در زمانه
های دور پادشاهی بود که میخواست معنی و مورد بکار برد عذر بدتر از
گناه را بداند. از هر کسی جویا شد، ولی هیچ کسی نتوانست شاه را
قناعت دهد. از قضا روزی درویشی پیدا شد و ادعا کرد که او میتواند
به اعلیحضرت بفهماند که "عذرِ بدتر از گناه " چیست.
هستند کسانی که قضاوت را
برگردن تاریخ می اندازند ودر بررسی های شان از رویداد های تاریخی
عنصر زمان و مکان مفقود است یعنی رویداد ها را دربستر زمانی و
مکانی آن به بررسی نمیگیرند و کسانی هم به تحقیقات مجرد تاریخی
اکتفا کرده اند. شما در
موارد فوق چه نظر دارید؟
عصر ماکیاول عصر خود کامگی، گستاخی، زیرکی، فریب، خیانت بود و او
نظام فلسفی آورد که با تنا قضات آن روزگار همخوانی داشت او
اخلاقیات را واژگون و خط مشی زندگی را بر اساس حیله و نیرنگ قرار
داد و یگانه شعار سیاسی او این بود که شاه فوق تمام قیود و الزامات
مردم عادی است.