گذشته
، خود را برای آن به نقد میکشد که گویا از
تکرار ِ مُردن ِ جسم و اشتباه ِ عقل ، جلوگیری
نماید ، نقدِ ساختاریتِ ساختارها
ی متنی و سخنی با رویکردِ
بنیان افگنانه ، آوایی ست که دیالکتیک خود را در
نقادی فلسفه و
آرای پسا ساختاری و پسا
مدرن ازعقل ِ مُدرن نشان میدهد .
باز خوانی متن و
سخن وارایۀ نوشتار از کانال آسیب
شناسی و تجارب ِ مُدرنیته عبور میکند ، آنانی
که می خواهند با نیکر یا تنبان ِ
یکرنگ ،
دوباره در رودخانۀ هراکلیتوس ، شنا را تجربه
کنند ،در غرقابِ تحول
ِ شط های
متافزیک غرق
خواهند گشت .