احياي خواست بازديدن ستاره ها

 
 

زيان هاي روشنايي شبانه براي انسان ها، جانوران و گياهان


نويسنده :RAZMIG KEUCHEYAN 

برگرداننده: شهباز

يکي از مشهودترين ترين اثرات فعاليت انسان مدرن چيزي است که کمتر به چشم آمده است: آسمان پرستاره کنار زده مي شود و جاي آن را نور مصنوعي مي گيرد. اين امر تا حدي است که مناطق محافظت شده اي درنظر گرفته شده که در آنها بتوان هنوز «راه شيري» را تحسين کرد. وراي اثرهايي که نور مصنوعي برروي سلامت انسان دارد، آلودگي نوري مسئله اي است که جوامع بايد دير يا زود به آن بپردازند: ما به راستي به چه چيز نياز داريم ؟

اين موضوع در بيانيه حقوق بشر و شهروندي سال ١٧٨٩ و منشور جهاني حقوق بشر سال ١٩٤٨ قيد نشده است. با اين حال، حق برخورداري از تاريکي مي تواند به يکي از حقوق جديد بشر تبديل شود. تاريکي، بمثابه يک حق ؟ آلودگي نوري از جمله مشکلات زمانه ما است. اين آلودگي با حضور همه جانبه و رشديابنده نور مصنوعي در زندگي ما ديده مي شود و سرانجام به ازبين رفتن تاريکي شب منجر مي گردد. نور نيز، زماني که ازحدي معين بگذرد، مانند ريزگردها، زباله هاي سمي و اخلالگرهاي درون ريز به آلودگي تبديل مي شود. درطول نيم قرن اخير، ميزان نور در کشورهاي توسعه يافته ١٠ برابر شده است (١).

روشنايي فضاهاي عمومي و خصوصي، که در گذشته پيشرفت به حساب مي آمد، اکنون تبديل به يک آسيب شده است. آلودگي نوري تجاوز به محيط زيست، حيات جانوران و گياهان به حساب مي آيد. به عنوان نمونه، هاله نوري که شهرها را احاطه کرده، سبب برهم خوردگي جهت يابي پرندگان مهاجر شده و آنها را وادار به توقف تابستاني پيشرس، يا پرواز برفراز اين هاله نور تا زمان تحليل رفتن نيرو و گاه مرگشان مي کند. درمورد برخي از حشرات نيز وضع به همين گونه است. نور طبيعي، ساز و کار جذب و دفعي است که ساختار رفتاري گونه ها را تشکيل مي دهد. درمورد گياهان، قدرت و زمان نور نشانگر فصل است. يک نور خيلي شديد که به صورت مصنوعي مي تابد، روز را درازتر مي کند و روند زيستي- شيميايي اي که گياهان در زمستان مي گذرانند را دچار تاخير مي کند (٢).

روز دايمي در سنگاپور

اما آلودگي نوري به ويژه براي انسان زيانبار است. اين آلودگي وقت خواب را مختل نموده و ترکيب «ملاتونين»، هورمون ويژه موسوم به «هورمون خواب» را دچار تعويق مي کند. بدن انسان از مجموعه اي از ساعت هاي زيستي تشکيل شده که چرخه هاي آنها از توالي روز و شب تبعيت مي کند که آنها نيز برپايه چرخه هاي ماهانه و فصلي کار مي کنند. اين مجموعه « ساعت زيستي» خوانده مي شود که زمان آن «حدود يک روز» است. اختلال دراين چرخه بسياري از جنبه هاي سوخت و ساز ما را مختل مي کند و بادگرگوني در فشار خون، ميزان اضطراب ، خستگي، اشتها يا زودرنجي و تمرکزمان تغيير مي کند. رنگ آبي عموما موجود در سپهر نوري فناوري هاي جديد – صفحه تلويزيون، رايانه يا تلفن همراه – به ويژه از اين نظر مضر است.

