ha'aretz.
28.   
Hellen, N. and D. Leppard (2003). 50 Suicide Bombers in UK. Sunday Times.
29.   
Hiro, D. (1988). Islamic Fundamentalism. London, Paladin.
30.   
Hiro, D. (1989). The Longest war. The Iran-Iraq Military Conflict. London, Grafton Books.
31.   
Hoffman, B. (2003). The Logic of Suicide Terrorism. The Atlantic Monthly.
32.   
Hudson, R. A. (1999). The Sociology and Psychology of terrorism: Who becomes a Terrorist and why?, Federal Research Division, Library of Congress.
33.   
Hamermesh, Daniel S. and Neal M. Soss. (1974). “An Economic Theory of Suicide.” The Journal of Political Economy 82 (1): pp.83-98.
34.   
Hamm, Mark S. (1998). “Terrorism, Hate Crime, and Antigovernment Violence: A Review of the Research.” In The Future of Terrorism: Violence in the New Millennium. London: SAGE: pp. 59-96.
35.   
Hassan, Nasra. (2001). “An Arsenal of Believers.” The New Yorker, November 19: pp.36-41.
36.   
Iannaccone, Laurence R. (1998). “Introduction to the Economics of Religion.” Journal of Economic Literature 36 (3): pp.1465-1495.
37.   
Israel Social Sciences Data Center–ISDC. (1995). Israeli Central Bureau of Statistics: Labor Force Survey in Judea, Samaria and Gaza 1981-1995. Issued by the ISDC and the Hebrew University of Jerusalem 42.
38.   
Jefferson, Philip, and Frederic L. Pryor. (1999). "On the Geography of Hate." Economics `Letters 65 (3): pp.389-395.
39.   
Kmenta, J (1971). Elemenys of Econometrics London: Macmillan publishing Company.
40.   
Kramer, M. (1991). Sacrifice and "Self-Martyrdom" in Shi'ite Lebanon. Terrorism and Political Violence 3(3).
41.   
Kramer, M. (1995). The moral logic of Hizballah. Origins of terrorism. W. Reich. Cambridge, Cambridge University Press.
42.   
Kushner, H. W. (1996). Suicide Bombers: Business as usual. Studies in Conflict and Terrorism(19).
43.   
Lerner, Daniel (1958). The Passing of Traditional Society. The Free Press.
44.   
Langley, W. and D. Bamber (2003). Passport to Martyrdom. Daily Telegraph.
45.   
Lewis, B. (2003). The Assasins. A radical Sect in Islam. New York, Perseus Books.
46.   
Luft, G. (2002). The Palestinian H-Bomb: Terror's winning Strategy. Foreign Affairs.
47.   
Kressel, Neil J. (1996). Mass Hate: The Global Rise of Genocide and Terror, New York:Plenum Press.
48.   
Krueger, Alan and Jitka Maleckova. (2002). " Education, poverty, political violence and terrorism: is there a casual connection?" Working Paper 9074, National Bureau of Economic Research, Cambridge, MA, July 2002.
49.   
Krueger, Alan and Jörn-Steffen Pischke. (1997). "A Statistical Analysis of Crime Against Foreigners in Unified Germany." Journal of Human Resources 32 (1): pp.1 82-209.
50.   
Momen, M. (1985). An introduction to Shi'i Islam. The history and doctrines of twelver Shi'ism. New Haven, Yale University Press.
51.   
Monroe, K. R. and L. H. Kreidie (1997). The Perspective of Islamic Fundamentalists and the Limits of Rational Choice. Political Psychology 18(1): 19-43.43
52.   
Moussaoui, A. S. (2003). Zacarias Moussaoui. The making of a terrorist. London, Serpents Tail.
53.   
Palazzi, A. H. (2002). Orthodox Islamic Perceptions of Jihad and Martyrdom. Countering Suicide Terrorism. T. I. P. I. f. Counter-Terrorism. Herzliya, Anti-Defamation League.
54.   
Paris, J. G. (2002). Is Europe next? Time. 160.
55.   
Post, J. (2002). The Radical Group in Context: An Integrated Framework for the Analysis of Group Risk for Terrorism. Studies in Conflict and Terrorism(25).
56.   
Post, J. M. (2003). Killing in the Name of God: Osama bin Laden and Al Qaeda.
57.   
Manski, Charles and Steven Lerner. “The Estimation of Choice Probabilities from Choice Base Samples.” Econometrica 45 (8): pp. 1977-1988.
58.   
Russell, Charles and Bowman Miller. (1983). “Profile of a Terrorist.” Reprinted in Perspectives on Terrorism, Wilmington, Delaware: Scholarly Resources Inc.: pp. 45-60.
59.   
Viscusi, Kip W. (1986). “The Risks and Rewards of Criminal Activity: A Comprehensive Test of Criminal Deterrence.” Journal of Labor Economics 4 (3, Part 1): pp.317-340.
60.   
Watch, H. R. (2002). Erased in a Moment: Suicide Bombing Attacks against Israeli Civilians. New York, Human Rights Watch.
61.   
Wilgoren, J. (2001). The Hijackers. A Terrorist profile emerges that confounds the Experts. New York Times.
62.   
Wright, R. (1991). In the Name of God. London, Bloomsbury
.