آمریکا در افغانستان، هدف را گم کرده است

 راه حل فقط دیپلماسی است

 

نیویورک تایمز روز جمعه در تفسیری نوشت: آمریکا در افغانستان هدف را گم کرده است؛ نه برنده است، نه بازنده. راه حل جنگ افغانستان؛ کاربرد یک دیپلماسی قوی با حضور متحدان آمریکاست.

در این مطلب به قلم ' استیو کول' آمده است:
'آمریکا در افغانستان نه در حال باخت است ؛ نه برد. این اصلا خوب نیست '.
این عبارت؛ نخستین جمله یک گزارش مطالعاتی فوق محرمانه از وضعیت آمریکا در جنگ افغانستان است که در سال 2008 در دولت 'جورج بوش ' تهیه شد. گزارش های محرمانه بعدی هم همین نتیجه گیری را از وضعیت آمریکا در جنگ افغانستان داشته است.
دولت 'ترامپ' هم در ماه اوت گذشته یک بازفکری در سیاستهای آمریکا در قبال جنگ افغانستان انجام داد.
در این کار مطالعاتی هم ارزیابی مشاوران ترامپ در مورد جنگ افغانستان مجددا همان نتیجه گیریها بود و تصریح داشت بر اینکه؛ علل اصلی تداوم یافتن جنگ افغانستان مبتنی است بر عوامل ذیل، شامل: کشت تریاک؛ فساد مالی؛ جناح بندیهای قومیتی و در راس همه حمایت و پناه دادن کشور پاکستان به 'طالبان' از طریق اقدامات مخفیانه بازوی نظامی و قدرتمند دولت پاکستان یعنی 'مدیریت سرویس اطلاعات داخلی پاکستان'.
پاکستان متحد آمریکاست و تا به حال از قبل این اتحاد میلیاردها دلار از آمریکا پول گرفته است. از واقعه 11 سپتامبر به این سو؛ آمریکا نتوانست جلوی پاکستان را بگیرد تا به طالبان کمک نکند. این کمک تاکنون جان صدها آمریکایی را گرفته است و بلا و بدبختی را برای ملت افغان به ارمغان آورده است.
یکی دیگر از علل طولانی شدن جنگ افغانستان این است که آمریکا در مورد اهدافش در این جنگ دچار توهم و تناقض شده است و همین هم سبب سوء استفاده سرویس اطلاعاتی پاکستان از این اهداف بوده است.
سوال مهمی که از دولت بوش تا به امروز پیش روی تمام دولتهای آمریکا بوده این است:' چرا ما در افغانستان هستیم؟ چه منافعی قربانی دادن ما در این جنگ را توجیه می کند؟ جنگ چگونه به پایان خواهد رسید؟ ' .
تا به امروز هیچ کدام از این دولتها پاسخ قطعی و قانع کننده ای به این پرسشها نداده اند. 
در مقایسه با دو رئیس جمهور پیشین مربوطه یعنی'جورج بوش' و ' باراک اوباما' ؛ ترامپ گویی از سیاستهای آنها در قبال جنگ افغانستان فاصله گرفته و در قبال پاکستان قدری سختگیرانه تر برخورد می کند.
دولت ترامپ جلوی ارسال کمک مالی سالانه 1.3 میلیارد دلاری به پاکستان را گرفت و اعطای آن را منوط به فشار 'اسلام آباد' بر طالبان کرده است. اما متاسفانه اهرم تهدید و تحریم تا به حال نتوانسته است تغییری در رفتار پاکستان ایجاد کند. قدرت نفوذ و اثرگذاری آمریکا بر پاکستان افول کرده است.
در سال 2009 هم اوباما با توجه به واقعیات جنگ افغانستان تصمیم گرفت تعداد نیروهای رزمی را در این کشور بالا ببرد . اما مشاوران او با این امر مخالفت کردند و گفتند که آمریکا در افغانستان فقط دو هدف حیاتی دارد که می تواند توجیه کننده گسیل سرباز بیشتر به این جنگ باشد. 
هدف اول؛ تامین امنیت زرادخانه هسته ای پاکستان است و هدف دوم تهدید تروریستی گروه ' القاعده' و نیروهای وفادار به آن است.