مطالعات متعدد پزشکي نشان دهنده وجود رابطه بين آلودگي نوري و سرطان – به ويژه سرطان سينه – است (٣).افکار و خلق و خوي ما نيز به نسبت ميزان روشنايي مصنوعي تغيير مي يابد. روح انسان – به معني دقيق کلمه – آلوده است (٤). به اين جنبه هاي جسماني و رواني جنبه فرهنگي نيز افزوده مي شود. از آغاز پيدايش بشر، مشاهده آسمان پرستاره تجربه اي فراگير و همگاني بوده است. هر انساني، فارغ از طبقه، جنسيت يا وابستگي قومي- فرهنگي مي توانسته آن را تجربه کند. با اين همه، درميان نسل هاي جوان، چه کسي هنوز مي تواند «راه شيري» را تحسين کند؟ چه کسي يک شب کامل را در دامان طبيعت گذرانده است؟

درسال ٢٠٠١، در يک نشريه ستاره شناسي نتيجه پژوهشي منتشر شد که تاريخچه اي از آگاهي نسبت به آلودگي نوري بود (٥). عنوان اين پژوهش «نخستين اطلس جهاني نور مصنوعي شبانه» بود. در اين متن يک رشته نقشه با زيبايي اندوهناک وجود داشت که در آنها کره زمين و قاره ها با درخشندگي بالاي نور مصنوعي شبانه ديده مي شد. ميزان اين نور بسته به شمار جمعيت يا توسعه اقتصادي هرمنطقه متفاوت بود. هرقدر که ميزان سرانه توليد ناخالص داخلي (PIB) بيشتر بود، به شدت نور نيز افزوده مي شد (٦). به اين ترتيب، در نقشه اروپا هيچ منطقه اي بدون نور مصنوعي شبانه وجود نداشت، درحالي که در نقشه آفريقا مناطق نسبتا معدودي تحت تاثير اين پديده قرارگرفته بود و نقطه هاي تاريکي در مرکز آن وجود داشت.

در سنگاپور، روشن ترين نقطه دنيا، شب چنان روشن است که چشم انسان ديد شبانه موسوم به «اسکوتوپيک» را نمي آزمايد. در آنجا، مانند اسکانديناوي در زمان تابستان، منتهي با نور مصنوعي، هميشه روز است. در ميان کشورهاي گروه ٢٠، عربستان سعودي و کره جنوبي بيشترين بخش از مردم خود را در معرض آسمان شبانه موسوم به «بي نهايت روشن» قرار داده اند. در نقشه ايالات متحده، نشان داده مي شود که در بخش هاي مختلف در سال هاي دهه هاي ١٩٥٠، ١٩٧٠، ١٩٩٠ و ٢٠١٠ ميزان نور افزايش يافته است. درسوي ديگر دنيا، چاد، جمهوري آفريقاي مرکزي و ماداگاسکار کمترين ميزان روشنايي را داشتند.

اقيانوس ها نيز دستخوش اين آلودگي هستند. امروزه براي ماهيگيري از چراغ هاي نيرومندي استفاده مي شود که آبزيان را به سطح آب مي آورد. اين کشتي هاي ماهيگيري گاه مي توانند از فضا نيز ديده شوند و قدرت نوري که متصاعد مي کنند از ميزان نور شهرهاي ساحلي اين کشتي ها نيز بيشتر است (٧).

متن منتشر شده سال ٢٠١٦ «اطلس جهاني روشنايي مصنوعي شبانه» توضيح مي دهد که: «حدود ٨٣ درصد از جمعيت جهان و ٩٩ درصد از جمعيت آمريکا و اروپا درزير آسمان هايي که ازنظر نوري آلوده است زندگي مي کنند.به خاطر آلودگي نوري، تنها يک سوم از جمعيت دنيا مي توانند «راه شيري» را ببينند؛ ٦٠ درصد از اروپائيها و نزديک به ٨٠ درصد از آمريکايي ها قادر به ديدن آن نيستند» (٨). تنها مفهوم مبهم «محيط زيست» نيست که به خاطر بحران زيست محيطي دچار خطرشده، بلکه برخي از تجربه هاي بشري با آهنگ و تضادهايشان نيز درمعرض خطرند.

