همه میدانیم که در پیشاپیش نهضت های ناسیونالستی انگلستان فلاسفه و
دانشمندان و هنرمندان نابغه ای قرار داشت که تا امروز بشریت خودرا
مدیون آنان میداند و در فرانسه نیز دهها فیلسوف و هنرمند و عالم
وجود داشت که عصری را بنام خود در تاریخ رقم زدند ( عصر روشنگری
) و موجبات انقلاب کبیر فرانسه را فراهم کردند.
«از نظر من غيراخلاقي است; اگر دولت بخواهد مانع من شود تا كتاب
هاي ماركس را بخوانم يا ماري جوانا بكشم، در هر دو مورد دولت سعي
مي كند تا چيزهايي را كه من از آن استفاده مي كنم، كنترل كند. پول
را از ثروتمندان گرفتن و آن را به فقرا دادن هم غيراخلاقي است.»
راوی شانکار استادِ
بینظیرِ ستارنوازی
بود، بسیار پیشتر از آنکه نسل هیپیهایی که موادِ مخدر سوختِ
محرکشان بود چون بتی به دُورش حلقه زنند. نسلی که موسیقیِ
بینهایت زیبایِ برآمده از زخمههایِ راوی بر سیمهایِ سیتار را
بهترین همراهِ مصرفِ ماریجوانا و ال.اس.دی یافته بود. ا
این بحث
را برای نسل جوانی می شگافم که در قرن بیست و یکم در میدان بازی
های زبانی و بازی های سخنی، مصروف انواع تولیدات و انواع بازی ها
اند. بازی با متن ِ خود و بازی با متن های دیگران. ما در عصری
زندگی میکنیم که برخورد ما با هر نوع نوشتارِ خواهی نخواهی رنگ
فلسفی می گیرد. این فلسفه، فلسفهِ زبان است.