هیچکدام از این دو هدف داخل خاک افغانستان وجود نداشتند بلکه بیرون از مرزهای این کشور و داخل خاک پاکستان بودند. در سال 2002 اکثر نیروهای عملیاتهای مرگبار القاعده به پاکستان فرار کردند. ارزیابی استراتژیست های آمریکا هم این بود که اگر افغانستان دچار آشوب شود؛ این نیروها باز خواهند گشت . اما این دلیل هم نمی تواند توجیه کننده اعزام مردان و زنان آمریکایی به جنگ افغانستان باشد.
در دولت اوباما این پرسش مطرح بود که آیا خطر طالبان افغان برای آمریکا هم عرض خطر القاعده است یا نه .
دولت اوباما تصمیم گرفت طالبان را حسابی از قدرت بیاندازد و جلوی پیشروی او را بگیرد و همزمان نیروهای امنیتی افغان را بسازد تا آنها خود عهده دار کار مبارزه با طالبان شوند.
اما اینجا هم زبان گویا نبود چون هدف مشخص نبود. هدف فقط این بود که زمان خریداری شود و فرصتی به دولت افغانستان داده شود.
سرویس اطلاعاتی پاکستان هم منتظر مانده بود تا امریکا تصمیمش را در این زمینه بگیرد. اوباما در سال 2009 اعلام کرد که نیروهای آمریکایی از سال 2011 کار خروج از افغانستان را شروع خواهند کرد و جنگ را به نیروهای افغان خواهند سپرد. 
درآن هنگام؛ ژنرال ' اشرف پرویز کیانی' مدیر سابق سرویس جاسوسی پاکستان به طور خصوصی به رهبران آمریکا و 'ناتو' گفت که این تصمیم گیری اشتباهی است و شکست خواهد خورد چون؛ نیروهای افغان هرگز به تنهایی قادر به جنگیدن نخواهند بود.
این فرض ژنرال کایانی درست از آب درآمد. هدف اسلام آباد این بود که اجازه ندهد خشونت از افغانستان به درون مرز پاکستان سرایت کند و ضمنا اجازه ندهد هند هم از فرصت استفاده کند و به درون خاک همسایه پاکستان نفوذ کند.
و اما دستگاه جاسوسی پاکستان اگرچه بعضا واجد خطراتی برای آمریکا بوده است اما به هر حال هردو در جنگ افغانستان دارای یک هدف مشترک بودند و آن اینکه امنیت زرادخانه هسته ای پاکستان حفظ شود. اولویت اروپا هم همین بوده است. به همین علت است که ثبات پاکستان یک اصل حیاتی هم برای آمریکا و هم برای اروپاست. هرچقدر افغانستان بعد از سال 2001 گرفتار خشونت شده است؛ به همان میزان هم پاکستان بی ثبات شده است.
القاعده بعد از پناه بردن به پاکستان ؛ با رادیکالهای بومی همکاری کرد. این همکاری از سال 2007 و علیه نیروهای دولتی پاکستان شروع شد و بدترین سالهای تروریسم داخلی پاکستان را ثبت کرد. بمب گذاریهای انتحاری و بمب گذاری خودرو در شهرهای مختلف پاکستان اتفاق افتاد و هزاران مردم بی گناه غیر نظامی به علاوه ماموران امنیتی و شورشیان کشته شدند.
این تاوانی بود که کشور پاکستان بابت چندین دهه پروراندن گروههایی مانند طالبان در دامن سرویسهای اطلاعاتی پرداخت می کرد.
فقط از سال 2016 بود که پاکستان قدری رنگ آرامش به خود دید. 2016 کمترین حوادث مرگبار در پاکستان از سال 2005 تا به امروز اتفاق افتاد.
طبق آمارهای گروه تحقیقاتی 'معبر ورودی تروریسم در جنوب آسیا', در حملات تروریستی پاکستان تاکنون بیش از 500 پاکستانی کشته شده اند.
اهداف اصلی آمریکا و اروپا در مورد پاکستان مشخص است: حفظ ثبات پاکستان و حفظ امنیت انبار سلاحهای هسته ای این کشور. 
اما یک مشکل عمده بر سر راه نیل به این هدف وجود دارد: تا چه اندازه باید به کشور پاکستان فشار وارد آورد تا تاب تحمل آن را داشته باشد؟
اوباما به سازمان 'سیا ' اجازه داد تا با هواپیماهای بدون سرنشین به شکار افراد طالبان در مناطق قبیله ای نشین پاکستان در مرزهایش با افغانستان برود. به فرمان اوباما نیروهای عملیاتهای ویژه آمریکا موسوم به 'خوکها' بدون نیاز به کسب مجوز به درون پاکستان رفتند و 'اسامه بن لادن' رهبر القاعده را کشتند. 