درسال ١٩٤١، ايزاک آسيموف کتاب «وقتي تاريکي ها مي آيند» را منتشر کرد که اثري بود که او را به شهرت رساند. در اين کتاب از «لاگاش» سخن گفته شده که سياره اي است که چند خورشيد آن را احاطه کرده اند و به طور دايمي غرق در نور است. ساکنان آن هرگز شب را تجربه نمي کنند و ستاره ها را نمي بينند. ازاين رو، آنها نمي دانند که احاطه شده در فضاي لايتناهي هستند. به مناسبت قرارگرفتن نادر خورشيد ها بر روي هم، «لاگاش» مي بايد به مدت نصف روز غرق در تاريکي شود. اين چشم انداز – که براي ما امري عادي است -، مردم اين سياره را دچار وحشت کرده زيرا فکر مي کنند که زندگي کردن در شب غيرممکن است. آنها که نمي توانند تاريکي را تحمل کنند، ناگهان عظمت دنيا و ستارگان را درمي يابند و شروع به آتش زدن شهرها مي کنند تا به هرقيمت که شده نور توليد کنند.

در سطح فردي و جمعي، آسيموف دراين داستان توصيه مي کند که انسان در ارتباط با شب تسلط بر دغدغه هاي مربوط به آن را بياموزد. اما، براي انجام اين کار، تناوب منظم روز و شب ضروري است. اگر بدون پيش بيني، ناگهان تاريکي غالب شود، اين دغدغه ها ما را دربر مي گيرد. اقدام براي ازبين بردن شب و زندگي در روز هميشگي، نشانه نرسيدن به سن بلوغ است. به عبارت دقيق تر، اين امر به خاطر اين است که انسان ميرايي را نفي مي کند.

تضمين امنيت ؟

براي درک اين که چگونه به اينجا رسيده ايم، بايد علوم تخيلي را رها کرد و به زمين بازگشت: در تاريخ جوامع مدرن ساز و کارهايي قابل شناسايي است که شب را به بحران کشيده اند. روشنايي هيچ گاه يک مسئله ساده فني نبوده بلکه يک گزينه سياسي است.

نخستين چراغ هاي گذرگاه هاي عمومي به نيمه هاي قرن شانزدهم بازمي گردد. از نيمه قرن نوزدهم، شهرهاي بزرگ اروپايي به چراغ هاي گازي مجهز شدند. اين کار در لندن در اوايل قرن و در پاريس در سال هاي دهه ١٨٤٠ انجام شد. چراغ هاي گازي جاي خود را به نورافکن هاي روغن سوز داد. گسترش نورپردازي مکان هاي عمومي دو دليل اصلي داشت. نخست، ترافيک شهري بواسطه اتوبوس و ترامواي افزايش يافت و لازمه تردد در شب داشتن ديد بود. درعين حال، بازرگاني روشنايي نيز توسعه يافت. در خيابان هاي بزرگ کلانشهرها فروشگاه هاي بزرگي به وجود آمد که مي خواستند با نماي نوراني و تبليغات خود را بشناسانند.

تا ثلث سوم قرن نوزدهم، لندن و پاريس با فاصله زياد ازنظر نور جلوتر از ديگر شهرها بودند. نيروي روشنايي برق با اختراع لامپ هاي متصاعد کننده نور توسط توماس اديسون در سال ١٨٧٨ در دو دهه آخر قرن نوزدهم توسعه يافت. اين فناوري، در قياس با گاز از مزيت افزايش قابل ملاحظه نور برخوردار بود. با اين اختراع، تاريکي پس رانده شد. در آن دوران محدوده شهرها و همراه با آن امپراتوري نور مصنوعي گسترش يافت. انقلاب نور برق فضاي عمومي و شکل روابط اجتماعي را منقلب کرد. سوفي موسر، کارشناس امور شهري مي نويسد: «برق تازه اختراع شده، همراه با فکر جشن گرفتن، به جذابيت زندگي شبانه، بازي ها و جشن ها افزود. تبليغات نوراني در فرانسه حدود سال ١٩٠٠ آغاز شد و در سال هاي بين دو جنگ جهاني جهشي بزرگ يافت. ساختمان ها، فروشگاه ها و ويترين هاي آنها و کافه ها و تالارهاي نمايش نوراني شدند. درسال ١٩٢٠، پاريس شهري نوراني بود و به اين امر افتخار مي کرد» (٩).

