کدام آلترناتیو سرنوشت فردای جامعه و مردم را رقم خواهد زد؟ یکی از
آن پرسش های اصلی، اساسی و کلانیست که بالای سر و درون ذهن روشنفکر
و ترقیخواه افغانستان در گردش است. تحلیل و تجزیه، تاویل و تفسیر
وضعیت موجود که افغانستان در آن شط میزند آیه های زمینی شده اند.
عقاید تاملبرانگیز رازی درباره نبوت، معاد دینی، تناسخباوری،
نگرش وی درباره آفرینش و هستی و دیدگاهش درباره فلسفه سبب شده است
که در قرون آتی وی را دیوانه و ملحد بخوانند.
شرط لازم برای یک جامعه ی متمدن، ممنوع کردن خشونت فیزیکی در روابط
اجتماعی و درنتیجه، تثبیت این اصل که اگر انسانها بخواهند که با
یکدیگر رابطه داشته باشند، فقط با عقل میتوانند به این خواستشان
برسند. بوسیله ی گفتگو، اقناع، به شکل اختیاری و با توافق غیر
اجباری.
این بحث
را برای نسل جوانی می شگافم که در قرن بیست و یکم در میدان بازی
های زبانی و بازی های سخنی، مصروف انواع تولیدات و انواع بازی ها
اند. بازی با متن ِ خود و بازی با متن های دیگران. ما در عصری
زندگی میکنیم که برخورد ما با هر نوع نوشتارِ خواهی نخواهی رنگ
فلسفی می گیرد. این فلسفه، فلسفهِ زبان است.