توافق هاي «سايکس- پيکو»، دومين مرحله تقسيم خاور نزديک

 
 

هيچ نامي در خاور نزديک به اندازه «سايکس- پيکو» تاثر برنمي انگيزد. از ديد ملي گرايان عرب و نيز ترک، اين نام نماد اراده پاريس و لندن براي تقسيم منطقه است. البته، اين توافق ها بين فرانسه و انگلستان بدون اطلاع مردم منطقه انجام شد

نويسنده:KAWTHAR GUEDIRI

ترجمه از فرانسه شهباز نخعی

صد [و چند] سال پيش، با پيش بيني سقوط قريب الوقوع امپراتوري عثماني و با هدف گسترش سپهر نفوذ در خاور نزديک، انگلستان و فرانسه مجموعه اي از توافق هاي محرمانه را با موافقت روسيه تزاري به انجام رساندند که به نام توافق هاي «سايکس- پيکو» - نام دو مذاکره کننده آنها – خوانده شد. فرانسوا ژرژ پيکو، کنسول فرانسه در بيروت، پيش از جنگ جهاني اول، و سپس در قاهره و عضو حزب استعماري فرانسه، خواستار «سوريه يکپارچه» يا «سوريه بزرگ» تحت کنترل استعماري فرانسه بود. سِر مارک سايکس، مشاور ديپلوماتيک و عضو حزب محافظه کار انگلستان هم هدفش گسترش نفوذ استعماري در خاور نزديک بود. حاصل مذاکراتِ پشت پرده آنها تقسيم و جداسازي استان هاي عرب امپراتوري عثماني و نيز تقسيم مجدد اين استان ها بين دو قدرت بود. نتيجه نهايي اين تقسيم به صورت قابل ملاحظه با پيش بيني هاي «سايکس- پيکو» متفاوت بود. خود عرب ها تا سال ١٩١٧، زماني که پس از سقوط امپراتوري تزاري بلشويک ها متن توافق را منتشر کردند، از آن بي اطلاع بودند.

از آن زمان، «سايکس- پيکو» در خاور نزديک به صورت نماد امپرياليسم و تقسيم اختياري درآمده است. با اين حال، با آن که اين توافق ها يک رويداد بزرگ بوده، در اين باور که نقطه عطف تاريخ خاور نزديک است مي بايد بازنگري شود: اين يک مرحله لازم از درک روند جدايي و تقسيم است. درواقع، يک قرن است که اين روند از بازتوليد بازنايستاده است. چنان که در «مکاتبه مک ماهون و [شريف] حسين» ديده مي شود، اين نخستين مرحله برنامه تقسيم خاورنزديک بود. نامه هاي مبادله شده بين هانري مک ماهون و سيد حسين بن علي، شريف مکه به انگلستان امکان داد که درباره قلمرو عرب در وراي حوزه نفوذ خود، برمبناي منطق جداسازي قومي- مذهبي مذاکره کند. به اين ترتيب، و در توافق با منافع فرانسه، لندن قصد داشت استان هاي عربي که در آنها غيرمسلمان هايي زندگي مي کردند که حاضر بودند به عنوان عرب شناخته شوند را مستثني کند: اين امر ناشي از تحرکات منطقه در پيش از جنگ جهاني اول بود.

گسترش امپراتوري هاي اروپايي

در آغاز قرن بيستم، حضور غربي ها در امپراتوري عثماني گسترش يافت. شبکه نفوذي بر مبناي توسعه مدارس هيئت هاي مذهبي، انجمن هاي فرهنگي، استفاده از زبان هاي خارجي، به ويژه فرانسه، براي امور اداري و نيز انتقال استعمار توسعه يافت: فرانسه بر الجزاير سلطه يافت و در آنجا سياست «تفرقه بينداز و حکومت کن» را درپيش گرفت و انگلستان عدن را تصرف کرد. به علاوه، فرانسه و روسيه خود را حافظ کاتوليک ها و ارتدکس هاي امپراتوري عثماني مي دانستند. حضور آنها پس از جنگ کريمه (١٨٥٦- ١٨٥٣) افزايش يافت. امپراتوري عثماني که مقروض شده بود، ناگزير شد به توافق هايي مالي با قدرت هاي خارجي دست بزند و اين امر به بانکداران و محافل مالي خارجي امکان داد که به بازارهاي جديدي دست يابند. در اين حين، فرانسه و انگلستان کوشش هاي خود براي اِعمال کنترل انحصاري در برخي از مناطق استان هاي عرب امپراتوري عثماني را دوچندان کردند. در پايان قرن نوزدهم، دو قدرت سلطه خود را بيش از پيش افزايش دادند: لندن کنترل مصر و قبرس را در دست گرفت و پاريس تونس را تحت الحمايه خود کرد (و در پي آن مراکش هم در سال ١٩١٢ تحت الحمايه فرانسه شد).