به تدريج که نور پيش رفت، شب در طول قرن نوزدهم خود را به عنوان موضوعي هنري، به ويژه در موسيقي و ادبيات مطرح کرد. فردريک شوپن خالق نغمه هاي شبانه(nocturne) نبود و جان فيلد (١٨٣٧- ١٧٨٢) را پدر آنها مي دانند. اما رشته «شبانه»هايي که شوپن در فاصله سال هاي ١٨٢٧ و ١٨٤٧ تدوين کرد، شکلي از موسيقي را ترويج نمود که به ويژه روبرت شومان، فرانتز ليست، گابريل فوره و کلود دبوسي آن را دنبال نمودند. ولاديمير يانکلوويچ (١٠) مي نويسد: «هياهوي بي صبرانه محتوا چهارچوب سنتي را ترکاند؛ خشم، ترس، اميد، افتخار و اضطراب در اين هياهوي شبانه درهم آميخته شد».

در فاصله دو جنگ جهاني، توسعه خودرو نقطه عطف مهم ديگري در تاريخ روشنايي عمومي به وجود آورد. جاده ها روشن شدند. نور در بيرون از شهرها گسترش يافت درحالي که پيش از آن فقط خاص شهرها بود. به عبارت دقيق تر، نور شهر و خارج از شهر را به هم متصل کرد. رانندگي مانند پياده روي نيست: سرعت مستلزم سطح بالاتر توجه و بنابراين نور بيشتر است. در طول «سي سال پررونق پس از جنگ » با برنامه حکومتي مجتمع هايي بزرگ، غالبا داراي فاصله از محل کار ساخته شد. لازمه رفت و آمد بين محل سکونت و محل کار داشتن شبکه هاي جاده اي است که در هنگام شب روشن باشد. روشنايي عمومي يکنواخت در سراسر کشور توسعه يافت. سرانجام، اتحاديه اروپا مقرراتي براي کشورهاي عضو وضع کرد (١١).

در عصر مدرن، روشنايي موضوعي تنها مربوط به جشن و زندگي شبانه نبود، بلکه مسئله اي امنيتي نيز بود. اين مسئله امروزه موضوع بحث هاي پرشماري درميان جرم شناسان است. رايج ترين نظر درميان کارشناسان اين است که روشنايي مانع از وقوع جرم و جنايت مي شود. بنابراين نور بيشتر امنيت بيشتر همراه مي آورد. به اين خاطر است که گسترش نور شبانه يکي از وعده هاي عادي کارزارهاي انتخاباتي شهرداري ها است. اين درحالي است که هيچ پژوهشي اين فرض را تائيد نمي کند (١٢). جرم هاي مختلفي در زمان هاي متفاوت روز انجام مي شود. دزدي از خانه ها و آپارتمان ها بيشتر در روز، زماني که ساکنان خانه ها کار مي کنند، رخ مي دهد درحالي که دزدي از فروشگاه ها و کارخانه ها بيشتر در شب صورت مي گيرد (١٣). دزدي هاي همراه با خشونت غالبا روزها در شبکه حمل و نقل شهري و شب ها در پارکينگ ها انجام مي شود. نور شايد اثري بر احساس امنيت مردم داشته باشد، اما خود امنيت وابسته به عوامل زيادي است. با اين حال، امنيت شهري وابسته به کنترل نور است. ازاين رو، ازسال ٢٠٠٨ وزارت کشور يک رشته توصيه به شهرداري هاي مربوطه ابلاغ مي کند که مربوط به ميزان نور در پياده روها است. آقاي اريک شالومو، مدير «ايکاد- سورتيس» که يک متخصص مديريت عدم امنيت براي مجتمع هاي محلي است مي گويد: «قابل ديد بودن در پيشگيري عاملي اساسي است. ديده شدن و به حد کافي دور را ديدن نخستين عامل آرامش است (١٤)». و ديدن آسمان ؟

آسيب هاي جديد اغلب با جنبش هاي اجتماعي جديد مرتبط هستند. بنابراين مبارزه به شکل مطالبه يک حق تازه، يا برآورده شدن يک نياز جديد درمي آيد. اين درمورد داشتن حق تاريکي صدق مي کند. درسال ١٩٨٨، «انجمن بين المللي آسمان تاريک» (IDA) ايجاد شد که پيشگام «جنبش آسمان تاريک» بود، جنبشي که به نفع آسماني تاريک کار مي کرد (١٥). نخستين کارها دراين زمينه در ايالات متحده به سال هاي دهه ١٩٧٠ بازمي گردد. مبتکران آن در ابتدا از ميان دانشمندان رشته هاي مربوط به نظارت شبانه، به ويژه ستاره شناسان متخصص علوم مربوط به پرندگان بودند. از آن پس، موفقيت اين تشکل بيشتر شد، تا جايي که آگاهي بر آلودگي نوري شکل گرفت.

