روزي مردي به سفر قسماً دورتر ميرود و به محض ورود به اتاق هتل، متوجه
ميشود که هتل به کامپيوتر
و ستلایت
مجهز است. دفعتاً تصميم ميگيرد که به همسرش ايميل بفرستد و از رسیدن بخیر
خود او را در جریان بگذارد. نامه را در صفحۀ ایمل مينويسد اما در تايپ آدرس
دچار اشتباه ميشود و بدون اينکه متوجه شود نامه را ميفرستد.
تصادفآ در گوشه اي ديگر از اين کره خاکي، زني که تازه از مراسم خاک سپاري
همسرش به خانه باز گشته بود با اين فکر که شايد تسليتي از دوستان يا
آشنايان داشته باشد، بدون اتلاف وقت به سراغ کامپيوتر ميرود تا ايميل هاي
خود را چک کند.
اولین نامه را باز کرد و شروع به خواندن آن شد، عرق سرد تعجب بر جبینش
شگوفه کرد،در آخرین سطر نامه، ضریب ضربان قلبش دیگر بکلی منقلب شده بودو
احساس میکردزمین و زمان گرد سرش شروع به چرخیدن کرده است در حالیکه چشمانش
سیاهی می کرد ،چیغی از سینه اش بالا شد و بافریادی، وای خدای من! گیچ و
مبهوت خیلی محکم بر زمین می افتد .
پسرش که فریاد را می شنود خود را به عجله به اتاق مادرش میرساند و مادر را
نقش بر زمين مي بيند. در جستجوی چاره می افتد و به چهار طرف خود نظر
انداخته از در و دیوار انتظار کمک را دارد که چشمش به صفحه مانيتور
کمپیوتر مي افتد، که نوشته شده است:
گيرنده : همسر عزيزم
موضوع : من رسيدم
" عزیزم، ميدانم که انتظار نامه ام را به این
زودی نداشتی و از گرفتن آن شاد و اشباح گونه خواهی شد. راستش آنها اينجا
کامپيوتر دارند و هر کس به اينجا مي آید ميتواند براي عزيزانش نامه
بفرستد.من همين اکنون رسيدم و همه چيز را چک کردم. همه چيز براي آمدن تو
آماده و روبراه است. اگر زود بجنبی فردا در همین جا مي بينمت. اميدوارم سفر
تو هم مثل سفر من با یک چشم پُت کدن انجام پذیرد . راستی فراموش نکنم
،اینجا بسیار، بسیار داغ و آتشین است و تنوع لباس بدرد نمی خورد؛
دیدار با عافیت
همسرت "
طنزخانه
|