ابو علی سینا طبیب بود نه روحانی
(980-1037)
برای شناختن خدا اول باید طبیعت را شناخت
ابن سینا در اروپا یکی از بزرگترین فیلسوفان تاریخ به شمار می رود. آثار ابن سینا در اروپا در قرون 11 و 12 ترجمه شد و اندیشه های او در زمینه متافیزیک نشان از آن دارد که او مسلمانی ارتدوکس نبوده است. از نظر بلوخ پایه ذهنی دوران روشنگری اروپا از یک ارسطویی غیر مسیحی توسعه یا فته است. این جریان از دیدگاه او اتفاقی نبوده است ، چرا که از بین نرفت و اثر اندیشه او همچنان در اروپا در حال توسعه ، تکا مل و شکوفایی است (1) بلوخ یادآور می شود که یکی از مناطق مرکزی برای دوران روشنگری اروپا از همدان جایی که ابن سینا در آن آرمیده است ، سرچشمه می گیرد. و جالب آنجا است که روشنفکر دینی قبل از انقلاب یعنی دکتر علی شریعتی با افتخار می نویسد که به جای آنکه از اسلام ابن سینایی الهام بگیرد ، بدنبال اسلام ابوذر، آن مرد بی دانش، ابتدایی است که زندگی او در هاله ای از ابهام قرار دارد (و او نام اولین سوسیالیست خدا پرست را بر او می نهد. بگذریم که سوسیالیست خود با نظریه پردازانی چون مارکس در واقع آلترنتیویی برای نظام سرمایه داری بود. حال چگونه در صحرای عربستان آن موقع نظام سرمایه داری شکل گرفته بود خود جای سوال دارد(.
در دوران خلافت عباسیون بیشتر متفکرین در دربار از متفکرین آزاد فکرخراسانی بودند . بلوخ می نویسد؛ ابن سینا یک طبیب بود و نه یک روحانی. آنها در دنیایی زندگی می کردند که پایه تفکر آنها را علوم طبیعی و تجربی تشکیل می داد نه متافیزیک. بغداد در قرن 8 م. زیر نظر خلیفه منصور فرهنگی عربی – خراسانی بود. مهمترین ویژگی متفکرین این دوره را بلوخ فرهنگ دنیوی ( سکولار) آنان در مقابل دیدگاه ضد عقلی و ارتدوکسی نما یندگان دینی می داند. در بین فیلسوفان مسلمان تما یلات علوم طبیعی وجود داشت و با پدیده ها برخوردی خرد گرا داشتند. اما این وضعیت در همان زمان در اروپا کا ملا بر عکس بود. دیدگاه خرد گرا متکی بر علوم طبیعی تا آنجا بر فیلسو فان مسلمان نفوذ داشت که بلوخ می نویسد حتی در تعبیر و تفسیر آنان از قرآن منعکس بود. او می نویسد ابن سینا در برخورد با سوره 36 قرآن رستاخیز جسمی مردگان را به لحاظ علمی رد می کند (2) دیدگاه ابن سینا در ارتباط با جاودانه بودن روح بعد از مرگ به دیدگاه نو افلاطونی ها نزدیک شده است . اما ابن رشد شدیدا ارسطویی باقی ماند و روح و کا لبد را هر دو غیر جاودانه خواند. مسلمانان از نظر او در آن زمان دست با لا را داشتند و روشهای فکری متفکرین اسلامی قابل مقایسه با اروپا نبود. به زعم سمیر امین این شرق اسلامی بود که مرکز علم بود و ارو پا در حاشیه قرار داشت ، بعد از قرن 17، 16 است که تکامل برعکس می شود و شرق اسلامی به حاشیه و اروپا به مرکز تبدیل می شود. (3)