«انجمن بين المللي آسمان تاريک» به ايجاد پارک هايي ستاره دار و مناطقي با آسمان ستاره دار همت گماشت که غالبا در دامن طبيعت و گاه نيز در شهر بود. دراين پارک ها و مناطق، نور مصنوعي کاهش يافته و حتي گاه، پس از ساعت هاي معين، کاملا ممنوع بود. «زمان تاريک» نشانگر اين تاريک سازي شبانه عمدي است. در غرب غالبا رنگ سياه جنبه منفي دارد، اما در اين مورد کاملا برعکس است. هدف حفظ زندگي شبانه براي جانوران و گياهان با به حداقل رساندن فعاليت انساني است و نيز دادن امکان به ديدارکنندگان براي تجربه کردن يک شب کامل تا به گفته يک هوادار «سکوت تقريبا شنيدني شب» را بتوان شنيد (١٦).

«سرطان شب»

اکنون حدود ٤٠ پارک از اين نوع در دنيا وجود دارد. در فرانسه، در ميانه ناحيه «ميدي» در ارتفاعات پيرنه، در سال ٢٠١٣ يک منطقه با آسمان ستاره دار شناسايي شده است. بزرگ ترين پارک ستاره دار اروپايي در انگلستان است. اين پارک ها موجب جذب بازديدکنندگان، جنبه بازرگاني يافتن طبيعتي که دست نخورده است مي شود اما اين اصل موضوع نيست. اين به ويژه به ما مي آموزد که تاريکي يک دارايي کمياب و درحد هوا و غذاي غيرآلوده با ارزش است که مردمي که امکانش را دارند حاضرند برايش کيلومترها راه بپيمايند.

دفاع از شب در فرانسه خواستي تازه است. منشور حفظ محيط زيست شبانه درسال ١٩٩٣ انتشار عام يافت و براي امضاء همگاني آماده است. اين منشور که توسط ستاره شناسان آماتور نوشته شده از حمايت شخصيت هاي دنياي علم مانند ژاک- ايو کوستو(Jacques-Yves Cousteau)، آلبرت ژاکار(Albert Jacquard) و هوبرت ريو(Hubert Reeves) برخوردار است. اين متن درسال ١٩٩٩ به ايجاد «انجمن ملي حفظ آسمان شبانه» منجر شد که به «انجمن بين المللي آسمان تاريک» (IDA) پيوسته است (١٧). در سال ٢٠٠٧، اين انجمن به «محيط زيست طبيعي فرانسه» (FNE) پيوست که مجموعه اي شامل ٣ هزار گروه حافظ محيط زيست است.

اين سازمان ها در بوجود آوردن نقشه هاي آلودگي نوري درهر منطقه مشارکت نموده و الهام بخش «اطلس جهاني روشنايي مصنوعي شبانه» هستند. به اين ترتيب، آنها در نقطه تقاطع علم و سياست قرار دارند. بيانيه مقصود «آوکس» که گروهي از ستاره شناسان آماتورواقع در «وکسين» است که اين نوع مدارک را توليد مي کند، تاکيد مي کند که: «آلودگي نوري سرطان شب و سرطان آينده انسان است. "آوکس" براي آگاه سازي اقتصادي، زيست محيطي و معرفت شناسانه آفتي که دستکم گرفته شده و ناشناخته مانده است، مبارزه مي کند (١٨)».