اتحاد بين آلمان و امپراتوري عثماني از طريق برنامه راه آهن عثماني (١) عملي شد. درعين حال، برنامه هاي گسترش خط آهن در آغاز قرن بيستم در انگلستان و فرانسه در سايه باقي ماند و اين دو براي دفاع از منافع خود با يکديگر مي جنگيدند و خط آهن به صورت هدف رقابت وحشيانه بين کساني که مي خواستند کنترل آن را در بخش هايي از شبکه دردست گيرند درآمد. هر يک از قدرت ها درمورد انحصار گذر خط آهن از منطقه نفوذ خود به مذاکره مي پرداخت: فرانسه در سوريه و لبنان و انگلستان در بين النهرين و فلسطين. سرانجام، دو کشور ضرورت گفتگو با يکديگر براي سازماندهي يک جبهه مشترک را دريافتند. انگلستان تاجايي پيش رفت که مانع برقراري ارتباط امپراتوري عثماني بين حجاز و بندر عقبه شد و خواست که [شبه جزيره] سينا بخشي از مصر (و نه فلسطين) باشد تا کانال سوئز را به خطر نيندازد. درسال ١٩١١، ايتاليا تصميم به سهم خواهي گرفت، به امپراتوري عثماني حمله کرد و ليبي را به تصرف درآورد. شکست امپراتوري عثماني در ليبي و بالکان به نظر فرانسه و انگلستان نشانه ضعف آن تلقي شد و از سال ١٩١٢، شروع به مذاکره درمورد آينده سوريه کردند.

در آستانه جنگ جهاني اول و «مکاتبه بين شريف حسين و مک ماهون»، امپراتوري عثماني «به معناي واقعي کلمه» در شرف تجزيه اقتصادي، فرهنگي و مذهبي بود. جنگ و اتحاد عثماني با آلمان سرانجام به فرانسه و انگلستان اين موقعيت را داد که ديگر مدعيان را بي اعتبار ساخته و از نظر سياسي زمينه موقعيت براي مذاکراتي که از مدت ها پيش آغاز شده بود را فراهم کنند.

استقلال عرب يا تقسيم استعماري

متن توافق که در ١٦ ماه مه ١٩١٦ امضاء شد، آميخته اي از استقلال و حمايت است. اين توافق جنوب شرقي ترکيه و شمال عراق، سوريه و لبنان را به فرانسه واگذار مي کند. نوار ساحلي بين درياي مديترانه و رود اردن – فلسطين آن زمان که امروز اردن است-، جنوب عراق، مصر و منطقه هاي کوچک شامل بندرهاي حيفا و عکا نصيب انگلستان شد و اراده دو طرف براين قرار گرفت که بيت المقدس يک منطقه بين المللي باشد. توافق مقرر داشته بود که:

«در منطقه (آ) فرانسه و در منطقه (ب) انگلستان از حق اولويت استفاده از موسسات و منبع مالي برخوردارند. در منطقه (آ) فرانسه و در منطقه (ب) انگلستان تنها کشورهايي خواهند بود که طبق درخواست مي توانند مشاور يا کارمندان خارجي در اختيار حکومت عرب يا کنفدراسيوني از حکومت هاي عرب بگذارند (٢)».

با آن که شريف مکه و دولت انگلستان بدون شکل گيري يک توافق «به معني واقعي کلمه» يکديگر را ترک کردند، شريک شريف مکه مي بايد انگلستان، و نه فرانسه، مي بود. به اين ترتيب، توافق «سايکس- پيکو»، طرف سومي را وارد عرصه ديپلوماتيک مي کرد، اگرچه شريف مکه در آخرين مکاتبه هايش با مک ماهون اعلام کرده بود که قاطعانه مخالف اين است که بگذارد بخشي از قلمرو عرب سهم فرانسه يا قدرتي ديگر شود. با آن که او سرزمين هاي عرب را به روشني يک مجموعه بهم پيوسته مي دانست، توافق «سايکس- پيکو» تقسيم و تجزيه اين سرزمين ها را درنظر داشت، حتي با آن که در نهايت اين امر چنان که متن توافق مقرر مي داشت مي بايست به استقلال عرب ها منجر مي شد:

«فرانسه و انگلستان آماده اند از تشکيل يک حکومت عرب مستقل يا کنفدراسيوني از حکومت هاي عرب در منطقه هاي (آ) و (ب) مشخص شده در نقشه پيوست، تحت حاکميت يک رهبر عرب حمايت کنند».