کتاب قانون ابن سینا در قرن 12 به لاتین ترجمه شد و برای اولین بار در سال 1473 (یعنی 20 سال بعد از اختراع ماشین چاپ) در اروپا به چاپ رسید و اندیشه او در دروس طبی اروپا تا پایان قرن 16م. ( یعنی 4 قرن) مسلط بود. کتاب قانون تنها در قرن 15 م. 16 بار تجدید چاپ شد که یک بار آن به زبان عبری بود. 20 بار در قرن 16م. و حتی در قرن 17م. نیز چندین بار تجدید چاپ شد. (4) اندیشه متفکرین مسلمان در حوزه فلسفه ، الهیات نیز از جمله مبا حث مهم در اروپای آن زمان قرار گرفت و جدل و بحث آنان دراین ارتباط در جزوات بسیاری منتشر می شد که علیرغم مخالفت کلیسا از حوزه کنترل او نیز خارج شده بود. آنچه که در اندیشه فلسفی متفکرین مسلمان از جمله ابن سینا ، ابن رشد و ابن طوفیل گذشته بود در تعارض با اسکولاستیک مسیحیت قرون وسطی بود. ابن سینا و ابن رشد به دنیا نه از دریچه وحی و ابدیت آن، بلکه از دریچه منطق ارسطو به تحلیل پدیده ها پرداخته بودند. بلوخ می نویسد که ابن سینا از بین مسلمانان و ارتدوکس های اسلامی وطنی خود ( فقه و روحانیون) آمد و درتفکر قرون وسطی و اسکولاستیک مسیحی تحول ایجاد کرد. دو گروه اندیشه های ابن سینا و ابن رشد را انکار کردند و سعی در نابودی آن داشتند. یکی ارتدوکس های اسلامی وشریعت مدار، و دیگری کلیسای کاتولیک اروپا( با تسلط افکار افلاطون بر آن ) . مهمترین جریان فکری آن زمان در جهان اسلام که تا به امروز نیز ادامه دارد ، جدال فلسفه و فقه بود یعنی جدال جریان عقل گرایان با پاسداران شریعت . با تقویت و تسلط اسلام فقه- ارتدوکسی ، ابن سینا مورد لعنت وتحت تعقیب قرار می گیرد و در نهایت آثار او در شرق اسلامی سوزانده شد و تا قرن 12 از بین رفت. به عبارتی با قدرت گرفتن اسلام فقه ارتودکسی و نفوذ آنان در خلافت و سیاست ، انتقام خود را از اوبا از بین بردن آثارابن سینا ، گرفتند. به دستور خلیفه بغداد دائرالمعارف فلسفی ابن سینا در 1150 م. سوزانده شد و بعد هر نسخه ای که از آن در دسترس بود از بین بردند. متن اصلی آن در تکه های متعددی موجود و در دسترس اروپا ئیان قرار گرفت. همین بخش از آثار او بر آلبرت دن گروسن و توماس فون آکویناس در اروپا تاثیر بسزایی داشت.
آثار و اندیشه ابن سینا و ابن رشد راه خود را در رنسانس اروپا طی کرد تا جایی که جرداونو برونو تحت تاثیر افکار متفکران مسلمان از جمله ابن رشد و ابن سینا توسط کلیسا زنده در آتش سوزانده شد. ابن سینا و ابن رشد معتقد بودند برای شناختن خدا اول باید طبیعت را شناخت و رابطه علی و معلولی پدیده ها را در طبیعت جستجو می کردند نه در آسما نها. همین ایده یک تاثیر تخریب کننده در متن مسیحیت ایجاد کرد و از طرفی این ایده ضد آن چیزی بود که شریعت مداران تبلیغ می کردند. ( در طریق اسلام ارتدوکسی و شریعت مداران ، خدا کتاب شده است) آنان گفته های شریعت مداران را افسا نه خواندند و برای رسیدن به متافیزیک از فیزیک ، علوم طبیعی شروع کردند. (5) به عبارتی آنان مسلمان بودن خودرا بر پایه علمی اندیشیدن یعنی شناختی علمی از آنچه که به آن ایمان دارند ، گذاشتند . ابن سینا می نویسد ؛ کتاب متافیزیک ارسطو را 40 بار خواندم ، به طوری که آن را از حفظ می گفتم ولی منظور نویسنده را درک نمی کردم ، این وضعیت به گونه ای شده بود که به خودم و توانا ئی هایم شک کردم. روزی در بازار کتاب فروشی ایستاده بودم که یک کتابفروش وارد شد و با صدای بلند قصد داشت کتابی را که در دست داشت ، بفروشد. کتابفروش اصرار داشت که آن را به من بفروشد ولی من از خرید آن اجتناب کردم. کتا بفروش به من گفت که این کتاب را بخر ، چون صاحب این کتاب شدیدا