جنبش عليه ازبين رفتن شب محرک پيشرفت هاي قانون گذاري است. در سال ٢٠١١، دادگاه فدرال سوئيس – مرجع عالي قضايي- به رسيدگي به شکايتي مربوط به همسايه ها پرداخت. ساکنان ناحيه «آرگووي» از نور شديد شبانه نماي يک خانه در محله خود شکايت کرده بودند. دادگاه با صدور حکم در دسامبر ٢٠١٣ اعلام کرد که هرگونه روشنايي شبانه «تزئيني»، خصوصي يا بازرگاني با نيازهاي امنيتي تطابق ندارد و از ساعت ١٠ شب بايد خاموش شود زيرا آلودگي نوري توليد مي کند (١٩). تنها مورد استثنايي که اين مرجع عالي قضايي قائل شد، در زمان جشن هاي نوئل بود. در اين حکم، دادگاه فدرال اعلام کرد: «اين شيوه درحدي اندک حق مالکيت و ديگر حقوق اساسي مالکان را محدود مي کند». تصميم دادگاه فدرال که با فشار انجمن هاي دفاع از شب صادر شد، شکافي بين مالکيت خصوصي و حق روشنايي ايجاد کرد. نور مصنوعي نبايد به طور بالقوه براي ديگران مضر باشد. صرف داشتن يک وسيله روشنايي دليل کافي براي روشن کردن آن نيست.

در حکمي مشابه، همين دادگاه تاکيد کرد که «تغيير رنگ قله کوه (مون پيلات) در غروب» بايد حفاظت شود. اين قله که در نزديکي شهر لوسرن قراردارد، از سال ١٩٩٧ از اجازه روشنايي شبانه محدود براي جلب گردشگر برخوردار است. چنان که شعبه سوئيس «انجمن بين المللي آسمان تاريک» (IDA) اعلام کرده، در سال هاي اخير گرايشي براي افزايش روشنايي ارتفاعات آلپ مشاهده شده است (٢٠). صنعت کوهنوردي بيش از پيش درپي جلب گردشگراني است که در تعطيلات خود به اسکي شبانه مي پردازند. با محدود کردن روشنايي مصنوعي به عنوان «تغيير رنگ» قله، دادگاه فدرال اعلام کرده که طلوع يا غروب آفتاب در «مون پيلات» ميراثي است که بايد حفظ شود.

اين «ميراث انگاري» آسمان تا سطح مراجع بين المللي نيز رسيده است. درحال حاضر، سازمان ملل متحد درحال گفتگو درباره موقعيتي است که آسمان ستاره دار را به عنوان ميراث مشترک بشر ثبت کند. بيانيه «لا لاگونا» (١٩٩٤) که تمهيدگر بيانيه مسئوليت نسل حاضر نسبت به نسل هاي آينده است، در سال ١٩٩٧ توسط سازمان آموزشي علمي و فرهنگي سازمان ملل متحد (يونسکو) هم اکنون براي اين نسل ها «حق داشتن آسمان صاف» (٢١) را قائل شده است.

در فرانسه، قانون هاي «گرنل» ١ و ٢ مفهوم آلودگي نوري را به رسميت شناخته است. موسسه «محيط زيست طبيعي فرانسه» (FNE) در هنگام مشارکت در گفتگوها ازاين موضوع محملي براي مبارزه ساخت. ماده ٤١ قانون «گرنل» ١ که در ماه اوت ٢٠٠٩ به تصويب رسيده مقرر مي دارد که: «توليد نور مصنوعي به هرشکلي که باشد يا براي افراد، جانوران، گياهان يا محيط زيست اختلال فوق العاده ايجاد کند و سبب هدررفتن نيرو يا جلوگيري از ديده شدن آسمان در شب شود، مشمول مقررات پيشگيري، حذف يا محدود سازي مي شود».