اما هنوز ساختارهای اصلی تر تروریستها شامل رهبری طالبان افغان و سایر گروههایی که از آن تغذیه می شوند و سرویس اطلاعاتی پاکستان هم به آنها کاری ندارد؛ کماکان سر پا هستند و از 'لاهور ' گرفته تا 'کراچی' و 'قطه' در کشمیر تحت کنترل پاکستان فعال اند.
و اما یک عامل بازدارنده دیگر هم جلوی هرگونه ابتکار عمل آمریکا در پاکستان را می گیرد . اسلام آباد می گوید که سلاح هسته ای اش قوای بازدارندگی برای دفع کردن نیروی نظامی هند است. به همین علت است که آمریکا هم از سال 2001 تا به امروز دخالتها و نفوذ سرویس اطلاعات داخلی پاکستان در افغانستان را تحمل کرده است. در حالیکه مطلقا موافق آن نیست .
افغانستان هم با دخالت نیروی اطلاعاتی پاکستان در خاک خود مخالف است. 
سازمان ملل گزارش داد که در 9 ماهه اول سال 2017 تعداد 2640 غیرنظامی شامل تقریبا 700 کودک در افغانستان کشته شده اند که مشابه همین تعداد تلفات جنگ افغانستان در 9 ماهه اول سال 2016 بوده است. 
می توان این وضعیت را تغییر داد. این آمار نشان می دهد که تحریم صرف کافی نبوده است.
اگر تحریمها همراه شود با یک دیپلماسی جدی و درگیر ساختن چین، مهم ترین متحد پاکستان و همچنین درگیر ساختن سایر قدرتهای منطقه ای ؛ آنگاه می توان به پیشرفت در کار امیدوار بود.
کشورهای چین؛ پاکستان ؛ روسیه و ایران در مبارزه با 'داعش' که ردپایی در شرق آسیا برجای گذاشته است؛ دارای منافع مشترک هستند.
چین سالهاست که از پاکستان در قبال فشار تروریسم و موضوع اشاعه سلاحهای کشتار جمعی حفاظت می کند . اما موضوع این است که حضور نیروهای رزمی آمریکا در منطقه رو به کاهش گذارده و این به نفع همه است که منطقه آرام باشد.
تقریبا تمام ژنرالهای حاضر در صحنه کارزار جنگ افغانستان به این نتیجه رسیده بودند که این جنگ راه حل نظامی ندارد و باید با یک راه حل سیاسی و مورد حمایت قدرتهای منطقه ای حل و فصل شود .
اما آمریکا همچنان اولویتش در این جنگ راه حل نظامی است. معمولا تمام جنگ های داخلی که به بن بست می رسند نمی توانند مدت زیادی دوام بیاورند و فقط مذاکره دو دشمن با هم راه حل فیصله دادن به دعواست.
اوباما هم سعی کرد راه مذاکره با طالبان را در پیش بگیرد. اما استراتژی خود آمریکا و استراتژی سرویس اطلاعات داخلی پاکستان که پایش در هر معامله ای وجود داشت با هم تناقض پیدا کرد و مسلم است که کار بی نتیجه ماند. خود طالبان هم ترجیح می داد که از شر دخالت و نفوذ پاکستان خلاص شود.
مقامات دولت افغان و طالبان هم در طول یک دهه گذشته چند بار با هم گفت و گو کردند اما بعضی از آنها بدست تندروها ترور شدند.
آمریکا هم امروز چندان بدش نمی آید که کار جنگ افغانستان و مذاکرات بیهوده اش را واگذار کند و برود. اما عقب نشینی یک جانبه نظامی هم خطرات خود را به دنبال دارد چراکه باعث گسترش یافتن خشونتها و پیشروی های ' طالبان' و 'داعش' شود.
شاید منطقی ترین راه حل جنگ افغانستان همان باشد که ترامپ البته خیلی ضعیف بر آن صراحت دارد و آن؛ کار کردن از نزدیک با متحدان؛استعمال یک دیپلماسی قوی در سطح بالا؛ اعمال یک فشار زیرکانه بر سرویس اطلاعات داخلی پاکستان و قبول این واقعیت تلخ که؛ هر دیپلماسی بین المللی ای که بخواهد قدم به خاک افغانستان بگذارد، باید حقارت را به جان بخرد.