به پول نیازمند است. کتاب ارزان است و من آن را به تو 3 درهم می فروشم. آن کتاب را خریدم و دیدم کتاب از ابو نصر فارابی ( 873- 950) است در باره فهم مفهوم متافیزیک ارسطو. سریع به خانه بازگشتم و آن را یک بار خواندم و نا گهان به مقصود ارسطو پی بردم. روز بعد برای تشکر از خدای خود به فقیری کمک مالی کردم. (6) ابن سینا عارف بود ، عارفان در آن زمان به آزاد اندیشان شهرت داشتند. در واقع عرفان در آن زمان نوعی آزاد فکری بود که بدنبال آن از متن قرآن نیز فاصله گرفته بودند . این نوع عرفان با پیوند نا مبارک با اسلام ارتدوکسی که در شیوه امام محمد غزالی (1111- 1058) ظا هر شد به زعم بلوخ هم پا یانی بر عرفان از نوع آزاد اندیشی بود و هم پایانی بر فلسفه در جهان اسلام و به زعم بسیاری از محققان فیلسوفی را به تئوسوفی تبدیل کرد. غزالی در آثار خود راهی خلاف فلسفه و آثار عقل گرایان( بویژه ابن سینا) را دنبال کرد به زعم بلوخ برخورد او اساس ایدئولوژیک داشت. از زمان او فلسفه در جهان اسلام مورد تردید و سوئ ظن قرار گرفت و فلسفه در جهان اسلام همانقدر خطر ناک شد که علوم طبیعی در ایتا لیا بعد از جریان گالیله. (7)
بعدها مفسران ابن سینا، رو حانیونی شدند که تفسیری راست و دینی از آثار او ارائه دادند و ابن سینا و اندیشه های او به گونه ای دیگر در بین مردم معرفی شد. اما بلوخ معتقد است که شرق اسلامی برای رهایی دو گانه خود یعنی آزادی از وضعیت نیمه استعماری خود ورهایی از افکار جمود در بین خود باید یکبار دیگر اندیشه های فیلسوفان و جریان اندیشه عقل گرای تاریخ خود را چون ابن سینا بررسی و بازبینی و به متون اصلی و موجود آنها به طور مستقیم مراجعه کنند. از نظر او اسپینوزا ( فیلسوف واقع گرای هلندی) بیش از دیگران به فیلسوفان و اندیشه شرق نزدیکتر بود. (8) او معتقد بود که به رسمیت شناختن دگم ها و اصول در مذهب اساس دین نیست، بلکه باید دید که از نظر انسانی این اصول چه به همراه دارد. (9) در واقع هر چقدر اصول و دگم های دینی انسانی تر باشند به همان اندازه اخلاق را نیز به همراه دارند.
تا سال 1987 در سراسر جهان 30 تکت پُستی برای یادبود ابن سینا زده شده است . گوتاردا شترومایردر کتاب خود می پرسد؛ آیا فیلسوفی در جهان می شناسید که این همه کشور را در خود جمع کرده باشد؟
منابع:
1. Ernst, Bloch ´´Avicenna und die Aristotelische Linke´´, Suhrkamp Verlag. S.10
.2 همان منبعS. 15
3. Samir Amin1988,´´ Eurocentrism´´, monthly review Press, New York
4. W. Montgomery, Watt1992, S. 59
5. Ernst, Bloch, S. 30-33
6. Gotthard, Strohmaier 1999,´´ Avicenna´´, C.H. Beck Verlag, München, S. 25
7. Ernst, Bloch, S. 61,62
.8 اسپینوزا زندگی خود را از راه تراش شیشه های ذره بین می گذراند. در سال 1673 به او در دانشگاه هایدلبرگ برای تدریس
دعوت به عمل آمد اما به شرط آنکه برای براندازی دین عمومی رایج در آن زمان اقدام نکند
. اسپینوزا برای آنکه عقل و استقلال فکری خود را فدای پست و ایمان رایج نکند درجواب نوشت. از آنجا که نمی دانم
مرزهای آزادی فلسفی برای اینکه دین برانداخته نشود کجاست. نمی توانم از این فرصت استفاده کنم.
9 .همان منبع. ص 66