نخستين آئين نامه خاص درمورد ضررهاي نور در «روزنامه رسمي» ژوئيه ٢٠١١ منتشر شد. آئين نامه ديگري به تاريخ ژانويه ٢٠١٢ حکم به خاموش کردن تابلوهاي تبليغاتي روشن بين ساعت هاي ١ تا ٦ بامداد با توجه به «زمان زندگي اجتماعي» داد. اين مقررات شامل شهرهاي داراي کمتر از ٨٠٠ هزار جمعيت مي شد و شهرهاي بزرگ مانند پاريس، ليون، مارسي، بوردو، ليل، نيس و تولوز مشمول آن نمي شدند. براي اين شهرها شهرداران آزادي عمل داشتند که مقررات اجرايي را وضع کنند. وزارت محيط زيست پيش بيني کرد که در سال ٢٠١٢، ٨٠٠ گيگاوات ساعت براي تابلوها و ٢٠٠ گيگاوات ساعت براي تبليغات در مصرف نيرو صرفه جويي شود «که معادل مصرف برق سالانه (جز شوفاژ و آب گرم) بيش از ٣٧٠ هزار خانوار است (٢٢)». روشنايي بيروني حدود ٥٠ درصد مصرف برق مجتمع هاي محلي و ٤٠ درصد از صورت حساب برق مشترک را تشکيل مي دهد (٢٣).

چه وضعيت غریبي. تا همين اواخر، تاريکي امري مفروض بود و ايجاد جنبشي به نفع آن براي نسل هاي گذشته غيرقابل توجيه به نظر مي رسيد. با «استعمار نوري» چيزي که عادي تلقي مي شد به يک دارايي درخور بازيافت تبديل گرديد. تاريکي درشمار موضوع هاي سياسي قرارگرفت. موجوديت آن وابسته به عمل – يا بي عملي – حکومت، فرآيند اقتصادي و فناوري، درگيري ها يا اصطکاک منافع گوناگون شد.

پيشرفتي غيرقابل انکار

چنان که ژاک رانسير در «شب زحمتکشان» نشان داده، شب براي جنبش کارگري به وجود آمده درسال هاي دهه ١٨٣٠ يک موضوع سياسي بود (٢٤). اين زماني بود که کارگران از اطاعت از زمان بندي اهريمني توليد در طي روز که توسط کارفرمايان تحميل مي شد شانه خالي کردند و سرانجام به صورت «موجودات متفکر» درآمدند. شب از حالت زماني براي خواب تجديد قوا کننده درآمد و جنبه وسيله اي براي آزادي و رهايي يافت. کارگراني که رانسير از آنها ياد مي کند در شب به فعاليت هايي مي پرداختند که در روز نمي توانستند انجام دهند زيرا روز صرف بهره کشي کارفرما مي شد. آنها شب ها به تفکر، خلاقيت و سازماندهي مي پرداختند. جنبش عليه ازدست دادن شب به عکس مي خواهد که شب واحد زماني متمايزي با فعاليت ها – يا عدم فعاليت ها –ي مشخص باشد.

نور مصنوعي اعم از اين که عمومي يا داخلي باشد يک پيشرفت است. زندگي شبانه موجوديت مدرن ما را چهارچوب بندي مي کند. صرف شام با دوستان در رستوران، تنها گردش کردن در شهر يا همراه با فردي که دوست داريم... اين گونه فعاليت ها بدون نور مصنوعي غيرقابل تصور است. زماني که روشنايي به امري زيانبار بدل شود، حسن هاي آن به همان ميزان ازبين نمي رود. هواداران حق تاريکي، به استثناي چند بقاگرا، خواهان ازبين بردن نور مصنوعي و بازگشت به سطح روشنايي عهد باستان نيستند. آنها خواهان اين هستند که در هرکجا که ممکن است نور مصنوعي کاهش يابد.

خواست آنها مسئله اي اساسي را مطرح مي کند که مسئله قرن است: ما «به راستي» به چه چيز نياز داريم ؟ بي ترديد نور مصنوعي يک نياز طبيعي درحد غذا يا حفاظت ازخود دربرابر سرما نيست. درطول هزاران سال، نياکان ما بدون چراغ زندگي کرده اند. با اين حال، بدون آن که نور مصنوعي يک نياز حياتي باشد، بخش بزرگي از شيوه زندگي ما و فعاليت هايي که حاضر نيستيم از آنها صرفنظر کنيم وابسته به آن است.