وعده هاي متناقض

توافق هاي «سايکس- پيکو» به سختي مي توانست بر بدگماني انگلستان نسبت به عرب ها و به ويژه هدف هاي استعماري آن درخاور نزديک سرپوش بگذارد. عدم تجانس در مکاتبه شريف حسين و مک ماهون و توافق هاي «سايکس- پيکو» پيشتر توسط بسياري از کارشناسان مطرح شده بود، و اين بحث تا پايان گرفتن فاصله بسيار داشت. از ديد عرب ها، «سايکس- پيکو» با مکاتبه بين شريف حسين و مک ماهون همخواني نداشت و عرب ها به هيچ وجه در جريان اين نبودند که از آغاز قرن بيستم، انگلستان با فرانسه درباره سرزمين هاي امپراتوري عثماني مذاکره مي کند، درحالي که مقام هاي رسمي انگلستان (دستکم به طور عمومي) اطمينان داده بودند که اين توافق ها متناقض نخواهد بود. اين عدم هماهنگي کمي پس از امضاي توافق هاي «سايکس- پيکو»، چنان که در يک يادداشت منتشر شده در نشريه «ايسترن ريپورت» در ٣١ ماه مه ١٩١٧ به قلم ويليام اورمزباي گور نوشته شده، در دولت انگلستان مطرح شده بود:

«نيات فرانسه در سوريه با هدف هاي جنگي متفقين که توسط دولت روسيه تعريف شده، همخواني ندارد. اگر خودگرداني ملت ها مي بايد يک اصل باشد، مداخله فرانسه در گزينش مشاوران دولت عرب و پيشنهاد آن درمورد اميرهايي که توسط عرب ها در موصل، حلب و دمشق انتخاب مي شوند، کاملا مغاير با برداشت هاي ما از آزادي ملت عرب و برقراري يک حکومت عرب آزاد و مستقل است و دولت انگلستان با دادن اجازه ارسال اين نامه ها به شاه حسين توسط سر هانري مک ماهون، در آستانه آغاز شورش، باعث ايجاد شک مي شود در مورد سازگاري بين وعده هاي داده شده به شاه حسين بمثابه رهبر ملت عرب و نيات فرانسه که به دنبال بوجود آوردن يک تونس ديگر از سوريه و بين النهرين علياست. اگر حمايت ما از شاه حسين و ديگر رهبران کمتر بلندپايه عرب پيامي در خود دارد، اين به معناي آن است که ما آماده ايم حاکميت کامل عرب هاي عربستان و سوريه را به رسميت بشناسيم. زمان آن رسيده که صداقت ما نسبت به شاه حسين به دولت فرانسه اطلاع داده شود و اعلام گردد که شاه حسين نيز، اعم از اين که بر دمشق حاکميت داشته يا نداشته باشد، درجريان اين امر قرارمي گيرد. دمشق تنها پايتخت ممکن براي حکومت آينده اي است که بر ديگر اميرنشين ها حکم خواهد راند».

خطوطي بر روي نقشه

اعم از اين که ارزيابي دولت انگلستان اين بوده باشد که تعهداتش نامتجانس و متضاد با اصل خودگرداني است، يا اين که تحليل گور اصولا به قصد بي اعتبار ساختن توافق با فرانسه انجام شده باشد – و از اين راه از دادن سهم غنيمت هاي جنگ به آن خودداري شود-، نقش اصلي در درک وضعيت ندارد. با اين حال، اين امر گوياي وجود ترديدهايي از همان آغاز است که از ديد ملي گرايان عرب پنهان نمانده بود. آنها با بيم از خيانت انگلستان، به محض آگاهي از موضوع خواستار روشن شدن آن شدند.

درحالي که گروه هاي هاشمي و ملي گراي عرب مستقر در سوريه براي استقلال و حاکميت آينده خود مبارزه مي کردند و پايان امپراتوري عثماني نيز آغاز مي شد، انگلستان و فرانسه براي تقسيم مناطق عرب امپراتوري عثماني خطوطي بر نقشه ها مي کشيدند.

١- NDLR. Lire le paragraphe intitulé « Un train à travers l’ “Arabie turque” » dans « Comment fut inventé le Moyen-Orient. Histoire d’un concept ».

٢- NDLR. Texte intégral en français de l’Accord par échange de lettres relatif à la création d’un État ou d’une Confédération d’États arabes dans la région syrienne (Accords Sykes-Picot), Archives du ministère des affaires étrangères, Traités Grande-Bretagne, 19160001, 16 mai 1916.

٣- Archives nationales britanniques, CAB/24/143, Eastern Report N°XVIII.