بنابراين، مي بايد پذيرفت که روشنايي مصنوعي درعين حال نيازي مشروع و نوعي از آلودگي است که بايد با آن مبارزه کرد. بايد مرزي که روشنايي مصنوعي مشروع را از آلودگي نوري متمايز مي کند مشخص شود. اين مسئله فقط به نور مصنوعي مربوط نمي شود. تغيير و تحول زيست محيطي جاري ايجاب مي کند که مقرراتي دقيق و سختگيرانه براي مصرف وضع شود تا جريان مواد اوليه و هزينه هاي سوختي را کاهش دهد. اما اين کارها برچه مبنايي انجام شود ؟ چگونه مي توان نيازهاي مشروع، که در يک مردم سالاري محيط زيستي آتي مي تواند برآورده شود، را از نيازهاي خودخواهانه و غيرقابل پذيرش، که نبايد به آنها وقعي گذاشت متمايز کرد ؟

١- Robert Dick, Guidelines for Outdoor Lighting in Dark-Sky Preserves, Royal Astronomical Society of Canada, Toronto, 2013.

٢- Travis Longcore et Catherine Rich, « Ecological light pollution », Frontiers in Ecology and the Environment, vol. 2, n° 4, Washington, DC, mai 2004.

٣- Samuel Challéat, « La pollution lumineuse : passer de la définition d’un problème à sa prise en compte technique », dans Jean-Michel Deleuil (sous la dir. de), Éclairer la ville autrement. Innovations et expérimentations en éclairage public, Presses polytechniques et universitaires romandes, Lausanne, 2009.

٤- Cf. Barbara Demeneix, Le Cerveau endommagé. Comment la pollution altère notre intelligence et notre santé mentale, Odile Jacob, Paris, 2016.

٥- Cf. Samuel Challéat et Dany Lapostolle, « (Ré)concilier éclairage urbain et environnement nocturne : les enjeux d’une controverse sociotechnique », Nature Sciences Sociétés, vol. 22, n° 4, Les Ulis, 2014.

٦- Terrel Gallaway, Reed N. Olsen et David M. Mitchell, « The economics of global light pollution », Ecological Economics, vol. 69, n° 3, New York, janvier 2010.

٧- Verlyn Klinkenborg, « Our vanishing night », National Geographic, vol. 214, no 5, Washington, DC, novembre 2008.

٨- Fabio Falchi et al., « The new world atlas of artificial night sky brightness », Science Advances, vol. 2, n° 6, Washington, DC, juin 2016.

٩- Sophie Mosser, « Éclairage urbain : enjeux et instruments d’action », thèse de doctorat, université Paris-VIII, 2003.

١٠- Vladimir Jankélévitch, « Chopin et la nuit », Le Nocturne. Fauré. Chopin et la nuit. Satie et le matin, Albin Michel, Paris, 1957.

١١- Cf. « Les normes européennes de l’éclairage », Lux. La revue de l’éclairage, n° 228, Paris, mai-juin 2004.

١٢- Robert Dick, Guidelines for Outdoor Lighting in Dark-Sky Preserves, op. cit.

١٣- Sophie Mosser, « Éclairage et sécurité en ville : l’état des savoirs », Déviance et société, vol. 31, n° 1, Chêne-Bourg, 2007.

١٤- Luc Bronner, « Violences urbaines : la police s’empare de la rénovation des quartiers », Le Monde, 26 janvier 2008.

١٥www.darksky.org

١٦- Marc Lettau, « Face à la pollution lumineuse en Suisse, les adeptes de l’obscurité réagissent », Revue suisse, Berne, octobre 2016.

١٧www.anpcen.fr

١٨www.avex-asso.org

١٩- Arrêt 1C_250/2013 du 12 décembre 2013.

٢٠- « Inquiétante augmentation de la lumière dans les Alpes », Dark-Sky Switzerland, communiqué de presse, 6 avril 2013.

٢١- Cf. Cipriano Marín et Francisco Sánchez, « Les réserves de ciel étoilé et le patrimoine mondial : valeur scientifique, culturelle et écologique », Patrimoine mondial, n° 54, Paris, 2009.

٢٢- « Nuisances lumineuses », ministère de l’écologie, Paris, 15 février 2012.

٢٣- « Éclairer juste », Agence de l’environnement et de la maîtrise de l’énergie (Ademe), Association française de l’éclairage (AFE) et Syndicat de l’éclairage, novembre 2010 (PDF).

٢٤- Jacques Rancière, La Nuit des prolétaires. Archives du rêve ouvrier, Fayard, Paris, 2012

لوموند